#مجلس_نهم:
«مردی که به تنهایی یک عاشورا بود»*
میشد تشنه از سر شط بلند نشود.
وقتی گفتند آب بیاور، میشد سیاهیهایی که دو سوی نهر، پشت درختها بودند بشمرد و حساب کند که نمیشود..
شب پیش که فامیلهایش درسپاه یزید، پنهانی امان نامه آوردند میشد کمی فکر کند قبل اینکه سرشان داد بزند:
"میگویید من در امانم، پسر فاطمه در امان نیست؟"
زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت.
پرچم را برای همین داده بودند دستش..
میشد به او تکیه کرد.
فقط پای برادرش که به میان میآمد وضع فرق میکرد. حساب یادش میرفت. یادش میرفت با دندان نمیشود مشک را این همه راه برد. یادش میرفت همه سیاهیهای پشت درختها تیر دارند و عمود آهنی. یادش میرفت بیچشم و دست، اسب را نمیشود برد سمت خیمه ها..
میشد تشنه از سر شط بلند نشود. میشد آب را نریزد روی آب..
ولی پای برادرش که به میان می آمد..
* عباس ابن علی ابن ابيطالب علیهالسلام
و آب تا همیشه درحسرت لبهایش خواهد ماند..
#فاطمه_شهیدی
#مجلس_تنهایی
#حوالی_خدا
#پروفایل #استوری #شعر #جملات_ناب #محرم #ماه_محرم #ولدی_علی #یا_امام_حسین_علیه_السلام #کربلا #اربعین #شب_نهم_محرم #یا_اباالفضل ع #یا_حضرت_زهرا_س #یا_صاحب_الزمان
#حب_الحسین_یجمعنا #یا_عباس ع #شب_تاسوعا
💖تمامی محتواها تولیدی میباشد💖
@havaliekhoda313