eitaa logo
اینجا با هم باشیم⚘️
324 دنبال‌کننده
973 عکس
475 ویدیو
19 فایل
سعی دارم در این صفحه ، مطالبی که مینویسم ، عکسهائی که میگیرم و ... را درج کنم تا بماند به یادگار⚘️ #سید_رضا_متولی
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت پنجم فساد شاه خانه‌ی پری غفاری در "نظامیه" حوالی میدان بهارستان بود. وی دوران ابتدایی را در
قسمت ششم پری در خصوص اولین دیدار با شاه گفت : "... احساس كردم كه بروی ابرها گام بر می دارم، از اینكه در كنار شاه قدم می زنم خود را خوشبخت احساس كردم و غافل از اینكه همچون صیدی دست و پا بسته اسیر یك سفاك شده ام". شاه و پری با هم قرار بعدی گذاشتند؛ فردای روز ملاقات ، شاه ساعت یازده صبح زنگ زد و گفت : "... من تمام شب به یاد تو بودم، می خواهم امشب در كاخ میهمان من باشید، تا بیشتر با هم آشنا شویم". آن روزها همه می دانستند كه فوزیه ایران را ترك كرده است و خیال بازگشت هم ندارد. از سوی دیگر مادر پری با همدستی فردوست و گرفتن وكیلی به نام ارسلان خلعت بری، طلاق او را از علی آشوری گرفتند، مادر پری فكر می كرد كه از این پس دخترش ملكه ایران خواهد شد. پری با فسخ عقد با علی آشوری، آزادی خود را به دست آورد، رویای هر شب وی دربار و در كنار شاه بودن بود. پدر پروین (پری) مخالف رفتن دخترش به دربار بود و زنش را مؤاخذه می كرد. ادامه دارد
در هر کجا که هستی، هر گوشه این خاک که قدم بر می‏داری ، با چشم‏های مترصد ، نگاه کن که مبادا روی خون لاله ‏ها پا بگذاری! این دیار سربلند ، فصل‏های سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است. روزگاری این پهناور دلیر ، انارستان بود. انارهای عاشق ، با سینه‏ های خونین ، در همه جا رسته بودند. خزان که نه ، اما موسمی رسید که انارها همه بر خاک افتادند و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت. و از آن همه خون بی‏باک ، مرز تا مرز ، شقایق رویید و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت. شهدا ، همیشه هستند💗 کبوتر بودند آنها ، که ناگاه ، پرکشیدند و در آسمان ، به ابدیت رسیدند ؛ کبوترانی که در یک سحرگاه ، ندای رستاخیز در گوششان طنین ‏افکن شد و با کوله‏ باری از اخلاص بر دوش ، لبیک‏ گوی دعوت معبود شدند و رهسپار بهشت گشتند... شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت ، شلمچه آینه ای است که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت می وزد شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است. شلمچه شهر شهود و شهادت است. شلمچه مثنوی بلند ایثار و فرودگاه عشق و عروجگاه دل. شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ شلمچه بهار است لبریز از گلهای محمدی شلمچه دریاست مواج از موجهای عاشقی 🌺🌺🌺🌺 📷 : ✍️🏻 متن: تحویل سال ۱۴۰۱ شلمچه بوقت روایت شهیدان اللهم_ارزقنا_کربلا
🌟 ستاره های شهر 🎙️ روایت هشتم ❤️ پدران آسمانی 🎉 جشن میلاد باسعادت حضرت امام علی علیه السلام ☑️ مکان: شیراز ، تالار بزرگ حافظ ☑️ زمان : پنجشنبه ، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ از ساعت ۱۸🕕 🌀 همراه با اجرای متفاوت خوانندگان ☑️ و برنامه های متنوع فرهنگی ، هنری ☑️ با حضور آحاد مردم قدرشناس
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت ششم پری در خصوص اولین دیدار با شاه گفت : "... احساس كردم كه بروی ابرها گام بر می دارم، از اینك
