هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
🔴 #راز_دلبری_پیش_شوهر 💃
از وقتی رفتم این کانال #خوشگلی_منو_هزار_برابر_کرده
شوهرم از صد کیلومتری جذبم میشه😉
یک کانال پر از #دلبری_های_آس برا خانمهای خاص💋💄
https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671
دوست داری زیباترین پوست داشته باشی 👌
هدایت شده از تست هوش و ترفند
#پلنگه_جذاب_شو_بدون_عمل😎
حجم دهی #لب و #کاشت گونه بدون عمل 😍
درمان مشکلات #رحمی_و_عفونت_بانوان 💁♀
شفاف و سفیدکردن #دست و پا
#بلوری کردن #نواحی_خاص بدون دستگاه فقط درخانه به
صورت تضمینی 😱
https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671
مثل یک #ملکه باش 💋👠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نیایش_شبانگاهی
🌟خدایا !
شکرت که در هر اتفاقی ، حکمتی هست که مرا به بهترین اتفاقات هدایت میکند.
🌟ای زیباترین "حضور " زندگی من :
باور دارم که ستارالعیوبی،باور دارم مهربانترینی وقتی ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ، فهمیدم ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ براﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪﻫﺎ...
خدایا ! هر لحظه شکرت...🤲
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
#آموزش_آشپزی_و_شیرین_پزی
💕 آشپزی از صفر تا صد
❤️ #خوشمزه_ترین کیک ها
❤️ #خوشمزه_ترین خوراکی ها
❤️ انواع #کیک_و_شیرینی
❤️ #راز خوشمزه شدن غذا
❤️ #راز خوشمزه شدن کیک ها
🎁 به همراه #جایزه های نقدی
برای شما کلی آموزش آشپزی و شیرین پزی و کیک به صورت رایگان در کانال زیر گذاشتم کافیه بر روی لینک زیر کلیک کنید و گزینه تایید بزنید
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3400466562C0ca0042bdf
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔴 #پست_ویژه
خانم های بسیار زیادی در کانال زیر هستن، شما هم به کانال زیر بپیوندید
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3400466562C0ca0042bdf
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_شانزدهم
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️این پست واسه پاهاته ⛔️
اگه به پاهات اهمیت نمیدی پس نبینش❤️⛔️🦶
👆🏻😍جوراب سیلیکونی درمان و پیشگیری از ترک پا
از ژل فوق نرم استفاده شده🔥😍
این جوراب سیلیکونی دائمیه و تا مدت طولانی میتونید ازش استفاده کنید وجنسش طوریه که اصلا پاره نمیشه😍
فوری پاهاتو نرم و خوشگل کن😍
✅️-مناسب برای درمان و پیشگیری از ترک پا و خار پاشنه
✅️-خاصیت ماساژ دهندگی
✅️ -مناسب برای هر سایز پا(فری
سایز)دیگه با ترک پاهات خداحافظی کن 👋🏻
بزن رو لینک زیر تاباهاشون آشنا شی👇
https://eitaa.com/joinchat/1627914353Cd9b80f1941
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔴 #شوهرم_شبها_کجا_میرفت؟😰
✍🏻 اوایل ازدواجمون بود و هیجاناتِ شیرین عقد .... یکی دو ماه که گذشت متوجه شدم، شوهرم اواخرِ هر شب به بهانه مطالعات عقب افتاده میرفت اتاق مطالعش! کم کم بهش شک کردم و تصمیم گرفتم سر از کارش دربیارم.... بنابراین یه شب خودم رو زدم بخواب و وقتی طبق معمول رفت اتاق، رفتم آروم در و باز کردم و دیدم😰😱......
خدا به کسی نشون نده ؛ ...😥
اداااامه دااااستان 👇🏿👇🏿🔥❌
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼در این شبهای زیبا یادتون نرود
⭐اینجـا کسـی هسـت که به اندازهی
🌼تک تک شکوفه های بهاری
⭐بـراتون آرزوهـای خـوب دارد
🌼دعـا میکنـم این شب های پاییزی
⭐سرآغـاز بهتـریـنها بـراتون باشــه
🌼و هر آنچـه از خوبیها
⭐که آرزو داریـد بدسـت بیاورید
🌼شبتون بخیر
🌙و سرشار از آرامش الهی
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
این#کانالوحتماتاحالاندیدی که عضوش نشدی😋😮
قول میدم با #محصولات_زیبایی ما همیشه #۲۰ سال، از سن واقعیت #بچه تر بزنی😍😱
#پروتز اندام های زنانه بدون جراحی و تزریق🤩💋
https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671
#تکنیک های سفید وخامه ای شدن صورت و... 🥰💃🏃♀
هدایت شده از تست هوش و ترفند
#هه_میگن_تزریق_چربی_کردی؟😱
صورتمو با کمک #محصولاتشون تپل مپل و خوشگل کردم😜😍
اگه میخوای #اندامت20 و #جذاب باشه باربی باشه 😊بیا اینجا💃
✅اینم #لینک_نمونه کارهاشون دیدن کنید ضررنداره 😍👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3812819107C27dadee671
💢 #ضمانت_مرجوعی_محصولات
🤩جذابترین جشنواره #_تخفیفات #استثنایی فقط تا ۲۴ساعت اینده 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💫خدایا امروزمان را نیز
💠💫با نام تو آغاز میکنیم
🌸💫کـه روشـنـگـر جـانـی
💠💫امروز قلبمان مالامال از
🌸💫شکرگزاری برای موهبت زندگیست
💠💫الــــهــــی
🌸💫کمکمان کن تا داستان زندگیمان
💠💫را به همان زیبایی بیافرینیم که
🌸💫تــو جــهــان را آفـــریــدی
💠💫بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
🌸💫الـــهــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دوستان گلم آخرین پنجشنبه
💜فروردین ماهـتون بخير و شاد
🌸امروزتون زیبا
💜لحظه تون سرشار از
🌸عشق و محبت
💜آرزومندم امروز
🌸خداوند
💜گره از مشکلات شما باز کنه
🌸وبرآورده کند
💜تمام خواسته های
🌸قلبیتون را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨سلام روزتون بخیر
🌸✨گلهای گروه
⚪️✨امروزتون سرشار
🌸✨از شادی و لبخند
⚪️✨و گرمای عشق
🌸✨زینت بخش زندگیتون
🌸✨آرزومندم دلتون
⚪️✨پرشود از مهر و مهربانی
🌸✨پرشود از شادی و خوشی
⚪️✨و پرشود از حس خوشبختی
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
❌بزرگترین مرجع تخصصی طلا و کسب درآمد❌
اینجا بهت یاد میدن که کی طلا و سکه بخری
