بسم الله الرحمن الرحیم
💝فدای معشوقمان که مهربانترین است و قبل از اینکه ما عاشقی نامهربان باشیم، او مهربانترین عاشقِ ماست!🌹
در 🏡 کلبهی مهربانی💕 یا علی (علیه السلام) میگوییم و عشق را آغاز میکنیم. آن هم به مدد آن مودت و رحمتی که بینمان قرار داد تا با هم مهربان باشیم.
بیایید به همهی تفاوتها و مشکلات لبخند😊 بزنیم و یک زندگی شاد و آرام، همراه با لذت در کنار هم بسازیم.
🌹تقدیم به عاشقترین، بینظیرترین و کاملترین زوج هستی، حضرت علی و فاطمه علیهما السلام🌹
🕋 و مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ.
و از نشانههای او این است که همسرانی از خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند! «الروم/21»
#کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شرط شهید شدن، شهید بودن است...🔴
اگر این شرط را رعایت کنیم، کلبهی کوچک دنیا، گلستان میشود.
آغاز دوبارهی این کانال همراه با ایام شهادت سردار بزرگ اسلام و ایران شد.😢
غم این شهادت، هر مجاهدی را از پا در میآورد؛ از آن طرف چنان شور و شوقی میدهد که باید سلاح را محکمتر از قبل برای مبارزه بر داشت.
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
آخر هر #ترم، چشم👀 همهی اساتید به قلم دانشجوها است و چشم👀 همهی دانشجوها به قلم اساتید!
موقع ثبت نمرهها یکی خوشحال😊 است یکی ناراحت😔، یکی کمتر😢 یکی بیشتر😄
✳️چقدر این پایانترمها شبیه #روز_حسرت است!
✅لیسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى✅
انسان جز از تلاش خودش بهره نمیبرد.
(سوره نجم، آیه 39)
#کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
متن وصیتنامه شهید سلیمانی.pdf
485.8K
متن کامل #وصیتنامه
هزار بار هم خوانده شود، باز کم است!
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
26.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت بخشهایی از #وصیتنامه_شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی توسط فرزندانش
لذت شنیدن و تماشای آن را از دست ندهید.
#کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
سال ۹۸ چه سال تلخی بود😔
✅کاش اونهایی رو که بیشتر دوست داشتیم، بیشتر عمر میکردند. اما افسوس که دنیای بیوفا و پست رحم نمیکند.
⭕️هنوز رفتن پدربزرگ عزیز و مهربانم رو باور نکردهام و خندهها و حضورش رو حس میکنم. درست همان موقع که پدر و مادرم تصادف کرده بودند و در بیمارستان بودند، از دنیا رفت و در این غم، بزرگمان را از دست دادیم.
دیروز هم غریبانه یکی از اقوام رو که خیلی خیلی دوست داشتم، به خاک سپردیم.😔
🔴به صاحب اسمش وفادار بود. مظلوم و مهربان زندگی کرد، مظلومانه بیمار شد و از دنیا رفت. مظلومانه به خاک سپرده شد؛ و باز هم مظلوم بعد از خاکسپاری، بدون هیچ مراسمی!
شادی روحش صلوات
✅کاش همه ما باور کنیم که دنیا خیلی زودگذر است. عمر ما انسانها خیلی کوتاه است و مرگ در کمین!
✅قدر این عمر کوتاه را بدانیم و در این کلبه کوچکِ دنیا با هم مهربان و همدل باشیم.
#خیلی_زود_دیر_میشود.
ان شاء الله آماده این سفر باشیم.
چه زیبا فرمود امیرالمومنین علیهالسلام: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ، ...»
آماده حركت شويد، خدا شما را بيامرزد كه بانگ كوچ را سر داديد. وابستگى به زندگى دنيا را كم كنيد، و با زاد و توشه نيكو به سوى آخرت باز گرديد ...
(#نهج_البلاغه، خطبه ۲۰۴)
#حاج_حسن_هاتفی
#ویروس_منحوس
#کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
🏡 کلبه مهربانی💕
سال ۹۸ چه سال تلخی بود😔 ✅کاش اونهایی رو که بیشتر دوست داشتیم، بیشتر عمر میکردند. اما افسوس که دنیا
🔴مرگ، دقیقاً در یک قدمی ما است.
