eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰 قسمت 9⃣0⃣1⃣ سرباز اسیرشما و محافظ،خودشان را در انبوه سربازان جاکردندوکامیون به حرکت در آمد. من به سنگرم برگشتم. معمولا مـدت مرخصـی یـک هفته تـا ده روز است ولی پـانزده یـا بیست روز گـذشت اما هیـچ خبري از افرادي که آن روز به مرخصـی رفته بودندنرسـیدو به همین دلیل مرخصی بسیاري از افراد دیگر به تأخیر افتاد. یک روز دو هم سنگر من از مرخصی برگشتندو من با تعجب از آنها پرسیدم «ایندهمه مدت کجا بودید؟ بقیه کجایندوچرا هیچ کس از مرخصی برنگشته است؟» آنها مرا دعوت به سـکوت کردنـدو با هم به سـنگر آمـدیم. وقتی جا به جاشدندوکمی آرام گرفتندیکی از آنها گفت «آن سربـاز ایرانی که یـادت هست؟ همـان که بـاکـامیون مـا آمـد.»گفتم«بله، یادم هست.»گفت «وقتی از موضع دورشـدیم و به بیابانهاي اطراف بصره رسیدیم سرباز اسـیر ایرانی در آن شـلوغی با تردستی نارنجک را ازکمر محافظ خودجداکرده ضامن آنرا کشـید وخودش را وسط افراد انـداخت. مـا اول فکرکردیم حالش به همدخوردکه اینطور روي افراد افتاد. اما ناگهان انفجار وحشـتناکی رخ داد. همه ي افرادکشـته شدنـد.سـرباز اسـیر ایرانی قطعه قطعه شـدوکامیون سوخت. فقط چندنفر به سـلامت تن در بردند. ما هر دو ازکامیون پرت شدیم بیرون و تاکنون در یکی از بیمارستانها بستري بودیم.» البته فرماندهان سـعی میکردندشـجاعت سـرباز اسـیر ایرانی را پنهان کنندولی نمیشد. همه فهمیده بودند. تا مدتها در میان سربازهاصحبت اسیرشما بود وشجاعت خارق العاده ي او. مدتها در جبهه با این حوادث زندگی کردم و به قدرت نیروهاي شـما ایمان آوردم و بالاخره شب شکسـتن محاصـره ي آبادان درسـنگر مانـدم تـا رزمنـدگان اسـلام الله اکبرگویـان آمدنـدو به اسارت آنها در آمـدم.حالاخیلی خوشـحالم که واقعیت را فهمیده ام و توبه کرده ام. انشاءالله که خداوندتوبه ام را بپذیرد و بتوانم خدمتگزار مفیدي براي اسلام باشم. 9⃣4⃣ اسرارجنگتحمیلی بهروایتاسراي عراقی توپخـانه ي مـا پشتیبـان دوگردان تانـک البعث وخضـیران بود. مـا در منطقه ي دزفول مسـتقر بودیم. روز عملیات فتـح المبین شاهـدبودم که چگونه سازمـان وارتش عراق ماننـدخشتی که در آب انـداخته باشـنداز هم گسـیخت و رفته رفته از هرسوفروریخت. سـاعتی بعـد از حمله نیروهـاي شـما بودکه تازه ما پی بردیم چه حمله ي وسـیعی آغازشـده است.ساعت دوازده شب دسـتور رسیدبه طرف نیروهاي شماگلوله پرتاب کنیم. هرچه گلوله میانداختیم میگفتند«کم است، بیشتر.»گلوله پشت گلوله پرتـاب میکردیم و می پرسـیدیم مگرچه خبرشـده.» می گفتنـد«ایرانیهاحمله ي کوچکی کرده انـدمیخواهیم آنها را به شـدت در هم بکوبیم.شـما تا میتوانید شـلیک کنید.» می گفتیم یک حمله ي کوچک و موضـعی مگر اینقـدر گلوله میخواهـد؟» میگفتنـد شـماکاري به این کارها نداشـته باشـید. فقط شـلیک کنید. تا ساعت شـش صـبح شلیک کردیم.وقتی هوا روشن شـد دسـتور دادندعقب نشـینی کنیم. گفتیم «پس این همه توپ وکامیون وخودرو راچه کار کنیم.» گفتنـد «بگذاریـد همه اش بماند. فقط جانتان را نجات بدهید.» ما هم به تقلاافتادیم و آماده شدیم خودمان را از معرکه نجات دهیم. ✅ ادامــــــہ دارد... ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝
