eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
🧅 معجزه درمانی با پیاز 🧅 😳 از فواید گذاشتن در کف پا یا جوراب چیزی میدونی‼️ ارزانترین درمانهای گیاهی سنتی که هیچ پزشکی لو نمیده تو این کانال هست 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1417281725C4792b6a454 ☝️☝️😳🤯 فقط بخون و ببین چه پولایی که الکی خرج دکتر و داروهای شیمیایی نکردیم 🤦‍♀
هدایت شده از تست هوش و ترفند
💰هر وقت میفروختم از شانس من فرداش کلی قیمتا بالا میرفت و میلیونی ضرر میکردم 😩 تا اینکه با این چنل شدم و یاد گرفتم کی طلاهامو بفروشم و دوباره کی بخرم 🫠👇🏻 💰@ tahlil_Tala 💵@ tahlil_dolar عزیزانی که نمیدونن 💲💶دلار و طلا میریزه یا رشد میکنه عضو کانال تحلیلمون بشن بهتون میگیم👆🏼👆🏼
کانال ماه تابان
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بی‌دریغ می‌بارید و در هوای ب
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷 ✍️ 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. 💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» 💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» 💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» 💠 حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. 💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» 💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. 💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. 💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. 💠 چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ✍️نویسنده: 🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
⭕️ فقط_متاهل ها_بخونن [واقعی]❗️❗️ تصادف بدی کردم و یه مدت زمین گیر بودم و می‌لنگیدم. بعد یه مدت با اصرار منو به سفرهای زیارتی زیاد میفرستاد میگفت برو زیارت ات باز شه منم خیلی خوشحال بودم تا این که یه روز از سفر برگشتم بهم گفت دیگه نرو سفر چون وقتی تو میری شوهرت هر شب....😰😓 کاش تو مرده بودم ولی این حرفو نمیشنیدم...😔 https://eitaa.com/joinchat/2113601843C0c9cfcd636
هدایت شده از تست هوش و ترفند
خدا نکشتت مردم از خنده🤣🤣🤣 بابام اینجا عضو شده🥸😁 خودم بیست چاری تو این کانالم 😂👇👇 بهترین و خفن ترین سوژه‌ها👇 🎥 🎬 https://eitaa.com/joinchat/2157969715C713cf5e4cb 🙈 هر کس رفته توی این کانال دیگه برنگشته 🔻 (فقط 5 دقیقه وقت بزارید)🔻
پروردگـارا...💫💙 آرامشم را ميان پيچ و خم زندگي ای ڪہ خودم رقم زدم گم ڪردہ ام...💫💙 یاریم ڪن،آرامم ڪن،راهنمايم باش و ايمانم را قوی ڪن...💫💙 ✨شبتون بخیر ✨
با وجود کبدچربی که داشتم هیجوره لاغر نمیشدم… اضافه وزن و چاقی دست از سرم برنمیداشت 😢 دیگه خیلی خسته بودم تنها راه چاره این بود که معدمو کوچیک کنم...‼️ رفته بودم وقت بگیرم تا اینکه تو مطب یه خانومی که اندام خوبی هم داشت اومده بود وقتشو کنسل کنه،منم کنجکاو شدم و رفتم ازشون پرسیدم شما که اندام‌خوبی دارید چرا اینجا وقت گرفته‌ بودید؟😨 گفتن منم درگیر اضافه وزن بودم و خیلی افسرده شده بودم ولی از زمانی که با کانال سیاره‌ی سلامتی آشنا شدم با رژیم های رایگان شون ۲۲ کییییلو کم کردم 😱 منم خیلی زود کانال شونو گرفتم و الان خداروشکر تو ۵ روز ۵ کیلووو کم کردم کانالشونو برای شما هم میزارم حتما عضو شید 👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔴 تکنیک جادویی ۸ لیوان آب برای لاغری فوری باورم نمیشه تونستم اینقدر راحت، تو ۱۴ روز ۱۰ کیییلو وزن کم کنم 😨 تو کانال سیاره‌‌ی سلامتی بهم یاد دادن چطوری با رعایت کردن یه رژیم ساده و انجام چالش‌های رایگان وزنم رو در عرض ۱۴ روز از ۹۸ به ۸۸ کیلو برسونم خیلی خوشحالم ☺️ کانال‌شونو میزارم معطل نکن توام سریع عضو شو 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28
روزتان مزین و معطر به عطر صلوات بر محمد و آل محمد به رسم ادب السلام علیک یابقیةالله فی ارضه السلام علیک یافاطمه الزهرا السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا
ســــلامی سرشار از آرامـــش روزتـــون بخــیر محبــت خــــدا در دلتان❤ وایــــام بکامــتان.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺باطلوع خورشید🌸 🌼صبح درنهایت طراوت 🌺قدمیڪشد 🌼روزی دیگرآغازمی شود 🌺نفس بکش ویڪ بار دیگر 🌼برای بیداری خود 🌺خداراشاکر باش 🌼و شاد باش 🌺دوستان عزیزم 🌼صبح تون بخیر🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙋‍♂خودت همه جای بدنتو لیف کن🙋‍♀ چـند وقـتی دنبال یه لیفی بودم که پشتم و خـوب باهـاش تمیز کنم و چـرکی نـمـونه از لیـفای نخـی و پارچــه ای هـم اسـتـــفاده کردم‌ولی اونجوری که‌میخواستم نشد☹️ ♻️تا‌اینکه‌از این‌لیفای‌ سیلیکونی‌استفاده کردم و الان همه‌بـدنم میدرخشه😍❤️ دوست داری از این خوشگلا داشته باشی؟ پس بزن رو لینک زیر و عضوشو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3443196024Ca878546615