⭕️هیچکدام باورمان نمیشود که هر لحظه ممکن است زندگی زودگذر این دنیا را ترک کنیم.
✅امروز داشتم زیرزمین خونه پدری رو میشستم که حواسم به پریز برق نبود و داخلش آب گرفتم. یه لحظه حس کردم که برقم گرفت و با احتیاط ادامه زیرزمین رو شستم. بالا که اومدم متوجه شدم که برق نیست. کنتور برق رو که نگاه کردم، محافظ جان، برق رو قطع کرده بود. شاید اگر محافظ جان نبود و عمل نمیکرد...
الحمد لله رب العالمین
حواسمان باشد در این زندگی موقت دنیا
#دلی_را_نشکنیم
#حق_خدا_و_بنده_خدا_را_ضایع_نکنیم
#مال_خود_را_آلوده_نکنیم
#بدن_خود_را_آلوده_نکنیم
#جان_خود_را_آلوده_نکنیم
چون #خیلی_زود_دیر_میشود.
#کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
tkhandani_3.1.apk
4.47M
🌙ماه رمضان، ماه انس با قرآن است.
✅یکی از دلایلی که شاید کمتر با قرآن مأنوس باشیم، به خاطر این است که قرآن، عربی است و نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. به همین دلیل از خواندن آن لذت نمیبریم، پس زود خسته میشویم و دیگر سراغ خواندن آن نمیرویم.
✅برای رفع این مشکل میتوان ترجمه روان قرآن را خواند. ترجمهای که خودم با خواندن آن لذت بردم و توانستم ارتباط بیشتری نسبت به قبل با قرآن برقرار کنم، *ترجمه خواندنی قرآن* بود که نرم افزار اندروید آن را خدمت شما عزیزان تقدیم میکنم. مکتوب آن را میتوانید از سایت زیر سفارش بدهید و درب منزل تحویل بگیرید.
سایت ترجمه خواندنی قرآن کریم:
qurantr.com
لینک دانلود نرم افزار ترجمه خواندنی قرآن کریم:
qurantr.com/wp-content/uploads/2020/04/tkhandani_3.1.apk
-------------------------
✅کلبه_مهربانی ↙️
@hatefi
گاهی نه #قلم یاری میکند و نه توانی برای انتقال مفاهیم دارد.
گاهی هم #نگارنده توانی ندارد، گاهی هم هر دو؛ مثل الآن
#سیزدهم ماه مبارک رمضان بود؛ بیست و نهم اردیبهشت سال 1398
#عزیزی را که خیلی دوستش داشتم و هیچ وقت تصور از دست دادنش را نداشتم، ناگهانی #بیمار شد و روی تخت #بیمارستان بود.
هر روز با #مادرم، تنها دختر پدربزرگم، به بیمارستان میرفتیم.
انگار همین #دیروز بود!
چقدر روزها سریع میگذرد و با #تازیانه میخواهد به ما بفهماند که آهاااااای #آدم دارد وقت رفتن نزدیک میشود!
درست در همین لحظاتی که مینگارم بود که مادرم #چادرش را دور دست میانداخت و میآمد و کنارم مینشست. گاهی دربارهی کارهای پژوهشیام سؤال میکرد. گاهی درددل میکرد و منتظر #بابا بود تا از نانوایی برگردد و به #مسجد بروند. اگر بابا دیر میکرد خودش #ماشین بر میداشت و به مسجد میرفت. درست مثل شب قبل که بابا دیر کرد و مادر با ماشین به مسجد رفت.
حوالی هشت و پنج دقیقه موقع اذان بود که بابا آمد. مادر از من خداحافظی کرد و به مسجد رفتند.
از پشت لب تاپ بلند شدم. نمازم را خواندم. آب جوش برای پدرم و مادرم ریختم تا وقتی بر میگردند، #چای برای خوردن آماده باشد. درست هشت و بیست و پنج دقیقه از خانه خارج شدم و برای افطاری رفتم.
#اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد.