🚨تمرینی از قرآن که شما رو از فرش به عرش میبره🤝🤩 ❗️دو تا آیه از قرآن بهت گفتم قسم میخورم اگه بهش عمل کنی دیگه هیچوقت تو زندگیت هیچ گِره مالی رو نمی بینی و دیگه هیچوقت تو شغلت، تو کسب و کارت در جا نمیزنی اگه بهش عمل کنی😍✨ نمیخواد تکرارش کنی، فقط به مدت ۹۰ روز بهش عمل کن تا خودت از نتایجی که می بینی اشک شوق بریزی😭🌿 نمیگم همین امشب پول از آسمون برات میریزه، ولی در کمتر از یک سال خودِ خداوند از فرش به عرش میرسونتت🔮 ❗️همین الان وارد کانال شو چون این تکنیک هر یک سال میزارن و سریع پاکش میکنن💞👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🚨سوره ای که تو رو به تمام خواسته هات میرسونه...🌙😌 😍سوره ای که تو رو به تمام آروزهات و خواسته هات میرسونه و گِره از کارت باز میکنه...🫀✨ سوره ای که با تسبیح خدا شروع میشه و با تقدیسش تموم میشه📿🕯 🤲🏻 اگه خیلی دعا کردی و نتیجه نگرفتی حداقل چهل روز مستمر و مُداوم این سوره رو بخون...😱 ❗️(سوره توی کانال) وارد کانال شو چون تکنیک هایی رو بهت میگم که خیلی زود خواسته هاتو بتونی مُحقق کنی فقط هم یک بار حق عضویت داری از دستش نده...🤯👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰 قسمت 0⃣1⃣1⃣ گلوله هـاي بسـیاري ازطرف نیروهـاي شـما به موضع مـا اصـابت کرده بود.خسـارت زیـادي داده بودیم. وقتی آماده ي عقب نشـینی شـدیم ناگهـان یک نفر فریاد زد «ایرانیها آمدنـد.» با این دوکلمه آن یک ذره نیرویی که براي فرار داشتیم از دسـت دادیم و همگی به سنگرها پناهنده شدیم.ترس زیادي بر دلهاي ما افتاد.زبان خیلیها بندآمده بود نمیدانستندچه کنند. هرکس به سوراخی می خزید.کسی نمیتوانست تصمیم بگیرد. فرمانده ي گروهان ماسـرگردحسـین،گفت «شـما همین جا بمانیـدتا من بروم نیرو بیاورم.» و بلافاصـله سوارجیپ خودشـدو از معرکه بیرون رفت. وقتی به جاده ي دزفول رسیدرزمندگان‌ شما اسیرش کردند. او الآن در یکی از اردوگاه هاست. فرمانده گردان ما سرهنگ عبدلکاظم، وقتی خطر را احساس کرد باجیپ خودش در غفلت ناشی از هرج و مرج دیگران فرارکرد. همه ي پراکندگی ها بر اثرخوفی بودکه خدا در دلهاي ما انداخته بود. آنچنان میترسیدیم که دست و پایمان میلرزیدماداخـل سـنگرها بودیم و نمیدانستیم ایرانیهـا آمـده انـدیا نه، و اصـلابیرون چه خبر است. من کمی که آرام گرفتم آهسـته به بیرون سـرکشـیدم و دیدم کسـی در موضع نیست. با احتیاط بیرون آمدم و ازسنگر فاصله گرفتم. داخل سنگرها همه روي هم ریخته بودندو با ترسو وحشت منتظر رسـیدن نیروهاي شـما بودند. بعداز مجاهـدین عراقی هم خودش را به موضع ما رساندو همراه آن دو بسـیجی شدکه بعددر روزنامه خواندم درجبهه شـهیدشده‌ است. ریش سـفیدو یک پسر بچه ي بسیجی را دیدم که نزدیک موضع ما رسیده اند. پیش خودگفتم«ایرانیهاکه آمده اندهمین دو نفر هستند!»کم مانده بود از حیرت قلبم ازکـار بایسـتدآخر این چه خوفی بودکه خـدا در دل مـا انـداخته بود. قربان خـدا بروم. ما در این موضع پانصـدو پنجاه نفر بودیم که از ترس این پیرمرد و این پسر بچه ي بسیجی نمی توانستیم آب دهانمان را قورت بدهیم. همه توي سنگرهااز ترس نفسهاشان به شماره افتاده بود.کم کم چندنفر با احتیاط ازسـنگرها بیرون آمدندو دور پیرمرد و پسـر بچه حلقه زدند. من به سنگرهاي اطراف دویدم و همه راخـبرکردم پیرمرد خیلی جـدي بود. دسـتور داد روي زمین بنشـینم. تقریبـا همه از سـنگرها بیرون آمدنـدو پیرمرد سـخنرانی کوتـاهی کرد. فکر میکنـم آن دو بسـیجی، یعنی پیرمرد و پسـر بچـه، راه راگم کرده بودنـدو اصـلاقصـدنداشـتندبه طرف موضع ما بیاینـدآخر واحدما توپخانه بود و ازجبهه خیلی فاصـله داشت.ولی آنها توانسـتند پانصدو پنجاه نفر را اسـیر و هجده توپ و مقدار بسیاري مهمات وچندین کامیون وخودرو را به غنیمت بگیرند. البته یک نفر ازمجاهـدین عراقی ‌هم خودش را به موضع ما رساندو همراه آن دو بسـیجی شدکه بعددر روزنامه خواندم درجبهه شـهیدشده است. وقتی پیرمرد براي ماصـحبت میکرد یک سـرباز عراقی که متوجه اوضاع نبود با پارچه سفیداز داخل سنگري بیرون آمـد. همه ي ما زدیم زیرخنـده. منظره ي بسـیار مضـحکی بود. آ ن سـرباز هم خنده اش گرفت وگفت «سـی نفر از افسـران ودرجه داران داخل سـنگر مرا فرسـتادندبیرون وگفتندبرو یک ایرانی پیداکن بیایدما را اسیرکند.»سرباز به اتفاق یکی دیگراز افراد رفتنـدو آن سـی نفر را هم آوردنـد. ✅ ادامــــــہ دارد... ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝
