eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁✨ســـلام 🌼✨روز را از دل و جان، 🍁✨با غزل آغاز کـنـیـم.. 🍁✨و برای غم و غصه 🌼✨تا ابـد نـاز کـنـیـم... 🍁✨در بـه روی تـب و 🌼✨اندوه ببندیم دگر ... 🍁✨رو به شادی و سعادت 🌼✨درِ دل بـــاز کــنــیــم‌... 🍁✨ســـــلام 🌼✨روز قشنگتون بـخـیـر 🍁✨امروزتون پر از زیبایی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓چهارشنبه تون گلبارون 🌸امروز ازخدا میخوام 💓بـرکت بیشترینش 🌸محبت گرمترینش 💓مهربانی شیرین ترینش 🌸شادی بی دلیلش 💓معجزه خدا جاری ترینش 🌸نصیبتون بشه 💓چهارشنبه 11 آبان 🌸ماهتون بخیر و خوشی 💓در کنار دوستان و عزیزانتون ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋سلام صبحتون پـر مهر 🌸به طلوع دوباره زندگی 🦋ســلام بـده و خـــدا را 🌸بخاطر دیدن روزی دیگر 🦋و امـیدی دیگـر شکـرکـن 🌸الهی امـروز 🦋پروانه ی خوش شانسی 🌸و لبخنـد بشینه رو گـل وجودتون
و اين پيام مهمّى براى ما دارد كه در مورد هر خبرى زود موضع گيرى نكنيم. نه انكار كنيم و نه تصديق، بلكه در مورد آن مسأله تحقيق نماييم و پس از تحقيق كافى آن را انكار يا تصديق كنيم. متأسّفانه در جامعه امروزى ما، شايعات فراوانى پخش مى شود و عدّه اى بدون تحقيق كافى آن را پذيرفته و به ديگران نيز منتقل مى كنند. ما نبايد از عرب جاهلى عقب تر باشيم. شايعات را پخش نكنيم، و آبروى نظام، اسلام، كشور و خودمان را نبريم. ب) مشركان عرب به منظور تحقيق نزد علماى يهود كه در اين زمينه اهل اطّلاع بودند رفتند. يعنى در هر مسأله اى انسان كم اطّلاع يا بى اطّلاع بايد به متخصّص آن مسأله رجوع كند و اين همان تقليد صحيح و مشروع است. به هر حال پيامبر صلى الله عليه و آله به كفّار قريش وعده داد كه روز بعد جواب سؤالاتشان را بدهد. پيامبر صلى الله عليه و آله در انتظار وحى نشست، امّا وحى به تأخير افتاد. روز بعد و روزهاى ديگر وحى نيامد و اين باعث شد كه كفّار و مشركان زخم زبان هايى به پيامبر بزنند و تأخير وحى را سوژه تبليغاتى مناسبى براى تبليغات سوء خود بر عليه اسلام و مسلمين قرار دهند. بالاخره پيك وحى هر چند با تأخير، نازل شد و پاسخ دو سؤال اوّل آنها را به طور مفصّل تشريح كرد، كه در سوره كهف به آن پرداخته شده است و پاسخ سؤال سوم را به طور سربسته بيان كرد كه در آيه ۸۵ سوره اسراء آمده است. [۱] پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل علّت تأخير نزول وحى را جويا شد. عرض كرد: گناهى مرتكب نشده اى، امّا ترك اولى كردى، هنگامى كه به مشركان قريش وعده پاسخ سؤالات را دادى، ان شاء اللَّه نگفتى. اگر ان شاء اللَّه مى گفتى، همان زمان پيك وحى نازل مى شد. خوانندگان محترم! اگر تمام مقدّمات كارى را فراهم كنيد، تا خداوند نخواهد آن كار محقّق نخواهد شد. بنابراين، هميشه بايد ان شاء اللَّه گفت. گفتن إن شاءاللَّه باعث قدرت، قوّت و نورانيّت انسان مى شود. به تازگى هنگامى كه هواپيما به مقصد مى رسد مسئولين پرواز ضمن خداحافظى با مسافران، اعلام مى كنند: «إن شاءاللَّه تا چند دقيقه ديگر در فرودگاه مقصد فرود خواهيم آمد» و اين كار زيبايى است. چون ممكن است در آخرين لحظات مشكلى ايجاد شده و حادثه اى رخ دهد و هواپيما به مقصد نرسد. ---------- [۱]: شرح و تفسير اين آيه شريفه را در كتاب« از تو سؤال مى كنند» نوشته ايم. •✾📚 @Dastan 📚✾•
