#شهادٺ♥️
#شهادٺو همین جوری به کسے نمیدن🙃
باید بی قرار باشے♥️🍃
باید بی تـاب باشے♥️🍃
باید دنیــا رو از دلت بریزے بیرون♥️🍃
#اللهم_اخرج_حب_دنیا_من_قلبــنا♥️🙃
#شهیدهدهههشتــــــادے🌿
@havalichadoram🌼
#حاج_قاسم❤️
آنچنـآن جـاے نیستے ات حس میشود ڪه زبآن عظم سخن ندارد💔
آهــ از دنیا...༆
@havalichadoram🌱
•|🌙🖇|•
محض اطݪاع ࢪفیق🗣
شیطان بࢪاے صد ساݪ آیندٺ کہ اصݪا معلوم نیسٺ زندھ باشی🙄
بࢪنامہ ریزے کردهههه..!
اونوقٺ تویے که بچہ مسلمونی براے این یڪساݪے کہ در پیش دارے☁️
دو دوتا چارتا کࢪدے
ببینے می خوای چیڪار کنے🖇🌿
#ڪࢪدے؟!
#بہخودموݩبیایم🙃🖐🏿
@havalichadoram💫
هدایت شده از 『انقݪاب نۅجۅانۍ』
https://EitaaBot.ir/counter/zovpra
ختم صلوات براے ظهـور امام زمان♥️🍃
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
https://EitaaBot.ir/counter/zovpra ختم صلوات براے ظهـور امام زمان♥️🍃
خدارا شڪر ۲۰۸۰ تا صلوات باهم دیگه فرستادیـم بریم که بیشترش کنیم...؟♥️🙃
『انقݪاب نۅجۅانۍ』
•|🌙🖇|• محض اطݪاع ࢪفیق🗣 شیطان بࢪاے صد ساݪ آیندٺ کہ اصݪا معلوم نیسٺ زندھ باشی🙄 بࢪنامہ ریزے کردهههه..!
🌍 #خواندنی | دنیات دست کیه؟
📆 مأموریت نو+جوان برای کسانی که میخواهند سالشان را به دست امامزمان (عج) بسپارند
⛵️ یک تکه چوب روی آب، میتواند یک قایق کوچک بشود که به سمت مقصدی میرود و هم میتواند بدون هیچ مقصدی بیهدف روی آب این طرف و آن طرف برود. فرصت زندگی یکسالهای که ابتدای هرسال در اختیار ما قرار میگیرد مثل همین تکه چوب است. هم میتوانیم همینطوری روزهایش را بگذرانیم و هم میتوانیم به سمت مقصد درستی هدایتش کنیم. این مقصد درست برای ما آدمهای روزهای غیبت، مفیدبودن برای سربازی امامزمان و زمینهسازی شخصی و گروهی برای ظهور ایشان است.
👹 از هیولاهای تنبلی و بیانگیزگی فرار کن
در مأموریت زنگ آخری که سال99 با هم گذراندیم، چند سؤال نوشتیم تا سال99 را خریدارانه ارزیابی کنیم و ببینیم چه کردیم. حالا در این مأموریت میخواهیم برای سال جدیدمان که در یک اتفاق خیلی خوب با ماه شعبان شروع شده، برنامه بریزیم و ببینیم از جان سال جدید چه میخواهیم و چطور باید قایق امسالمان را به سمت مقصد درست هدایت کنیم.
📝 برای این کار میتوانیم یک قلم و کاغذ بیاوریم و به دو سؤال اساسی زیر پاسخ بدهیم.
❓اوّلین و مهمترین سؤالی که برای برنامهریزی در سال جدید به ما کمک میکند این است که بدانیم درخواستمان از خودمان چیست؟ این را در هرچند زمینه که بخواهیم میشود تقسیم کرد. مثلاً علمی، اخلاقی، دینی و ... از خودم بپرسم درخواستم در زمینه علمی از خودم چیست؟
❓ دومین سوال یک جدول نیاز دارد. بعد از اینکه به سؤال بالا پاسخ دادی، یک جدول بکش با چهار ستون و بالایشان بنویس؛
🔸 کارهایی که الآن دارم انجامشان میدهم (مثلاً درسخواندن، کلاس زبان، ساعاتی که در شبکههای اجتماعی هستم و ...)
🔸 کارهایی که باید انجامشان بدهم (برای کنکور برنامهریزی کنم، کلاس ورزش بروم و ...)
🔸 کارهایی که دلم میخواهد انجامشان بدهم (قرآن را حفظ کنم و ...)
🔸 کارهایی که از من منتظر بهتری میسازد (یا کارهایی که از من انسان مفیدتری در دوران ظهور میسازد)
این ستون آخر، قرار است انتخاب تو از بین سه ستون قبلی باشد. ستون آخر به تو کمک میکند که از بین تمام علایق و مشغولیتهای پراکندهات بتوانی آنها که مهمترند را شناسایی کنی و برای رسیدن بهشان برنامه بریزی. علاوه بر آن کمکت میکند تا از هیولاهای تنبلی و بیانگیزگی هم فرار کنی.