🔴 سریال 🎬 🍿بالاخره تو ایتا منتشر شد 🌟✅ 🉐 یه جذاب و دیدنی 😍👇🏿 https://eitaa.com/joinchat/2612134004C6a290170c3 https://eitaa.com/joinchat/2612134004C6a290170c3 📥 همه قسمت هاشو رایگان دانلود کنید ☝️ ‌
هدایت شده از تست هوش و ترفند
4_5836756423781912858.ogg
542.1K
‌‌ زنگ موبایل برای گوشیت میخوای؟ زنـگخور های جدید و شیک رسید...🔔📲👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1946681604C541075faab https://eitaa.com/joinchat/1946681604C541075faab زنگخور گوشیتو خفن کن👆🏼➰📲 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🧚‍♀🌙 شب چراغ آرزوهایت را روشن ڪن. رازهایت بگو..او آماده شنیدن است. 😍 ❤️ ❤️ ╭───┅🍃🌸🍃┅────╮ 🛅 @tarfand_test_hoosh ╰───┅🍃🌸🍃┅────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دولت پزشکیان معلم استخدام میکند آمـوزش و پـرورش از جذب ۲۰ هـزار معـلم جدید در ماه خبر داد 📆 ✅جزئیات آزمون استخدامی رو فقط در کانال زیر میتونید ببینید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0bبــرای استخــدام حتمــا عضــو بشیـد 👆
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔴خبــر فــوریاستـخـدام ۲۰ هزار معـلـم جدید به دستور دولت پزشکیان در ⚠️جـزئیـات آزمـون استخـدامـی و ادامه خبر رو در کانال زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b برای استخدام حتما عضو بشید👆
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰 قسمت 1⃣1⃣1⃣ پیرمردکمی مـا را نصـیحت کرد وگفت «صـدام لعنت الله علیه کافر است وشـما گول او راخورده اید.حالابه لطف خداوند همه سالم و مهمان جمهوري اسـلامی هستید.» و افزود «هرکس هرچیز قیمتی در سنگر دارد ماننـدانگشتري،حلقه ي طلا، سـاعت و... بیـاورد. ماشادمانه به طرف سـنگرهایمان پراکنـده شـدیم و هرچه لازم داشتیم باخودمان آوردیم.مـا پانصـدو پنجاه نفر بودیم و آنها دو نفر: یک‌پسـر بچه ي‌دوازده ساله و یک پیرمرد تقریبا شـصت و پنـج ساله. ما به راحتی میتوانسـتیم آن دو را از بین بـبریم ولی آن چنـان ترس بر دلمـان نشسـته بودکه جرئت نمیکردیم به چهره ي این دو بسـیجی نگاه کنیم. اینها همه کار خداوند سبحان است.دوباره جمع شـدیم. دیـدم شـلوار پیرمرد بسـیجی خیلی کهنه و فرسوده است. به یکی از افسـرهاگفتم«من شـلوار تازه دارم. به پیرمرد بگواگرشلوار میخواهدبرایش بیاورم. آن افسر به پیرمرد گفت وجواب پیرمردبسـیار عالی بود و ما از این همه اخلاص وصـفاي پیرمرد لذت بردیم. پیرمردگفت: «فی سبیل االله آمده ام و احتیاجی به شـلوار تازه ندارم. با همین شلوار پاره هم میتوانم جنگ کنم.»آفتاب داشت غروب میکردکه پیرمرد و پسر بچه در مقابل چشمان حیرت زده ي ما اسلحه ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و روبه قبله ایسـتاده نمازخواندنـد. انگارکه در خانه انـد. باطمأنینه و به آرامی نماز خواندنـد، در مقابل پانصـدو پنجاه نفر از نظامیان دشمن. نمیدانم خداوندچه‌قدرتی به نیروهاي شما داده است که ذره اي ترس در دلشان نیست.بعداز تمام شدن نماز، پیرمردسـفارشات دیگري به ماکرد وگفت: «به هیچ عنوان‌به کسـی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شـما خواست، بدانیدکه از رزمندگان اسـلام نیست بگوییدکه آن پیرمرد بسیجی به ماسفارش کرده است که به هیچ کس چیزي نـدهیم. زیرا اینهـا لوازم شخصـی است.»