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند. یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت: «درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند.» بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت:‌ «درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود.» بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است. تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍امام علی علیه السلام: هر كه مى خواهد ايام عمر خود را آزاد زندگى كند، طمع را در دل خويش جاى ندهد. 📗تنبيه الخواطر: ج۱ ص۴۹ •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ بگو با دلِ‌ تنگم‌ چه کنم؟!💔(:: البتّه انسان هاى كم ظرفيّت طغيان مى كنند، امّا انسان هاى دريادلى چون مولاى متّقيان على عليه السلام زمان خانه نشينى و با زمان خلافتش هيچ تفاوتى با هم نداشت، و هيچ تغييرى در لباس و غذا و عبادت و ساير برنامه هايش ايجاد نشد. آرى اگر سطل آبى در دريا ريخته شود موجى ايجاد نمى شود، امّا يك استكان آبى كه در حوض كوچكى ريخته مى شود موج ايجاد مى كند. انسان هاى بى ظرفيّت و كم ظرفيّت زود ادّعاهاى بزرگى مى كنند. برخى افراد همچون برگ درختان خشك با وزش نسيمى به هر جا مى روند، امّا برخى ديگر همچون كوه ثابت و استوارند. [۱] نه تنها بادها و طوفان‌ها آنها را جابجا نمى كند و مسيرشان را تغيير نمى دهد بلكه آنها مسير طوفان‌ها را عوض مى كنند. به هر حال اين سلطان كم ظرفيّت مردم را به پرستش خود دعوت كرد. مدّتى گذشت، تلبيخا مى گويد: روزى در حضور پادشاه بوديم كه خبرنگار قصر وحشت زده به نزد پادشاه آمد و گفت خبر تلخى دارم! پادشاه گفت: آن خبر چيست؟ گفت: يكى از سلاطين همسايه با لشكر عظيمى به سمت كشور ما در حال حركت است و اكنون به نزديك مرزها رسيده و قصد جنگ با ما را دارد. پادشاه وقتى اين خبر را شنيد، بسيار ترسيد و بدنش شروع به لرزيدن كرد، طورى كه تاجش به زمين افتاد! تلبيخا در ادامه مى گويد: هنگامى كه چنين صحنه اى را مشاهده كردم با خود گفتم: اين انسان ضعيفى كه اين قدر ترسوست، و با شنيدن يك خبر ناگوار اين گونه مى لرزد، چگونه مى تواند خدا باشد؟! خداوند كسى است كه آسمان با عظمت، زمين گسترده، ستارگان زيبا، ماه و خورشيد، كوه هاى عظيم، درياهاى پهناور و از همه مهم تر انسان‌ها را آفريده است. وزراى شش گانه هر روز به نوبت ميزبان ۵ وزير ديگر بودند، و اتّفاقاً آن روز نوبت تلبيخا بود. هنگامى كه ميهمانان وارد بر تلبيخا شدند ميزبان را غرق در انديشه و تفكّر يافتند، آن قدر در افكار خود غوطه ور بود كه غذا هم نخورد. علّت را جويا شدند. گفت: شما خود شاهد حادثه اى كه در قصر اتّفاق افتاد بوديد. اين پادشاه كه ادّعاى خدايى مى كند را ديديد كه چگونه با شنيدن يك خبر ناگوار دست و پاى خود را گم كرد و تمام بدنش به لرزه افتاد! او چگونه خدايى است؟ ---------- [۱]: در آيات ۶ و ۷ سوره علق به اين مطلب اشاره شده است. [۱]: در روايتى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: « الْمُؤْمِنُ اصْلَبُ مِنَ الْجَبَلِ، الْجَبَلُ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ، وَالْمُؤْمِنُ لايُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِه شَيْ ءٌ؛ مؤمن از كوه سخت تر است. (زيرا) از كوه كم مى شود، امّا چيزى از ايمان مؤمن كاسته نمى شود. (ميزان الحكمه، باب ۲۹۳، ح ۱۴۶۲). 2 •✾📚 @Dastan 📚✾•