😉 جدولت را (قبل از پرکردنش) با دوستانت به اشتراک بگذار و درباره این مأموریت با آنها صحبت کن.
چطوری مأموریت را بارگذاری کنم؟
📲 به صفحه «خودم» در #نرمافزار_موبایلی نو+جوان برو، حالا یک ➕ کوچک کنار صفحه سمت راست میبینی، روی آن کلیک کن. در قسمت موضوع، مأموریت را انتخاب کن و در قسمت بارگذاری عکس یا متنت را بارگذاری کن.
💠 راستی! درباره این مأموریت با دوستانت صحبت کن و آنها را به مأموریت #دنیات_دست_کیه دعوت کن.
☀️ #دو_سر_نور ☀️
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
•|🖇🌿|•
#تلنگرانہ🌿
امام زمان وقتے ظهوࢪ مے کنند ڪہ ما ࢪا بےتاب خودشان ببینند ☁️
وقتے ڪہ ما دیگࢪ تحمݪ دورے نداریم☁️
#آیااینطورهستیم؟!ッ
@havalichadoram🌿
#مبحٿهفتہ✨
داشتیم در مورد اینکه چطور با جنگ نرم مقابله کنیم صحبت میکردیم
گام بعدی که باید برداریم اطاعت از رهبریه♥️
چون حضرت آقا نائب امام زمان هستند در زمان ما و البته ولی فقیه😇
تا حالا هم هرچی گفتند درست از آب در اومده و رخ داده🍃
آقا مثل یک پدرند برای یک خانواده بزرگ🙂
یک پدر حواسش به همه چیز هست
یقینا هر سخنی هم برزبان میاره به صلاح خانوادس🙃
هر کدوم از اعضا هم مطیع پدر باشند عاقبت بخیر میشن😇
هر کسی هم پیروی نکنه عاقبت خوبی نخواهد داشت🙂
پدری که ما داریم یه حکیم به تمام معناست🙃♥️🍃
این داستان ادامه دارد...🙃
@havalichadoram
مجـــــنون مــــن کـــجایی؟
#قسمت_بیستم
#قسمت_بیست_و_یکم
فکرم عجیب درگیر بود آقای محمدی خیلی وقت بود میشناختم شاید،از دوران دبیرستان
پسر خوبی بود
چرا بدون فکرگفتم نه
من چمه خدایا
خوابم نمیبرد ازپس غلط زده بودم روانی شدم
رفتم تو حیاط وضو گرفتم
خونه ما آپارتمانی نبود
برای همین راحت بودیم
همیشه یه فرش تو حیاط پهن بود
قامت نماز شب بستم
۱۱رکعت نماز عاشقی بود
بعدش زیارت عاشورا خوندم
نمیدونم چرا دلم خاست همون جا تو حیاط بخابم
رفتم اتاقم گوشی وبالش و پتو برداشتم
أأأ خیلی وقت بود تلگرامو چک نکرده بودم
شاید ده روز
خخخخ ده روز خیلیه
خوب اول بذار پروفایلم عوض کنم
اووووم
آهان این عکس شهید زین الدین خیلی قشنگه
من شهید زین الدین دوست
فردا صبح باید معراج الشهدا سیاه پوش کنیم
تا محرم فقط ۲روز مونده
أأأ فرحناز ۱۰روز پیش پیام داده که عقدشه
برم
منم ک چقدر رفتم
الان منو دار میزنه
ساعت گوشی نگاه کردم
خاک عالم ۳صبحه
حالا اشکال نداره بذار پیام بدم
-سلام عروس خانم
فرحناز جونم
این ده روز داداشم تازه سوریه اومده بود من نبودم
ارسالش کردم
وییی هردو تیک خورد
فرحناز :میکشمت
اصلا قهرم
اصلا بیخود چک نکردی
اصلا دیگه دوست ندارم
وایستا اگه به محمد هادی نگفتم عشقشو اذیت کردی
-وییییی
کدوم محمد هادی ؟
فرحناز :خاک تو گورت محمد هادی مهدوی
آقاهمون
-بچه پرو
درکل آقا مبارک باشه
ماهم عروس دار شدیم
فرحناز :ویییییی خاک تو سرت منو نمیدیدی بگیری
حالا کی عروستونه؟
-حسناکریمی
فرحناز :ویییی عزیزمـ
فردا معراج الشهدا هردوتون میکشم
خخخخخ
مزاحم نشو شب بخیر
بخابم عایا ساعت ۳:۱۸دقیقه است
اذان ۵:۳۰ صبحه
یکی عایا بیدارم میکنه ؟؟؟
خوابم برد
برای اذان حسین داداش منو بیدار کرد
نماز که خوندم بازم خوابیدم
ساعت ۹بعداز صبحانه منو حسین و حسنا رفتیم معراج الشهدا
برای سیاه پوش کردن
