eitaa logo
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
8.8هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
«به نام خداجانم وبرای خدا جانم» عواقب ارتباط بانامحرم @havaliiekhoda98 کانال رُمان @yadet_basheh تبلیغ @sodedotarafe تاسیس1398 ارتباط با مدیر وپاسخگوی سوالات شما باحضور طلبه آقا https://daigo.ir/secret/7535246340
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل باش! بَلَد باش٬ چه جوری قربان صدقه امامت بروی! مثل باش! به پای امامت پیر شو ... مثل باش! با دست بسته برای امامت شمشیر بزن ... مثل باش! چنانکه دیروزت با امروزت زمین تا آسمان فرق داشته باشد ...
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
تو که می‌دونی به دوریِ تو عادت ندارم ...
💔چرتکه ی دلم را که بالا پایین می کنم، دلتنگی بیشتر از است.روزهای هفته را می کشم اما پنج شنبه ها، نفسم می گیرد به یاد شب های جمعه کربلا .😔 . 🍂می گویند: آن است که کربلا را ندیده باشد و بیچاره تر اویی که را ببینید...😞 سخت است بیچاره شوی، در تب عشق آنقدر بسوزی که حسین برایت پادرمیانی کند .چشم های بسته ات را در کربلا بگشایی و تر شوی و حال، فراق از آن صحن و سرا دلت را به بازی بگیرد. 💔 . 🍃سخت است دلتنگ شوی برای خیابانی که با هر قدم به سویش قلبت ، بلرزد، .😓 . 🍂سخت است دلت بگیرد برای لحظه ای که به سوی می روی و پاهایت را گویی وزنه سنگین بسته اند.به یاد چشم های منتظر به گودال، صدبار بمیری و زنده شوی.😭 . 🍃شش گوشه دلت را به ارباب ببری و برای غریبی گریه کنی...😥 . 🍂در خیابان با پاهای پر از التهاب قدم بگذاری، توبه کنی و از مادر پهلو شکسته بخواهی برایت وساطتت کند...😔 . 🍃در حرم سقا با اشک چشم برای حال خسته ات یا ... بخوانی .📿 . 🍂در کف العباس ، روضه دست های قلم شده ، بی تابی و مشک پاره ، دلت را آواره کند.😓 . 🍃سخت است همیشه جامانده باشی...😭 . این روزها از خودم گله دارم .جوهر عهدهایم بر روی کاغذ خشک شد و به هیچ کدامشان عمل نکردم.شرمنده تر از همیشه ام .از گناهانم دارم.اما شب جمعه است و من، بیچاره تری هستم در دلم برای کربلا اشک می ریزم.💔😔 😭😭 . ✍️نویسنده : ۞ ⇩ ‌⇨eitaa.com/joinchat/227999768C8717e4fd20@havaliiekhoda
مثل باش! بَلَد باش٬ چه جوری قربان صدقه امامت بروی! مثل باش! به پای امامت پیر شو ... مثل باش! با دست بسته برای امامت شمشیر بزن ... مثل باش! چنانکه دیروزت با امروزت زمین تا آسمان فرق داشته باشد ...🤞 ......🖤🍃 @havaliiekhoda
خانمایِ حرم بچه م نمیره داره از تشنگی آتیش میگیره کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟ روی دستم داره از هوش میره
بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای ..
تنها شهیدی که خود اباعبدالله دفن کرد ..
تنها شهیدی که خود اباعبدالله خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه)
اباعبدالله یه دونه قبر درست کرد پشت خیمه عصر وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین .. 🏴🏴🏴
چہ تركيب غم انگیزی😭 شہ و شہ زادہ و شش ماهہ و شش گوشہ السلام علیک یااباعبداللہ الحسین🏴 😭😭
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به و وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد گناها بیشتر، من از خدا دورتر... منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو فرو رفتم برای رفع یک مشکلی نذر کردم بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم.. تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... بود 🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم ... اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم می‌سوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی.. 💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت ⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟ دست رو قلبم می‌گذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم... روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟ چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این بخاطر بر بوده، یه هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم. از وقتی خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد انگار نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم هرچند فاصله میندازه بین من و یاد آقا قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟ واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم 2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی.. خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو.. و اینکه..... شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم حدود یه سال که دلم میخواد بشم برای شهادت که فقط مال مرد ها نیست... فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه.. از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی... با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم... تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن.. چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم.. انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم.. ببخشید طولانی شد و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا. التماس دعای شهادت...
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به و وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد گناها بیشتر، من از خدا دورتر... منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو فرو رفتم برای رفع یک مشکلی نذر کردم بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم.. تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... بود 🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم ... اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم می‌سوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی.. 💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت ⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟ دست رو قلبم می‌گذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم... روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟ چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این بخاطر بر بوده، یه هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم. از وقتی خوندم کم کم متوجه گناهام شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد انگار نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم هرچند فاصله میندازه بین من و یاد آقا قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟ واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم 2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی.. خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو.. و اینکه..... شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم حدود یه سال که دلم میخواد بشم برای شهادت که فقط مال مرد ها نیست... فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه.. از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی... با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم... تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن.. چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم.. انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم.. ببخشید طولانی شد و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا. التماس دعای شهادت... 🌱 @havaliiekhoda