حوالی هشت و سی دقیقه بود که یک #بیمعرفت، یک #بیخیال، آنکه به خود میگوید آدم، با سرعت حدود 110 کیلومتر در ساعت به پدر و مادرم که سوار بر #موتور بودند زد. این تصادف حدود 100 متری منزل بود. انگار راننده، #روزه بوده است! پدر و مادر من هم روزه بودهاند! #مادرش میگفت بچهام آن شب از ناراحتی افطاری هم نخورده است!! من او را در این یک سال ندیدهام. #آرزو میکنم که هیچ وقت هم او را نبینم؛ چون #نمیتوانم پیشبینی کنم که چه #اتفاقی میافتد!
یک سال #سکوت کردم و نتوانستم آنچه که بر من گذشت را بنویسم. تا مرداد پارسال درگیر بیمارستان بودم. پارسال برای از سرگیری #طرح_مطالعاتی_نهج_البلاغه در ایام شهادت #امیرالمومنین علیه السلام برنامهریزی میکردم که این اتفاقات افتاد و این توفیق مجدداً از این #سرباز بیوفا گرفته شد.
اما خدا را شکر؛ الحمدلله علی کل حال.
پدر و مادرم با آن شدت تصادف و جراحات، برگشتند و خدا به حالمان رحم کرد. چه #حکمتی بود و چه #صلاحی بود فقط خودش میداند!
چقدر سخت بود که مادرم در سیسییو بود و پدربزرگ مهربانم از دنیا رفت. تحمل این اتفاقات تلخ وقتی سنگینتر شد که #سنگ_صبور و #بزرگ خانواده را در 30 خرداد از دست دادیم. اگر بود شاید الآن این غصهها را نمینوشتم!
چقدر سخت بود وقتی که امروز ظهر برای دیدن مادر رفتم، این روز را یادآوری کرده بود و گفت که بسیار #گریه کردهام.
اگر دوباره نفسی آمد و رفت، دربارهی برخی #نکات بیشتر مینویسم.
✅کلبه مهربانی
@hatefi
بعضی از ما آدمها به خاطر شرایط روحی و محیطی فکر میکنیم که اتفاقهای بد مثل #بیماری و #تصادف، اصلاً برای ما اتفاق نمیافتد.
اما برای من هر دو اتفاق افتاد! وقتی که پدربزرگم بیمار شد، خیلی به هم ریختم. #استادم این به همریختگی را دید. گفت وقتی که بیماری و گرفتاری و مصیبت میآید، خداوند، هم صاحبِ اینها را #امتحان میکند و هم اطرافیان دور و نزدیک این فرد را، حتی من هم در این امتحان شریک هستم.
همراه این بیماری، وقتی که هنوز کمرم خم بود و تمام فعالیتهای #پژوهشی و #تبلیغی ماه مبارک #رمضان را برای #همراهی و #کمک به مادرم کنار گذاشته بودم، پدر و مادرم تصادف کردند.
وقتی که سر سفره افطار بودم و برادرم #خبر تصادف را با احتیاط داد، از کلام او برداشت کردم که یک تصادف جزیی است. الآن به #بیمارستان میروم و نهایتاً یه بانداژ ساده به دست و سرشان است و بر میگردیم.
اما وقتی که به بیمارستان رفتم، برادرم هم تازه رسیده بود! وارد اتاق #تروما که شدم، پدرم را دیدم. بدنش میلرزید! #دل من هم لرزید و #توان از قدمهایم رفت. فهمیدم که اوضاع خیلی #خراب است. فرق سر #شکافته شده بود. #خون روی تخت جمع شده بود و قطرهقطره به زمین میچکید.
سراغ مادر را از برادر گرفتم. اطلاعی نداشت! دوان دوان راهروهای بیمارستان را میدویدم. تا اینکه یک گوشهای یک تختی را دیدم که صدای #نالهی سوزناکی از آنجا میآمد! همهی وجودم قدم به قدم میدوید. اما ته دلم نمیخواستم نزدیک شوم! نزدیک شدم؛ مادرم بود! همهی غم عالم به سراغم آمد و کمر شکستهام بیشتر شکست. برای یک فرزند توان توصیف حال مادر نیست!