ارشاد جاهل و متنبّه نمودن غافل در ميان وظايف اسلامى سه وظيفه بسيار مهم وجود دارد كه عبارتند از: ۱. ارشاد جاهل. ۲. متنبّه نمودن غافل. ۳. نهى از منكر. منظور از ارشاد جاهل اين است كه اگر ببينيم كسى (مثلا) نمازش را غلط مى خواند يا طوافش را اشتباه انجام مى دهد يا به آداب و شرايط روزه آشنا نيست و خلاصه احكام دين را نمى داند، او را ارشاد كنيم. آرى بر شخصى كه مى داند واجب است چنين انسانى كه جاهل به احكام شرع است را ارشاد و راهنمايى كند. و در يك جمله كوتاه ارشاد جاهل به معناى راهنمايى آدم بى خبر از احكام الهى است. منظور از متنبّه نمودن غافل آن است كه حكم شرعى را مى داند، ولى نسبت به موضوع غافل است. مثل اين كه مى داند شراب حرام است، ولى به تصوّر اين كه اين ظرفِ شراب، سركه است، قصد دارد آن را بنوشد. كه در اين جا بايد او را متنبّه و هوشيار كرد، تا آلوده شرب خمر نشود.منظور از نهى از منكر آن است كه شخص هم حكم شرعى را مى داند و هم نسبت به موضوع آن آگاه است، ولى عمداً و عصياناً مرتكب آن مى شود. مثل اين كه كسى مى داند محتواى اين ظرف شراب است و توجّه دارد كه شراب حرام است، ولى عمداً و عصياناً آن را مى نوشد، كه در اين جا بايد او را نهى از منكر كرد. تمام انبيا، اوليا، علماى عامل و مؤمنان آگاه، به اين وظايف شرعى عمل مى كرده و مى كنند. اصحاب كهف نيز پس از اطّلاع از بطلان آيين بت پرستى شروع به ارشاد مردم كرده، و به آنها گفتند: «دقيانوس با اين همه ضعف و نياز نمى تواند خداى شما باشد و استحقاق پرستش ندارد». آنها به خوبى به اين وظايف سه گانه عمل كردند؛ هم به ارشاد جاهلان و بى خبران پرداختند، و هم غافلان را از خواب غفلت بيدار كردند و هم كسانى كه با علم و اطّلاع از بى اساس بودن آيين بت پرستى، به عبادات غير خدا مشغول بودند را نهى از منكر كردند. و پس از انجام اين وظايف مهم و احساس خطر از ناحيه دشمن، دست به هجرت زدند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
۲. در پى غذا و ادامه ماجرا اصحاب كهف پس از آن كه از بحث پيرامون مدّت توقّف و ماندنشان در غار نتيجه اى نگرفتند و احساس گرسنگى و تشنگى نمودند به فكر تهيّه غذا افتادند. بزرگ آنها، تلبيخا، مأمور تهيّه غذا شد. سفارشات لازم براى اين كه مورد شناسايى مأموران دقيانوس قرار نگيرد به وى شد و او براى احتياط بيشتر لباس هاى چوپان را به تن كرد و از غار خارج شد. امّا در كمال تعجّب و ناباورى نه اثرى از آن چشمه جوشان ديد و نه خبرى از آن درختان ميوه بود. گويا اصلًا وجود نداشته اند، با خود گفت: «چطور ممكن است در يك روز آب چشمه فروكش كند و تمام درختان ميوه بخشكد؟! » به هر حال به راه خود ادامه داد تا اين كه وارد شهرشان شد، امّا اين شهر با آن شهرى كه چندى قبل از آن خارج شده بودند بسيار متفاوت بود؛ به گونه اى كه احساس مى كرد وارد شهر ديگرى شده است. خانه ها، كوچه ها، مغازه ها، خيابان‌ها و حتّى قيافه مردم شهر تغيير كرده بود. دستى به چشمانش كشيد؛ نكند خواب مى بيند. امّا يقين كرد كه بيدار است. به هر حال به راه خود ادامه داد، تا اين كه به يك نانوايى رسيد. سكّه اى داد تا مقدارى نان تهيّه كند. وقتى چشم نانوا به سكّه تلبيخا افتاد با كمال تعجّب از او پرسيد: اين سكّه سنگين را از كجا آورده اى؟ آيا گنجى پيدا كرده اى؟ گفت: خير، اين پول توجيبى من و حاصل معامله اى است كه قبل از سفر به دست آورده ام. نانوا گفت: اين سكّه متعلّق به عهد دقيانوس است، كه از آن زمان بيش از سيصد سال مى گذرد. تو حتماً گنجى به دست آورده اى و كتمان مى كنى. تو را رها نمى كنم تا حقيقت مسأله را در نزد سلطان روشن كنم. سپس دست او را گرفت و به زور او را به نزد سلطان برد. تلبيخا كه خود را آماده مقابله با دقيانوس مى كرد، مشاهده كرد شخص ديگرى بر جاى دقيانوس نشسته است، سلطان پس از استماع گزارش نانوا رو به تلبيخا كرد و گفت: اى جوان! وحشت نكن و حقيقت را بازگو، كه طبق مذهب ما اگر كسى گنجى پيدا كند، از آنِ خود اوست و تنها بايد ۱۵ آن را به حكومت بدهد. تلبيخا سخن خود را تكرار كرد كه گنجى در كار نيست و اين پول توجيبى من است. امّا سلطان و بقيّه حرف او را باور نكردند. تلبيخا گفت: خانه و زندگى من در همين شهر است، بياييد تا شما را به آن جا ببرم. سلطان و نانوا و عدّه اى از مردم شهر، كه از اين ماجرا باخبر شده بودند، به اتّفاق تلبيخا به سمت خانه او حركت كردند. به در خانه اى رسيدند، تلبيخا در آن خانه را كوبيد. پيرمردى كه از شدّت پيرى ابروهايش بر روى صورتش ريخته بود در را باز كرد، و موهاى ابروانش را كنار زد. هنگامى كه تلبيخا و سلطان و آن جمعيّت را ديد گفت: چه خبر است؟ تلبيخا گفت: اين خانه من است. سپس از پيرمرد پرسيد: تو كيستى؟ گفت: من فلانى فرزند فلانى فرزند تلبيخا وزير عهد دقيانوس هستم تلبيخا خود را معرّفى كرد. پيرمرد وقتى فهميد تلبيخا جدّ اوست خود را به روى پاهاى او انداخت و وى را غرق در بوسه كرد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✍امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام میفرمایند: ای مردم! از خدایی بترسید، 💥که اگر سخنی گویید می‌شنود، 💥و اگر پنهان دارید، می‌داند؛ و برای مرگی آماده باشید؛ 💥که اگر از آن فرار کنید، شما را می‌یابد، 💥اگر بر جای خود بمانید، شما را می‌گیرد، 💥و اگر فراموشش کنید، شما را از یاد نبرد. 📚 نهج‌البلاغه، حکمت ۲۰۳ •✾📚 @Dastan 📚✾•
معناى تقيّه چنانچه (به عنوان مثال) مسلمانى در دست بت پرستى گرفتار شود، و يا در محيط بت پرستان زندگى كند، و يقين داشته باشد كه اگر آنها پى به عقيده او ببرند ممكن است خون او را بريزند يا صدمه اى به او وارد كنند، در چنين صورتى اين شخص مى تواند اعتقادات واقعى خود را كتمان كند و جان خويش را حفظ نمايد، تا خونش بيهوده ريخته نشود و اين تقيّه نام دارد. البتّه مواردى كه ريختن خون انسان باعث تقويت درخت پربار اسلام مى گردد، مانند آنچه شهداى كربلا انجام داده اند، از اين حكم مستثناست. امّا در مواردى كه ريخته شدن خون هيچ اثرى ندارد بايد با استفاده از سپر تقيّه جان خود را حفظ كرد. همچنين اگر شيعه اى گرفتار وهّابى هاى متعصّب آدم كش شود، كه اگر پى به عقيده واقعى او ببرند او را خواهند كشت، عقل و شرع به او اجازه ابراز عقيده واقعى اش را نمى دهد. بنابراين، تقيّه در برابر كفّار و انسان نماها يكسان است مهم احساس خطر، و نتيجه اش كتمان عقيده و به تبع آن، زنده بودن است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
تقيّه خوفى و مداراتى تقيّه بر دو قسم است: «تقيّه خوفى» و «تقيّه مداراتى». آنچه تا كنون در مورد تقيّه بحث شد و در داستان مؤمن آل فرعون و عمّار ياسر و اصحاب كهف آمد از قسم اوّل بود؛ امّا منظور از تقيّه مداراتى آن است كه اطّلاع يافتن دشمن يا مخالفين از عقايد واقعى انسان خطرى ايجاد نمى كند، امّا همراهى با آنها و عمل كردن به برخى از احكامشان باعث وحدت و اتّحاد و انسجام بيشتر مى شود. اين نوع تقيّه را تقيّه مداراتى مى نامند. اكنون مردم عربستان و وهّابى‌ها مى دانند زوّارى كه از ايران به مكّه و مدينه مشرف مى شوند غالباً شيعه هستند، و اين مطلب خطرى براى شيعيان ايجاد نمى كند، ولى در عين حال شيعيان در نماز جماعت آنها شركت كرده، و همانند آنها بر فرش سجده نموده، و به همراه آنها بر امواتشان نماز ميّت مى خوانند، چون اين كار- همان گونه كه در روايات متعدّد آمده- باعث وحدت و انسجام بيشتر و رفع كدورت‌ها و سوء ظن‌ها مى شود. از جمله در روايتى از امام صادق عليه السلام خطاب به يكى از يارانش به نام زيد مى خوانيم: «خالِقُوا النَّاسَ بِاخْلاقِهِمْ، صَلُّوا فى مَساجِدِهِمْ، وَعُودُوا مَرْضاهُمْ، وَاشْهِدُوا جَنائِزِهِمْ، وَان اسْتَطَعْتُمْ انْ تَكُونُوا الأَئَمَّةَ وَالْمُؤَذِّنِينَ فَافْعَلُوا؛ فَانَّكُمْ اذا فَعَلْتُمْ ذلِكَ قالُوا: هؤُلاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ، رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً، ما كانَ احْسَنَ ما يُؤَدِّبُ اصْحابَهُ، وَاذَا تَرَكْتُمْ ذلِكَ قالُوا: هؤُلاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَرَ، ما كانَ اسْوَأَ يُؤَدِّبُ اصْحابَهُ ؛ با اهل سنّت مطابق آداب و اخلاق خودشان رفتار كنيد، در نماز جماعتشان شركت نماييد، و از بيمارانشان عيادت به عمل آوريد، و در مراسم تشييع جنازه آنها شركت كنيد، و اگر فرصتى جهت امامت جماعت يا گفتن اذان در مساجد آنها فراهم شد از انجام آن خوددارى نكنيد. زيرا اگر شما شيعيان اين كارها را انجام دهيد، مى گويند: اينها پيروان امام صادق عليه السلام هستند، خداوند او را رحمت كند كه شيعيان و اصحابش را بسيار خوب تربيت كرده است. و اگر اين كارها را ترك كنيد مى گويند: اينها پيروان جعفر بن محمّد هستند، خداوند هر كار كه مى خواهد با او انجام دهد كه اصحابش را بسيار بد تربيت كرده است! ». [۱] بعضى از مقدّسين مى گويند: «ما نمازمان را در مسجد النبى و مسجد الحرام با آنها به جماعت مى خوانيم، سپس در هتل قضاى آن را بجا مى آوريم. در حالى كه نيازى به اعاده و قضاى اين نمازها نيست، و طبق فرمايش امام صادق عليه السلام چنين نمازهايى- با تمام اشكالات آن- مجزى است. نتيجه اين كه: از جمله مسائلى كه مى توان از داستان اصحاب كهف استفاده كرد مشروعيّت تقيّه خوفى در برابر دشمنان و مخالفان است. ---------- [۱]: وسائل الشيعه، ج ۵، ص ۴۷۷، ح ۱. •✾📚 @Dastan 📚✾•