کمی که گـذشت چنـدکامیون ایفا به طرف موضع ما آمدنـد. از یکی از سربازهـاکه کنـارم نشسـته بود پرسـیدم «این کـامیونهـا ایرانی هسـتندیا عراقی؟» اوگفت «ایرانی هسـتند.»گفتم«ازکجا می دانی؟»جـواب داد «مگر نمیبینی چنـد نفري که بالاي کـامیون هسـتندریش دارنـد. پس ایرانینـد»که از این جواب هم کلی خندیدم و لعنت فرستادیم به صدام حسین کافر.روي هم رفته روز بسـیارخوبی بود و ما اصـلاانتظار نـداشتیم باچنین اوضاعی مواجه شویم. ما را سوار کامیونها کردنـدو به دزفول بردندو بعدازچندهفته به تهران منتقل شدیم.من در قسمت هدایت آتش توپخانه بودم. وقتی مختصات اهداف رادقیق تعیین میکردیم من آن راچنـددرجه تغییر میدادم تا به هدف اصابت نکند.چندین بار هم تانکهاي تیپ خودمان رازده بودم تاشایدبه این وسیله بتوانم کمکی به اسلام بکنم. امیدوارم خداوندقبول کند.نـاگفته نگـذارم که از آن پیرمرد بسـیجی خیلی خوشم آمـد.خیلی مجـذوب اوشـده بودم. امیـدوارم روزي در میان لشـکریان اسلام که به کربلاخواهندآمدآن پیرمرد را ببینم. و اگرحالاهم او را ببینم خواهم شناخت. ✅ ادامــــــہ دارد... ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 👩 از وقتی عضو این کانال شدم شوهرم یک دل نه صد دل عاشقم شده🙈🌶 و 💥 ‼️قویترین ترکیب بلوری کردن زیر حساس و ⭐️هیچ چیزی واسه خانمها قشنگتر از یه بدن بلوری و یه صورت صاف بدون لک نیست💅👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9 تو این کانال انقدر خشگل میشی که دیگه خانوادتم نمیشناسنت 👍😳
هدایت شده از تست هوش و ترفند
پوست صورتت داره⁉️ جای جوش و ابله مرغون صورتتو کرده⁉️ حتما بیرونم که میری کرم پودر میزنی که بپوشونیشون🙄🤦‍♀ 👇 https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9 پست پین شده رو ببین تا از شک و شبهه در بیای 🤚👆
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰 قسمت 2⃣1⃣1⃣ 0⃣5⃣ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی یک ربع یا نیم ساعت به حمله ي نیروهاي شـما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، درسنگر نشسته بودیم.چون شب بود آمـاده باش کامل داده بودنـدو ما میترسـیدیم استراحت کنیم. شـبها با ترسو دلهره ي زیادي صـبح میشـد.داخـل سـنگر مسـلح نشسـته بـودیم و از ترس نمیتوانسـتیم حرف بزنیم.گـاهی چرت میزدیم،گـاهی یکـدیگر را نگـاه می کردیم، گاهی سـرمان پایین بود و به حمله ي نیروهاي شـما فکر می کردیم و ازخود میپرسیدیم«چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین شب زندگی ماست؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟ یا به چیزي که دلمان میخواهدخواهیم رسیدو اسیر نیروهـاي شـماخواهیم شـد؟» لحظات کشـنده اي بود. هرشب هین طور بود.حالاشـماحساب کنیـدببینیـدکه ماچه روزها و شبهـاي دردآوري را درجبهه ي کفرسـرکرده ایم. بعضـی از لحظـات فکر میکردم کشـته خواهم شـدوجنـازه ام به دسـت خـانواده ام نخواهـدرسـیدو همین جا در این بیابان خواهم مانـدو به مرور زمان پوسـیده و از بین خواهم رفت بی آنکه کسـی بداندکجا هستم وچگونه کشته شده ام و ازهمـه مهمـتر اینکه آخرتم چیزي جز دوزخ نخواهـدبـود.خوشـا به حـال نیروهـاي شـماکه اگر تکه تکه هم بشونـددر بهشـت خواهندبود.من نیروهاي شـما را دیده ام. ازسیماي آنها نور محمدي می تراود. آنها براي دفاع از دین محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) به جبهه آمده اند. ماچطور؟ به خاطر دفاع از امیال یک مزدورکافر و عیاش.خیلی ازحادثه دور نشوم.