"چهار اشتباه رایج در روایت وقایع عاشورا"
استاد شهید مرتضی مطهری، در کتاب "حماسه حسینی-جلد 1" ، "چهار اشتباه بسیار رایج " در "راویت وقایع عاشورا " را چنین بیان میفرمایند:
اشتباه اول:
اوج عزاداری امام حسین(علیه السلام) ده روز اول ماه محرم الحرام است. بین سخنرانان و مداحان، مشهور است که هر شب را، به یکی از شهدای کربلا اختصاص دهند؛
مثلاً شب سوم ، برای حضرت رقیه و شب هفتم را ، برای حضرت علی اصغر(علیه السلام) سوگواری می کنند و تاسوعا را نیز به حضرت عباس(علیه السلام) اختصاص می دهند.
همین قرار داد بین مداحان و منبری ها باعث شده است که عده ای گمان کنند، حضرت رقیه ، در روز سوم محرم، به شهادت رسیده است و از همه بدتر اینکه گمان می کنند حضرت ابالفضل ، در روز تاسوعا به شهادت رسیده است.
اما حقیقت این است که "تمام شهدای کربلا در روز عاشورا " به شهادت رسیده اند و حضرات اباالفضل، علی اکبر و علی اصغر همه قبل از امام حسین و در روز عاشورا در پیکار با سپاه "عمر بن سعد" کشته شده اند.
حضرت رقیه(سلام الله علیها) نیز پس از شهادت پدرش ، در شام از دنیا رفته است.
اشتباه دوم: ج
باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند؛
اما حقیقت این است که عمر بن سعد، سه روز قبل از عاشورا ، شخصی بنام "عمرو بن حجاج" را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه (رودخانه)فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند.
اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده است!
در "کتاب ارشاد " نوشته " شیخ مفید رحمه الله" آمده است:
« در شب عاشورا زینب ، دست بر گریبان برده و بیهوش بر زمین افتاد. حسین برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و...»
این "نقل معتبر" نشان می دهد که تا شب عاشورا ، هنوز آب در خیمه ها بوده و اصل "تشنه کامی" به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است.
شیخ عباس قمی رحمه الله در کتاب "منتهی الامال " می گوید:
«شب عاشورا ، امام حسین، حضرت علی اکبر علیه السلام را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید.»
اشتباه سوم:
یکی از معروف ترین تحریف ها "ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی اکبر" است و چه روضه ها که در این زمینه خوانده نمی شود؛
در روضه ها ذکر می شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان، با مادرش چه نجواهایی می کرد، یا اینکه حضرت لیلی در خیمه ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه ها نیز شده است.
اما حقیقت این است که ؛ اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ (البته لیلی مادر حضرت علی اکبر هست)؛ اما حتی یک مورخ هم به حضور آن حضرت در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی دهد. (به نقل از حماسه حسینی ،جلد۱،مرتضی مطهری)
اشتباه چهارم:
مطلب بعدی مربوط به "حضرت علی اکبر این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ ، از پدر رخصت خواست و آن حضرت اذن میدان نداده اند و مثلاً فرموده اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه ها که پیرامون آن نساخته ایم؛
اما حقیقت این است که تمام مورخین نوشته اند، هر کس از امام حسین،اذن (اجازه) میدان می خواست، اگر می شد، حضرت برایشان عذری می آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته اند: «فاستأذن اباه،فأذن له» یعنی تا اجازه خواست ، گفت برو.
#منبع: #حماسه_حسینی، جلد۱، استاد شهید مرتضی مطهری.
#کتاب_بحث
#نشر_خوبیها
با حسین همراه شو...
🕊https://eitaa.com/hatef1445
معرفی کتاب: سقای آب و ادب
نویسنده: سید مهدی شجاعی
#کتاب_بحث
#نشر_خوبیها
با حسین همراه شو...
🕊https://eitaa.com/hatef1445
◾️ امام حسین(ع) کلنگی برداشت و در پشت خیمهها به فاصله ۱۹ گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به محض دریافت این نامه، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد.
یکی از یاران از امام(ع) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد، او گفت: چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت:اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا تصمیم به کشتن عترت پیامبر(ص) گرفتهای؟
ابن سعد گفت: ای همدانی! من در لحظات حساسی قرار گرفتهام و نمیدانم باید چه کنم، آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش میسوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که میدانم کیفر این کار، آتش است؟
امام(ع) با ابن سعد ملاقاتی داشتند.
در این ملاقات ابن سعد هر بار در برابر سؤال امام(ع) که فرمود: آیا میخواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد.
📕بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۸۸
#کتاب_بحث
با حسین همراه شو...