#فرزندان همه #بالبال میزدیم و این برای کسی #اهمیتی نداشت و #توجهی نمیکرد! بگذار این بماند! لحظاتی که این صحنهها را میدیدم، انگار چرخش #دنیا متوقف شده بود. چه سخت هم #گذشت. هیچ وقت هم فراموش نمیکنم که چطور #سرمایههای زندگیام #خراش شدید برداشتند و چهها که به آنها نگذشت.
پارسال ایام #شهادت امیرالمومنین علیه السلام و ایام #فاطمیه با بقیهی سالها فرق داشت. الحمدلله رب العالمین. همهی جانها #فدای اهل بیت علیهم السلام. هر چقدر آدم حس کند که به آنها #نزدیک شده است، لذتبخش است. شاید سر سوزنی بعضی چیزها را #متوجه شدم. شکسته شدن کمر، بیچاره شدن، دیدن فرق شکسته پدر، دیدن پهلوی شکسته مادر.
پدر و مادر عزیزم! بابت #تربیت صحیح و چشاندن محبت اهل بیت علیهم السلام دست شما را میبوسم. خوش به حالتان. کاش این لحظات را با خدا و اهل بیت علیهم السلام #معامله کرده باشید. إن شاء الله خداوند برای شما و ما این سختیها را در دنیا و آخرت جبران کند. مگر ما برای #زندگی #خوش این دنیا آفریده شدهایم؟!
✅کلبه مهربانی
@hatefi
29 #اردیبهشت هم آمد و رفت.
پارسال این لحظات را #بیدار بودم. مثل دیشبی با یک #تصادف انگار همهی دنیا سنگ شد و روی دوشم سوار شد. در #بیمارستان_ضیایی_اردکان و #شهید_رهنمون_یزد خیلی سخت گذشت. آنها که خداوند کار ما را به آنها #حواله کرده بود و در این #امتحان_سخت شریک ما بودند، به ظاهر نه #سنگ_صبور بودند و نه #دلسوز! انگار یک چیز خیلی #عادی اتفاق افتاده است! مات و مبهوت به پدر و مادر نگاه میکردیم و کاری از دستمان بر نمیآمد و آنها هم... بگذار در این ایام #درگیری_با_کرونا چیزی نگویم! در یک مطلب خاص، هر آنچه را که جای #گله دارد، مینویسم.
ولی امشب را دور هم بودیم. امیدوارم توانسته باشم، لحظات خوشی را برای پدر و مادرم فراهم کرده باشم تا غم آن روزها را #یادآوری نکنند. گرچه باز #عوارض جسمی و روحی مانده است که هیچ وقت نمیتوان آنها را فراموش کرد. نمیدانم #راننده و خانوادهی او امشب را یادشان هست یا نیست! نه آهی میکشم و نه نفرینی میکنم، اما به #خدا واگذارشان کردهام و خواهم کرد. وای به حال رانندگانی که با جان عزیزان مردم #بازی میکنند و در پشت #قانون_ضعیف و #بیرحم و #بیمهی_ظالم قایم میشوند، ککشان هم نمیگزد. #مکافاتی در دنیا و #عذابی در آخرت هم هست. #دیر یا #زود میرسد!
دورهمیهای خوشی را با #پدربزرگ و بقیهی اقوام داشتیم. اما دیگر پدربزرگ نیست. شاید دوباره خوشی باشد، اما دیگر مثل قبل نمیشود. هر چه #سن انسان #بالاتر میرود، سختیها زیادتر میشوند. بزرگترها پیرتر میشوند و دنیا هم تنگتر و بیرحمتر. کاش در #روزمرگیهای_زندگی یادمان نرود که #خیلی_زود_دیر_میشود. قدر لحظات زندگیِ کوتاه را بدانیم و این #کلبهی کوچک را سرشار از #مهربانی کنیم. گاهی اتفاقها #خبر نمیکند و ناگهان بر کلبهی کوچک ما #آوار میشوند.
چه زیبا فرمود #امیرالمومنین علیه السلام: الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ. #فرصت به مانند #ابر_گذرا مىگذرد، پس فرصتهاى نيك را #غنيمت دانيد. #نهج_البلاغه، #حکمت21.
✅کلبه مهربانی
@hatefi