قسمت هفتم پروین در 17 سالگی در کاخ شاه ساعت هفت صبح بود كه امیرصادقی(راننده شاه) آمد و ماشین وی را به سوی كاخ برد. پری به همراه امیرصادقی به كاخ رسیدند ... امیرصادقی رفت و وی را تنها گذاشت، دستی از پشت به شانه ی پری خورد، برگشت، شخص شاه بود ... بوی شراب و ادكلن در هم آمیخته بود ... برای اولین بار در نزد شاه شراب گیلاس را سركشید ، گلویش سوخت ... سرش گیج رفت ... دومین جام را نیز شاه برایش ریخت ، این بار آرام آرام به گلویش سرازیر كرد .... پس از مدتی به زمین افتاد ... وقتی صبح كه از خواب بیدار شد، دوران كودكی و دوشیزه گی را از دست داده بود ... احساس پلیدی به وی دست داد ... هنوز با اعلیحضرت عقد زناشویی نبسته بود. شاه از پری می خواهد این ماجرا را به كسی ـ حتی پدر و مادرش ـ نگوید تا زمانی با یك تشریفات رسمی مراسم عقد اجرا شود. ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت هفتم پروین در 17 سالگی در کاخ شاه ساعت هفت صبح بود كه امیرصادقی(راننده شاه) آمد و ماشین وی را
قسمت هشتم زندگی شوم پری اكنون از ماجرای شبی كه در كنار شاه بود یك ماه می گذرد ، وی در این یك ماه دیگر هیچ شبی را در كاخ نخوابیده بود. شاه دستور داده بود در خیابان كاخ، خانه ای برای وی خریداری شود تا نزدیك شاه باشد و هر ماه پنج هزار تومان نیز به مادر پری قرار بود پرداخت نماید تا هزینه زندگی وی تأمین شود. شاه پری را از پرخوری و نوشیدنی زیاد بر حذر می داشت تا همیشه زیبا و خوش اندام بماند ... وی هفته ای سه روز در كنار شاه بود؛ روز های شنبه، دوشنبه، چهارشنبه ... به سفارش شاه ، خیاط و آرایشگر او را هم چون عروسكی در می آوردند تا ساعتی از لحظات شخصی شخص اول مملكت را سرگرم خود كند. پروین غفاری در خصوص هم نشینی با شاه می گفت :".. هنگام صرف شاه آرام آرام مشروب می خورد و گاهی گیلاس مرا هم پر می كند ... گاهی دور از چشم محافظان و زیر درختان بر روی زمین یا نیمكتی می نشستیم ؛ او در چنین مواقعی دست مرا می گرفت و چشم در چشم من می دوخت و سعی می كند مرا به سبك هنرپیشگان آمریكایی ببوسد .. حدود ساعت یازده شب سرگرمی صاحب عروسك تمام شده است و عروسك بایستی به گنجه اش باز گردد." ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت هشتم زندگی شوم پری اكنون از ماجرای شبی كه در كنار شاه بود یك ماه می گذرد ، وی در این یك ما
قسمت نهم زندگی شوم پری پری می گوید: "من همچون فاحشه ای كه پس از انجام وظیفه اش، دستمزد می گیرد، هدیه های او را در كیفم می گذاردم ... حداقل فایده این طلاجات دلخوشی مادرم بود". مادر پری فكر می كند؛ شاه و پری دوران نامزدی خودشان را می گذرانند، پری یقین دارد كه ازدواجی در كار نیست. شاه به پری می گوید: "می خواهم زیبا و خوش اندام بمانی ... تو نبایستی حامله شوی ... آشفته به سویش برگشتم و فریاد زدم، تو سه ماه است؛ هر چه خواسته ای ... حال می گویی نباید حامله شوی ... اعلیحضرت عزیز من حامله ام ... حامله ... تو نمی توانی با خریدن یك خانه خرابه مرا گول بزنی ... بایستی با من ازدواج كنی ... شاه برگشت و گامی به سوی من برداشت، در چشمانم نگریست ... دستش را بالا برد و بر گونه ام فرود آورد .... احمق دیوانه چرا گذاشتی حامله شوی؟ ادامه دارد
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای بدست آوردن یک رفیق خوب حتما تلاش و جستجو لازم است؛ اما رفیق خوب رزق است، يعنی باید خدا روزی کند... تورا شکر میکنم ای پروردگار بزرگ که رفقای خوبی را نصیبم کردی آنانکه نعمت شهادت نصیبشان شد و خداکند که همچنان توانسته باشم این رفاقت را نگهدارم😭 مطمئنم که هستند ، چراکه وعده ی خداست شاهدن ،چون شهیدن و هستند چون زنده از زنده هایند . . . آی رفقا ، یادتون نره قرارمون....! شهیدان: سراج موسوی زیبایی نژاد جوان خادم صادق شیرافکن حق نگهدار رضایی و.....😢😢😢
