eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
-عطیه چقدر زندگی هامون نسبت ب یک سال پیش تغییر کرده یکی دو ماه دیگه اولین سالگرد حسین رفت حسین خیلی سخت بود هنوز با هر زنگ در و تلفن منتظرم بگن حسین برگشته عطیه: تو توی یه خانواده مذهبی دنیا اومدی همه چیز میشناختی اما من شهید چهارتا دونه استخوان یه مرده عادی میدونستم در حقیقت من مرده بودم شهید هادی بیدارم الان ی مرد واقعی تو زندگیمه شهدا میشناسم خدا برنامه زندگیمون درست سر حساب نوشته ب شرطی اینکه صبور باشیم -ان الله مع الصابرین و ان الله یحب الصابرین وقتی رسیدیم خونه گوشی حسین گرفتم دستم پیچ اینستاش باز کردم درمیان تمامی نداشته هایت دوست دارم برادرم تمام سهم من از آغوشت در خیال و رویاست با هر طلوع،غروب منتظر پیکرت هستم با هرشهید گمنام دنبالت میگردم با هر زنگ میمرم حسین عزیزم امشب در کنار شهدای گمنام کهف تهران به یادت بودم توهم برادرانه در بهشت برین در کنار ارباب حسین به یادم باش خواهرت زینب عطیه :زینب امشب بریم تو حیاط بخوابیم ؟ -آره عالیهههه رختخوابها کنار هم پهن کردیم امشب دلم خیلی هوای حسین کرده بود به ماه نگاه کردم گفتم ماه گردون ماه من الان کجاست چشمام گرم شده بود یه دره خیلی سرسبز بود -خاله یعنی این پله ها کجا میخوره؟ خاله:نمیدونم میخای با فاطمه برید ببینید وقتی از پله ها رفتیم یه مزار خیلی خوشگل بود که دور برش پر از گل بود روی سنگ مزار با خط خوش حکاکی شده بود چشمام باز کردم از جا بلند شدم رفتم تو ساختمان تو دفترم نوشتم مهدی قاضی خانی نام نویسنده:بانوی مینودری 🚫کپی ب شرط هماهنگی با نویسنده حلال است https://telegram.me/joinchat/BkbbOUFn-297rFX7UmwYQA @zoje_beheshti
۲۵ خرداد ۱۳۹۸