رواے سید مجتبے حسینے
وقتی وارد هئیت شدم دیدم خواهر رضا (محمدی) داره با خانم جمالی حرف میزنه
یاامام حسین خودت کمکم کن
بعد نیم ساعت رضا با چهره که توش ناراحتی موج میزد وارد حسینه شد
شنیدم عباس یکی از دوستامون بهش میگه :حتما قسمت نبود
آقا مخلصتم خخخخ
یعنی خانم جمالی گفته نه
شب که رفتم خونه بعد از شام رفتم مزار شهدا قصد مزار شهید خودم هاشم صمدی بود اما
قلبم و پاهام منو به سوی مزار شهید خانم جمالی برد
ابوالفضل ململی
گوشیم از جیبم درآوردم و روی مداحی سپر حامد زمانی پلی کردم
آقا ابوالفضل به خدا عشقم پاکه
واقعا واسه ازدواج میخامش
تو مرام ما بچه هئیتی ها نیست بی دلیل با نامحرم هم صحبت بشیم
کمک کن
بعداز یه ربع به سمت مزار پدر خانم جمالی راه افتادم
شهید محمد جمالی
سلام حاج آقا
فردا مادرم زنگ میزنه منزلتون برای امرخیر
اما قبلش میخاستم دخترخانمتون از شما خواستگاری کنم
تا ساعت ۱۲شب مزارشهدا بودم
وارد خونه شدم فهمیدم همه خوابم
دیروز صبح بعداز ماجرای سلام و علیک محمدی با خانم جمالی به هزار یک مصیبت تونستم به خواهرم بگم
که برای ازدواج به خواهر حسین فکر میکنم
زنگ بزنن خونشون
زمانی که داشتم با خواهرم حرف میزدم فکر کنم از خجالت ده بار مردم و زنده شدم
آخرسرم خواهرم گفت حتما به مامان میگه
امروز سر شام مامان یهو گفت مجتبی جان فردا زنگ میزنم خونه خانم جمالی اینا
غذا پرید گلوم
از خجالت پیش پدرم آب شدم
بعد از شام واقعا روم نمیشد تو خونه بمونم
هم اینکه دلم آرامش میخاست
برای همین راهی مزار شهدا شدم
الانم که ساعت یک نصف شبه واقعا خوابم نمیبره
پاشدم وضو گرفت زیارت عاشورا خوندم
بعدش حدود ساعت ۱/۳۰بود قامت برای نماز شب بستم
ساعت ۲:۴۵دقیقه است بخوابم که صبح باید بریم معراج الشهدا سیاه پوش کنیم
باید حتما باخانم جمالی هم صحبت کنم
رواے رقیه
حسین:بچه ها حاضرید؟
بریم ؟
من و حسنا:بله
نزدیکهای معراج الشهدا بودیم
که گوشیم زنگ خورد
فرحناز بود
-الو
فرحناز:سلام علیکم خواهر جمالی کجای خانم؟
-مرگ نزدیکیم
فرحناز:خیلی ممنون از محبت
همزمان با قطع کردن مکالمه گوشی حسین زنگ خورد
چشم حاجی
تا یه ربع دیگه ناحیم
یاعلی
به قلم : بانو_ش
مجنــــون من کـــــــجایی؟
#قسمت_بیست_و_دوم
بچه ها من شمارو میرسونم معراج خودم باید برم ناحیه
حسنا:حسین خبری شده؟اعزامی ؟
حسین :نمیدونم خانم
حسنا طفلک ناراحت آروم گرفت
حسین داداش مارو دم در معراج پیاده کرد
خودش رفت ناحیه
وارد حیاط معراج الشهدا شدم
دوستای صیمیم تو حیاط بودند
پانداهای من (فرحناز، مطهره، محدثه)
من عاشق عروسک پاندام
یادش بخیر یه بار چه غوغایی کردم سر این عروسک خرس
خخخخخ
داشتیم معراج کار میکردیم
که مطهره با یه خرس واردشد،
منم که هیجانی
جیغ جیغی گذاشته بودم
که نگو
آخرسرم یهو دیدیم حسین جان و آقای حسینی
هنگ رفتار من
برای همین هرکس دوست دارم یا بهش میگم پاندا یا کوفته
داشتم میرفتم سمت پانداهای خوشگلم
که صدای آقای حسینی مانع شد
آقای حسینی:خانم جمالی
-سلام بله
آقای حسینی:بابت رفتاردیروزم بازم عذرمیخام
-دیگه مهم نیست
آقای حسینی:دلیلش تا عصر متوجه میشید
چشام گرد شد یعنی چی دلیلشو تا عصر میفهمم سرمو انداختم پایین و جوابشو دادم
-امیدوارم قانع کننده باشه
یاعلی
به قلم : بانو_ش