🕊https://eitaa.com/hatef1445
◾️شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان نامهای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس(ع) گرفته بود.
شمر نزدیک خیام امام حسین(ع) آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی(ع) که مادرشان ام البنین(س) بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند و همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!
در این روز اعلان جنگ شد. امام حسین(ع)فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس(ع) گفتند اینان میگویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
امام حسین(ع) به عباس فرمودند: اگر میتوانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال میداند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
حضرت عباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست.
فرستاده عمر بن سعد نزد عباس(ع) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت میدهیم.
📕 ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۹۱
#کتاب_بحث
با حسین همراه شو...
🕊https://eitaa.com/hatef1445
◾️در سپیده عاشورا، امام حسین(ع) با اصحاب خود نماز گزارد و سپس رو به آنان کرد و فرمود: خدا به شهید شدن شما اجازه داد؛ بر شما باد صبر و پایداری!
در ساعات نخست روز، ابن سعد سپاه مجهز ۳۰ هزار نفری خود را مهیای جنگ کرد.
امام حسین(ع) نیز یارانشان را برای دفاع آماده ساختند.
ابن سعد سپاه زبون خود را آراست و پرچمها را افراشت و مهیای رزم شد. امام نیز یاران خود را که ۳۲ سوار و چهل پیاده بودند، آرایش جنــگی داد. زهیربنقین را بر سمت راست و حبیب بن مظاهر را بر سمت چپ گماشت و پرچم را به برادرش عباس سپرد و خود و همراهانش برابر خیمهها ایستادند.
سپاه دشمن، امام و یاران حضرت را در محاصره داشت. امام حسین(ع) نزدیک دشمن شد و خواست که ساکت شوند ولی آنان نپذیرفتند. سپس فرمود: وای بر شما چرا خاموش نمیشوید تا گفتار مرا بشنوید من شما را به راه رشد فرا میخوانم. هر که پیرویم کند از رهیافتگان و هر که سرپیچیم کند از هلاکشدگان خواهد بود. شماها که به سخن من گوش نمیدهید و از من نافرمانی میکنید شکمهایتان از حرام آکنده شده است و بر قلبهایتان مُهر نهاده شده است....
📕 شهید کربلا
#کتاب_بحث
با حسین همراه شو...
🕊https://eitaa.com/hatef1445
#یک_دقیقه_مطالعه
😔مردی که بجای خویش، اسبش را به امام بخشید!
در مسیر رسیدن به کربلا در یکی از منازل کاروان ایستاد.
امام پرسید:خیمهگاه کیست؟
گفتند: عبدالله بن حر جعفی!
پیک امام را که جواب نداد، امام شخصاً به سراغ او رفت. بعد از کلی صحبت و دلیل باز نیامد. میگفت: حاضرم اسبم را به شما بدهم...
و حضرت فرمود: نیازی نیست...
ما خودت را میخواستیم. امام خودش را میخواست.
عرض کرد: اسب و شمشیر را به شما میبخشم و شما مرا از این کار معاف کن.
فرمود: اگر خودت را به ما نمیسپاری، ما احتیاجی به مالت نداریم. و این آیه را تلاوت فرمودند:
ما گمراهکنندگان را یاور خود نمیگیریم.
خیلی اصرار کرد که نیاید! گفته بود:
تو را به خدا سوگند همراهی مرا با خود مخواه. من هرچه بتوانم تو را کمک میکنم. اینک این اسب لگامدار من، به خدا بر آن از پی کسی نتاختم، مگر آنکه آثار مرگ را بر او چشاندم و از پیام نتاختند که مرا بر آن دریابند و نیز این شمشیر تقدیم شما که به هرچه زدم برید!
امام هم فرمود: پسر حر! ما برای اسب و شمشیر تو نیامدهایم. آمدهایم یاریات را بخواهیم. اکنون که از جان خود دریغ میورزی، هیچ نیازی به اموال تو نداریم. حاضر نشد خودش را برای امام خرج کند، حرف از اسب تیز و شمشیر برندهاش میزد.
بعد عاشورا، سر همین انتخاب اشتباه تاسف میخورد و اشک میریخت، عجب درسی به ما داد عبیداللهبنحر جعفی.
اولویت خودت را امام بگذار، نه اولویت اسبت را!
مگر اینکه مثل حضرت نافع، اسب و شمشیر هم در راه او باشد، به شرط حضور خودت.
مشکل امثال ابن حر این بود که برای فرار هم راه حل داشت، فرار از تکلیف! کربلا راه فرار درست نمیکند. کربلا حرکت به جلوست....
📕توجیه المسائل کربلا، ص۹۱
#کتاب_بحث
با حسین همراه شو...
🕊https://eitaa.com/hatef1445