ب#برای_جامانده_ها ی#زیارت_اربعین
دل شکسته به شوق عمود راه افتاد
و اشک قطره شد و همچو رود راه افتاد
نفس نفس ، زد و ذکر حسین بر لبها
عدم به سمت تمام وجود راه افتاد
تمام قافله پر شد ز عطر و بوی حسین
بساط آتش و اسفند و دود راه افتاد
به لطف نغمه حب الحسین جمعی ما
میان جاده گروه سرود راه افتاد
یکی به موکب شربت یکی به موکب چای
هرآنکه خستگیش رفت زود راه افتاد
نماز ظهر خواندیم به یادعاشورا
چه هقهقی که میان سجود راه افتاد
پس از نهار که یک روضه بود چاشنیاش
بساط شوخی و گفت و شنود راه افتاد
و من کنار همین خاطرات خوابم برد
دوباره قافله مانند رود راه افتاد...
و باز با غم و حسرت پریدم از این خواب
و چشمهام پر از اشک بود...
علی الواریان
ب#برای_جامانده_ها ی#زیارت_اربعین
دل شکسته به شوق عمود راه افتاد
و اشک قطره شد و همچو رود راه افتاد
نفس نفس ، زد و ذکر حسین بر لبها
عدم به سمت تمام وجود راه افتاد
تمام قافله پر شد ز عطر و بوی حسین
بساط آتش و اسفند و دود راه افتاد
به لطف نغمه حب الحسین جمعی ما
میان جاده گروه سرود راه افتاد
یکی به موکب شربت یکی به موکب چای
هرآنکه خستگیش رفت زود راه افتاد
نماز ظهر خواندیم به یادعاشورا
چه هقهقی که میان سجود راه افتاد
پس از نهار که یک روضه بود چاشنیاش
بساط شوخی و گفت و شنود راه افتاد
و من کنار همین خاطرات خوابم برد
دوباره قافله مانند رود راه افتاد...
و باز با غم و حسرت پریدم از این خواب
و چشمهام پر از اشک بود...
علی الواریان