داخـل سـنگرسـکوت بود و مـا بیشتر ازشب هـاي قبـل ترس و دلهره داشتیم. زیرا به مـاگفته بودنـدکه «به احتمال خیلی قوي امشب نیروهاي شـما حمله‌ خواهندکرد.»دیگر نمیدانسـتم به چه چیزي بایدفکرکنم. مات و مبهوت نشسـته بودم که احساس کردم کسـی در تاریکی داخل سـنگرشـدو دسـتش را روي شانه ام گذاشت وگفت سـلام علیکم. نگاهش کردم. یکمعمم بود - بـا لباس سراسـر سـفیدوچهره اي بسـیار نورانی و لطیف.گفت «حمله ي نیروهاي اسـلام نزدیک است.شـما تیرانـدازي نکنید.» این روحانی ازسمت چپ داخل سنگرشدسنگر ما بزرگ بود و او راحت توانسـته بود داخل بیاید.سرپا ایستاده بود. من نشسته بودم که او را دیدم. او ادامه داد «مقاومت نکنید. اگر مقاومت کنیدکشته میشوید، اگر میتوانیدفرارکنید. اگر نمی توانید، پارچه ي سفیدبالاي چوب یببندیدو روي سنگرتان بگذاریـد.» و بعـدبه آرامی ازسـنگرخارج شد. من جرئت نکردم از سـنگر بیرون بیایم. فقط سـرك کشـیدم ببینم به کجـا میرود.کمی که رفت داخـل یـک سـنگر دیگرشـدو دیگر نتوانسـتم او را به چشم تعقیب کنم. راسـتش می لرزیـدم و دگرگون شده بودم. سرباز زهیر گفت «این چه کسـی بودصـحبت میکرد؟ تو باکی حرف میزدي؟» به اوگفتم«آن مرد روحانی را ندیـدي؟»گفت «دیوانه شـدي؟کدام مرد روحـانی؟ من فقـط یـک‌ صـداشـنیدم که حرف میزد. توحرف نمیزدي. فقـط میلزیـدي. به گمانم از ترس حمله ي ایرانیهاست. راستی این چه صـدایی بود؟»گفتم«نه، لرز من از ترسـی نیست. یک روحانی داخل شد. تو ندیدي؟ ✅ ادامــــــہ دارد... ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️هشدار خیلی مهم‼️ دراستفاده از این محصول زیاده روی نکنید چون رشد موهای شما را چند برابر افزایش می‌دهد 😳 قدیمی ترین روش بانوان کره ای 🇰🇷 در قصرجومونگ برای افزایش رشد موها 👇 https://eitaa.com/joinchat/1758527722C15c794ce61 https://eitaa.com/joinchat/1758527722C15c794ce61 مراقب باشید روی صورت یا بدنتون نریزه که موهاشو بلند و پرپشت میکنه👊
هدایت شده از تست هوش و ترفند
تنها راه 💯تضمینی ✅️کم پشتی ✅️ کچلی ✅️ریزش مو👇 https://eitaa.com/joinchat/1758527722C15c794ce61 همراه یک نسخه عاالی و ساده برای کراتینه شدن طبیعی موهات 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉شــــــــب 💫انتهای زیباییست 🎉برای امتداد فردایی دیگر 💫تا زمانی 🎉که سلطان دلت 💫 خـــداست 🎉کسی نمی تواند 💫دلخوشیهایت را ویران کند 🎉شبتون دلنواز و خوش 💫و در پناه خــالق مـــهربان
🛑فقط با یه تکنیک ساده پوستتو روشن کن🛑 آیا از تیرگی پوست خود خسته شده‌ای؟ با کرم سفید کننده vip ما تیرگی‌ها را فراموش کن تغییرات قابل مشاهده تنها در ۲هفته 👇🏿 https://eitaa.com/joinchat/1028718896C8c74b4a417 "همین امروز امتحان کن و از تخفیف ویژه ۲۰٪ بهره‌مند شو! 🎉"
هدایت شده از تست هوش و ترفند
💢اینجا صورتت رو بصورت کن بکن💢 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1028718896C8c74b4a417 بیا ببین چقدر دارن👆😳
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰 قسمت 3⃣1⃣1⃣ گفت «دیوانه شـدي؟کدام مرد روحـانی؟ من فقـط یـک صـداشـنیدم که حرف میزد. توحرف نمی زدي. فقـط میلزیـدي. به گمانم از ترس حمله ي ایرانیهاست. راستی این چه صـدایی بود؟»گفتم«نه، لرز من از ترسـی نیست. یک روحانی داخل شد. تو ندیدي؟»سـرباز زهیر گفت «نه، من ندیـدم.» اوحتی می ترسـید اسـیر شود. فکر میکرد نیروهـاي شـما او را خواهنـدکشت. بـاصـحبت هـاي زیـاد متقاعدش کردم. آن روحانی شکل ما بود. ولی لباسش سرتاسرسفیدبود و ریش سیاهی داشت. نمیدانم که بود. فقط حدس میزنم که..من باسرباز زهیر مشغول صحبت بدم که صداهاي زیادي بلندشد: فریادالله اکبر،خودروها،صداي شنی تانکها. به زهیر گفتم «ایرانیهـا آمدنـد. پارچه سـفیدرا بیاور.» یک تکه پارچه ي سـفید داشتیم. آن را بالاي سـنگرکاشـتم. ولی هرچه نگاه کردم کسـی از نیروهاي شـما را ندیـدم. با اینکه صـداهاخیلی نزدیک بود و به آسانی میشـنیدم اما هرچه نگاه میکردم کسـی رانمیدیدم. با عجله برگشتم داخل سنگر.صداها همچنان شنیده میشد. با زهیر درسـنگر ماندم. زهیر هم تفنگش را به ضامن کرد و درگوشه اي ازسـنگر گذاشت. هر دو منتظر نیروهاي شماشدیم. بعـدازچنـددقیقه صـداي انفنجارهاي پی در پی وشدیـدبه گوش رسـیدکه بیشتر هم در موضع ما منفجر میشد. از ترس به کف سـنگرچسبیـده بودیم وجرئت تکان خوردن نـداشتیم. درگیري بسـیار شدیـد بود. هر لحظه منتظر بودیم گلوله اي داخل سنگر بیفتد. من خیلی به جنگ فکر نمیکردم.حواسم به آنمرد روحـانی نورانی بود و اینکه آخر اوکه بود و این چه اتفـاقی بودکه افتـاد. یعنی من واقعا شاهـدامـداد غیبی بودم؟ نمیدانسـتم چه بایـدبکنم. آنقـدر بـا این افکـار مشـغول بودم که احسـاس کردم ساعتهاگذشـته و هوا روشن میشود.کمی صبرکردم. هواکه کاملا روشن شـد، ازسـنگر بیرون آمـدم. جنـازه هـاي زیـادي را دیـدم که روي زمین افتـاده انـد. به سنگرهـاي دیگر سرکشـیدم. عـده اي در سـنگرهاي خود منتظر رسـیدن نیروهاي شـما بودنـد. به یادحرف دیشب آن روحانی نورانی افتـادم که گفته بود اگر مقاومت یا تیرانـدازي کنیـدکشـته می شویـد. همه ي آنهاکه جسـدهاشان پشت خاکریز افتاده بود، تیرانـدازي و مقاومت کرده بودند. دوباره برگشـتم ‌داخل سـنگر. زهیرگفت «ایرانیها کجا هسـتند؟ پس چرا نمی آیند؟» گفتم «الآن هرکجا باشـندمی آیند.»چنددقیقه اي گذشت که یک موتورسـیکلت جلوي دهانه ي سـنگر ایسـتاد و ما راصدا زد. من و زهیر باشوق ازسنگر بیرون آمدیم. دو نفر پاسداربودنـد. یکی از آنهـا از موتور پـایین آمـدو به مـاگفت «سوار موتور سـیکلت بشویم.» ماسـلام و علیک کردیم و همـدیگر را بوسیدیم و به اتفاق زهیر سوار موتورسیکلت شدیم و به عقب جبهه آمدیم و آن پاسدار تنها در موضع ما ماند. آنها با ماخیلی خوب رفتارکردند. به ماگفته بودند«پاسدارهاخون شـما را میگیرند و گوشتان را میبرند.» ولی اصلااین حرفها نبود. اینها تبلیغـات صـدام کافر بود و براي اینکه ما را نسـبت به پاسـدارهاکینه دارکنـدو من هیچگاه این حرفها را باور نکرده بودم. از واحدما پنجاه و پنج نفر اسیرشدند. در پشت جبهه ما راجمع کردند. ✅ ادامــــــہ دارد... ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 👩 از وقتی عضو این کانال شدم شوهرم یک دل نه صد دل عاشقم شده🙈🌶 و 💥 ‼️قویترین ترکیب بلوری کردن زیر ، و ⭐️هیچ چیزی واسه خانمها قشنگتر از یه بدن بلوری و یه صورت صاف بدون لک نیست💅👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9 تو این کانال انقدر خشگل میشی که دیگه خانوادتم نمیشناسنت 👍😳
هدایت شده از تست هوش و ترفند
پوست صورتت داره⁉️ جای جوش و ابله مرغون صورتتو کرده⁉️ حتما بیرونم که میری کرم پودر میزنی که بپوشونیشون🙄🤦‍♀ 👇 https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9 پست پین شده رو ببین تا از شک و شبهه در بیای 🤚👆
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰 قسمت 4⃣1⃣1⃣ یک روحانی براي ماسخنرانی کوتاهی کرد و بعداز آن به اهوازمنتقل شدیم.چندروزي در اهواز بودیم. بعدبه تهران آمدیم. من یک سـرباز احتیاط بودم. متأهلم. مدتی درشـهر نجف کاسب بودم. یک چهارچرخه داشتم. پسته میفروختم. با اینکه در آمدم زیاد نبود ولی خیلی برکت داشت به راحتی خانواده ام را اداره میکردم. یک خانه اي دارم که مال خودم است و آن را خریـده ام ولی به خـداي سـبحان قسم میخورم که ارادت من به خـانواده ي اهـل بیت خیلی قوي است. یـک تعلق خاصـی به حضـرت حسـین ابا عبداالله(علیه السلام) دارم و هرسال روز عاشوراخرج میدهم و ایام محرم عزاداري میگیرم و از اول هم نماز میخواندم. با اینکه درجبهه نمازخواندن از نظر بعثیها اشـکال داشت من باشجاعت تمام نمازمیخواندم.حتی یک بار بخاطر نمازخواندن، بعثیها از من گزارش کردندو یک ماه حقوق مرا ندادند. آن روزصـبح که ازسـنگر بیرون آمـدم جنازه آن افسـر وگروهبان راکه به خاطر نمازخوانـدن گزارش کرده بودنـددیـدم و ستوان یکم عبدالرضا وگروهبان حسن. این گروهبان خبرچین بودکه خبرها را به سـتوان عبدالرضا میداد. من واقعه آن شـب را نتوانستم براي کسی بیان کنم.خیلی دلم میخواست به آن پاسدار موتورسوار بگویم ولی فارسی نمیدانستم. متأسـفانه نـام آن پاسـدار را نمیدانم امـا میتوانم هر دو پاسـدار را ازصورتشان بشـناسم. آنها واقعا انسان بودنـد. براي همین رفتار آنهاخیلی به دلم نشست. رفتار اسلامی پاسدارها در روحیه ي اسراي عراقی خیلی تأثیر داشته است. جمعا چهارده روز درجبهه بودم. عملیات رمضان شروع شدو من اسیرشدم- به همان نحوي که برایتان نقل کردم. چنـدنفر را می شـناسم که مؤمن بودنـدو برضـدنظام صدام در بغداد فعالیت میکردند. همه ي آنها دسـتگیر و اعدام شدند. حالا من براي شما نام آنها را میگویم: مهندس شـهرساز علی عبدالحسین عبیداهل کوفه ناحیه ي البرایکه، مهندس محمدعویداهل حله ناحیه ي ابوالقاسم و دانشجو طالب جاسم محمدعلی مشکور اهلونجف اشرف ناحیه ي اماره. اعـدامها براي مردم عراق عادي شده است. آنها بایدهرچه زودتر علیه صدام، این کافرکثیف، قیام کنندو به خاطر اسـلام قیام کنندتا امدادهاي غیبی پشتیبان آنها باشد همچنانکه پشتیبان شما ایرانیهاست. 1⃣5⃣ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی ✳️ شب عملیـات رمضـان وقتی حمله ي نیروهاي شـما آغازشـد، در همان دقایق اول، آتش زیادي روي مواضع ما باریـدو بسـیار دقیق هم به هدف ها میخورد. بعدازحمله ي سنگین افراد ما نتوانستندمقاومت کنندو عده اي از آنان فرارکردندو عده اي کشـته شدند. من داخل سـنگر بودم. وقتی وضـعیت را اینطور دیدم ازسنگر بیرون آمدم و به مقر فرمانده گروهان،ستوان عزیز کریـدي، رفتم.چنـدنفرسـرباز هم آنجا بودنـد. به فرمانده گفتم که دسـتور عقب نشـینی بدهدزیرا نیروها دارندتار و مار می شوند، ولی او نپذیرفت وگفت «برویدجلوو هر طورکه میتوانیداز پیشروي ایرانیها جلوگیري کنید.» بـا نـاراحتی از مقر بیرون آمـدم و به سـرعت خودم را به سـنگر رسانـدم.خیلی ترسـیده بودم. زیرا آتش گلوله هـاي شـما تمام مواضع ما را پوشانده بود. بعدازچنددقیقه فهمیدم که ستوان عزیزکریدي فرمانده گروهان به اتفاق چندنفر ازسربازان خودش فرارکرده وگروهان را تنهاگذاشته است. ✅ ادامــــــہ دارد... ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای جررررررر😱😱😱😱 نت نداری بری اینستا دوربین مخفی خفن ببینی ؟🥺 کلی مخفی باحال🤣 اینجا رایگان دانلود کن👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2157969715C9051aa6493 ترین مخفی ایتاس😂😂😂 ❌دیگه نیازی به کانال دیگه نداری 😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاینده باد کسانی که از پاکی شان، عشق آغاز میشود💞 از صداقتشان، عشق ادامه می یابد💞 و از وفایشان، عشق پایانی ندارد💕 ‌‌شبتون_بخیر 🌙🌸🍂
کانالی که هر زن و شوهری باید داشته باشه🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/1296695702Cb7f9909e41
‍ ‍ ╔═.🌺.═══◌‌✤═══╗ ‍ اسرارجنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی🔰 قسمت 5⃣1⃣1⃣ این فرمانـده آدم بسـیارخبیث و بد جنسـی بود. یکی از افسـرهاي هم دوره اش براي ما گفت که این افسـر از روز اول حمله درجنـگ بوده وجنایات بسـیاري مرتکب شـده است. او تعریف میکرد «وقتی همراه گروهان عزیزکریـدي از منطقه ي پاسـگاه شیـت واردخـاك ایران شـدیم، افراد این پاسـگاه به طرز عجیـبی بـا مـا مقـابله کردنـد.»(البته فکر میکنم شـما به افراد مرزي،ژاندارم میگوییدولی ما به آنها میگوییم پلیس مرزي.) این افسـر تعریف میکرد «ما توانستیم با آتش سـنگین، ژاندارمهاي این پاسگاه را تا حد زیادي از بین ببریم ولی هنوزنتوانسته بودیم این پاسـگاه را تسـخیر کنیم و میدانستیم که افرادشـما داخل پاسگاه هستندو با آرپی جی وسایرسلاحها مقاومت می کننـد. به پاسـگاه نزدیک شـدیم و با تلفات و زحمات زیاد توانستیم یک سـروان را اسـیرکنیم. اوخیلی مقاومت میکرد ولی دیگرکاري نمیتوانست بکند.سروان را از معرکه دورکردیم درحالیکه هنوز مقاومت جانانه اي ازطرف پاسگاه اعمال میشد.»این افسـر میگفت «سـتوان جوانی را دیدم که با آرپی جی، یکی از تانکهاي ما را هدف قرار داد و آن را منهدم کرد. بعد، از پاسگاه بیرون پریده با آرپی جی خالی، مثل چوب دستی، به طرف نیروها یورش برد وحتی به بدنه ي تانک کوفت. افراد ما از جسـارت افسـر ایرانی براي لحظاتی بهت زده شـده بودنـدو هیـچ عکس العملی نشان نمیدادنـد. زیرا هرگزچنین مقاومتی ازهیچ کس ندیده بودند. مگر اینطورجنگ کردن هم میسر است که افسري با دست خالی در میان آن همه افراد مسلح دشمن یک تنه به میدان بیاید! وقتی سـتوان جوان شما در مقابل یورش ماچنان شجاعتی ازخود نشان داد بسیاري از افراد ماحساب کارخودشان راکردندو دانسـتندکه نمی توانندبا ایرانیها مقابله کنند.چنددقیقه اي از قدرت نمایی این ستوان جوان گذشته بودکه یکی ازسربازها گلـوله اي بـه او زد و مجروحش کرد. افسـرجـوان همچنـان بـا همـان حـال مقـاومت کردکه سـتوان عزیزکریـدي فرمانـدهي گروهـان، بالاي سـر او آمـدو او را داخـل گودالی کشـید. افسـر هنوز بـا دست و لگـدازخودش دفـاع میکرد.سـتوان عزیز کریدي دو نفر ازسربازها را مأمور مراقبت از اوکرد و خودش رفت دنبال یک خودرو تا افسر اسیرشده را به پشت جبهه ببرد. افسـر مجروح از غفلت سـربازها اسـتفاده کرد وکلت خـود را بیرون کشـیدو موفـق شـد یکی ازسـربازهاي مراقب را بکشـدودیگري را زخمی کنـد. وقتی افراد مـا متوجه شدنـدکه از دست افسـر ایرانی نمی تواننـدخلاص شونـدباچنـدگلوله او را به شهادت رساندند.» این شـجاعت در یاد بسـیاري از نیروهاي عراقی که از آن منطقه واردخاك شماشده بودندمانده است. آن افسـر عراقی میگفت که سـتوان یکم دلیر وجسورشـما را در همین نقطه به دسـتور او یک درجه دار به نام خضیر دفن کرده است.شب حمله وقتی از مقرستوان کریدي به داخل سنگر آمدم به دوسرباز احتیاطی که با من درسنگر مانده بودند گفتم همه فرار کرده اند. ما بایدبمانیم تا نیروهاي ایرانی بیاینـدو ما را اسـیرکننـد.آن دو نفرسـرباز احتیاط عزیز و علی عبدالکاظم بودند. ✅ ادامــــــہ دارد... ╚═◌‌✤═════.🌺.═╝
ارزانتر از همه جا 😱😱 تنهاکانالی که کلی تنوع ازکیف وکفش👠👜👝 مجلسی👠 اسپرت👞 کتونی👟 صندل👡 ♨️کیفهای اداری مجلسی وکوله♨️ رومی تونیدپیداکنی ارسال رایگاااان😍😍😍 http://eitaa.com/joinchat/1585184786C068d842537 http://eitaa.com/joinchat/1585184786C068d842537 📛حرااااااج زیر قیمت ☹️
هدایت شده از تست هوش و ترفند
📢📢ارزانسرای 👛 و 👠 تنوع رنگ بندی 😍😍 👠👛👡 و کانال کفش و کیف در ایتا با ۹۸٪ رضایت مشتری💁 💰 کفش👠 و کیف 👛 قیمت از همه جا 📣 💥💥 http://eitaa.com/joinchat/1585184786C068d842537 http://eitaa.com/joinchat/1585184786C068d842537 🔆کفش زنانه 〽️ 🔆کفش بچه گانه 〽️ 🔆کفش مردانه 〽️ 🔅کیف وکوله〽️