متعهد باشیم ‏توی رفتارمون ‏کارمون ‏رفاقتمون زندگیمون ‏حتی توی کلاممون ‏ما آدمها رو به شکل های مختلف درگیر خودمون میکنیم ‏تعهد خیلی خوبه همیشه امتحان کنیم 🌹
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت نهم زندگی شوم پری پری می گوید: "من همچون فاحشه ای كه پس از انجام وظیفه اش، دستمزد می گیرد،
قسمت دهم زندگی شوم پری به شاه گفتم تو این طفل را در شكم من كاشتی ... حال می گویی چرا حامله شده ام ... شاه دستانش را روی شانه من گذاشت... گفت : ببین پروین تو بایستی این جنین را سقط كنی". پری اصرار می كند كه چنین را سقط نخواهد كرد ... اصرار می كند كه شاه او را عقد كند، شاه وی را با طپانچه تهدید به مرگ می كند، ... اما شلیك نكرد ... با طپانچه ضربه ای به شقیقه ی وی زد و فورا به زمین افتاد ... به دستور شاه به خرابه اش برگشت. بعد از برگشت به خانه روز بعد شاه تلفن زد و پری محكم گوشی را به زمین كوبید، و ارتباط شاه و پری قطع شد ... مادر پری از این حركت نگران شد و پری را مؤاخذه نمود كه این چه حركتی بود كه با شاه مملكت كردی ... چهار روز از این جریان درگیری شاه و پری گذاشت، پری بستری بود ، دیگر از دربار صدای تلفن شنیده نمی شد ... ساعت شش عصر زنگ در خانه به صدا در آمده ، امیرصادقی با یك دسته گل با شكوه از طرف شاه به دیدن وی آمد. و گفت: "اعلیحضرت نگران حالتان هستند". ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت دهم زندگی شوم پری به شاه گفتم تو این طفل را در شكم من كاشتی ... حال می گویی چرا حامله شده ام
قسمت یازدهم‌ زندگی شوم پری شیطنت زنانه در وجود پروین دوباره گل كرد ... صحنه سازی كرد ... می دانست كه امیرصادقی این نمایش را به اربابش گزارش خواهد كرد ... پس صحنه را داغ تر كرد ... میان گریه گفت: " به اعلیحضرت بگویید دیگر مرا نخواهید دید ... من خودم را خواهم كشت". هدیه ای كه شاه فرستاده بود كلید و سند یك خانه در خیابان كاخ بود ... به هر حال پری مغلوب شاه شد، سعی كرد او را برای خودش حفظ كند ... و یا این كه از قبل دربار ثروتی برای خود فراهم كند ... پری مجددا از شاه خواست كه وی را عقد كند، شاه هم با یك شرط حاضر شد كه او را به عقد خود در آورد و آن این كه كورتاژ جنینی بود كه در شكم داشت. ... پری شرط شاه را پذیرفت منوط به این كه قبل از عمل به عقد یك دیگر درآیند. ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت یازدهم‌ زندگی شوم پری شیطنت زنانه در وجود پروین دوباره گل كرد ... صحنه سازی كرد ... می دانست
قسمت دوازدهم زندگی شوم پری شاه با شنیدن این حرف پری به شدت وی را بوسید و گفت :"در یك میهمانی شام تو را عقد خواهم كرد، اما این مجلس خصوصی خواهد بود و به جز نزدیكان من كسی نباید از این سند بویی ببرد". [دراین] زمان فردوست مأمور بود كه در كنار پری باشد و حوائج وی را برآورده كند. شب موعد فرا رسید میهمانان بسیاری در مجلس عقد حاضر شدند، از نزدیكان شاه : اشرف و شمس ، احمدرضا و حمید رضا و محمود رضا از دعوت شدگان بودند؛ اشرف در آن مجلس گفت : "صیغه شدن كوس و نقاره نمی خواهد ". پس از صرف شام اعلیحضرت اجازه دادند كه عاقد حاضر شود، عاقد حسن امامی، امام جمعه تهران بود، چند جمله ای را خواند ... كه پری در آن عالم مستی نفهمید و بعد راهش را كشید و رفت... شاه در آن مجلس به پری گفت :"به كوری چشم فوزیه امشب می خواهم خود را در میان امواج گیسوان پروین غرق كنم ... بعد به دست گره گیسوان مرا رها كرد و موهای انبوه من پریشان شد .... من هم كه نیمه مست بودم دست به گردن او انداخته و ..... ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا