eitaa logo
کانال ماه تابان
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
💢✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا بود. 💢✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان نباشید من هیچ وقت نمیشم. 💢✨وقتی که میرفت بهش گفتم من محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد! گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش پیدا میکنه 🌷 🌷 •✾📚 @Dastan 📚✾•
💢✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا بود. 💢✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان نباشید من هیچ وقت نمیشم. 💢✨وقتی که میرفت بهش گفتم من محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد! گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش پیدا میکنه 🌷 🌷 •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 و عنایت امام زمان(عج) ✨ بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ✨ از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت🍃 می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من باشد🍂 نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند. صورت امیر را نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است ازش پرسیدم چه شده: گفت: وقتی تابوت تشییع می شد را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت.🌱 من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن (عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به (عج) مشرف شده است. 🗞 «کیهان فرهنگی به نقل از کتاب وصال، صفحه 166 الی 169‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•