و چطوری با طلا درآمد روزانه داشته باشی💰
میتونی روزانه درآمد میلیونی بدست بیاری 😳
اگه دنبال مهارتی هستی که بتونی از بازار طلا
روزی ۱میلیون درآمد داشته باشی،فقط کلیک کن👇
https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8
✅راستی فقط امروز عضو گیری دارن 👆
هدایت شده از تست هوش و ترفند
خانمی که از پرواز خارجیش جا موند😳✈️
یه خانم از پرواز سفر خارجیش جا موند ولی خم به ابروش نیاورد 😨 رفتم جلو ازش پرسیدم شما که جا موندی چرا ناراحت نیستید؟؟🤔
گفت آخه با همین گوشی تو دستم ۴ میلیون
درآوردم و با پرواز بعدی میخوام برم😎
گفتم آخه چجوری با گوشی پول در میاری؟ گفت برو تو این کانال بهت یاد میدن برای شروع،چجوری روزی ۱ تا ۲ میلیون درآمد داشته باشی 🤩👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8
فکر میکردم الکیه ولی الان با آموزشهاشون
با اینکه خونهدارم،روزی ۱ میلیون درآمد دارم 😍😍
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هفدهم
💠 گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد #عملیاتی همراهمان آمده است.
بسمه روبندهاش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل #رافضیهای داریا همین چند تا خونوادهایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!»
💠 باورم نمیشد برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این #شیعیان قند آب میشد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو بههم بریزیم، دیگه بقیهاش با ایناس!»
نگاهم در حدقه چشمانم از #وحشت میلرزید و میدیدم وحشیانه به سمت حرم قُشونکشی کردهاند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند :«امشب انتقام فرحان رو میگیرم!»
💠 دلم در سینه دست و پا میزد و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت :«سه سال پیش شوهرم تو #کربلا تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!»
از حرفهایش میفهمیدم شوهرش در عملیات #انتحاری کشته شده و میترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدمهایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟»
💠 دلی که سالها کافر شده بود حالا برای حرم میتپید، تنم از ترس تصمیم بسمه میلرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا #مفاتیح پاره بشه تا تحریکشون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همهشون رو میفرستن به درک!»
چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله میکشید و نافرمانی نگاهم را میدید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بیرحمانه #تهدیدم کرد :«میخوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه #ترکیه رو میده و عقدت میکنه!»
💠 نغمه #مناجات از حرم به گوشم میرسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمیداشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمیشد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد #خدا باشد که مرتب لبانش میجنبید و #قرآن میخواند.
پس از سالها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانیام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت میخواستم وارد حرم دختر #حضرت_علی (علیهالسلام) شوم که قدمهایم میلرزید.
💠 عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای #نوحه از سمت مردان به گوشم میرسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانیام را پاره کرد.
پرچم عزای #امام_صادق (علیهالسلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بیشرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط #کفر و شرک رو!» صدای مداح کمی آهستهتر شد، زنها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح میخونید! این کتابا همه شرکه!»
💠 میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید که با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم میلرزید و زنها همه مبهوتم شده بودند.
با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید #قربانی این معرکه میشدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخههای کفر و شرک رو بسوزونید!»
💠 دیگر صدای #روضه ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمتمان آمدند و بسمه فهمیده بود نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک #شیعیان کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوریکه نالهام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم.
روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم میپیچیدم و صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه ظاهرسازی میکرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای #تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست...
#ادامه_دارد
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
موزیک های جدید 1403 رسید 😍✅👇🏾
رضا بهرام 🎵 حمید هیراد 🎵 یحیایی 🎵
ابراهیم زاده 🎵 بیاتی 🎵 مجید رضوی 🎵 یغمایی 🎵
فرزاد فرزین 🎵 رضا صادقی 🎵 یاس 🎵
ماکان بند 🎵 خواجه امیری 🎵 آرون افشار 🎵
بهنام بانی 🎵 اخشابی 🎵 سامان جلیلی 🎵
🔰 خواننده های دیگر...✨🤩👇🏼
🔥❤️ https://eitaa.com/joinchat/325189949Cbefae36bd5
https://eitaa.com/joinchat/325189949Cbefae36bd5
دانلود همه آهنگاش #رايگانه ❤️☝️🏻
هدایت شده از تست هوش و ترفند
⁉️⁉️#معما
سه نفر با هم میرن تفریح:
یک کور _ يک لال _ يک کر
کر میمیره ، این لال چطور به کور بفهمونه که کر مرده؟
🔴مشاهده جواب ➡️
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هجدهم
💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشیدم بلکه راه #فراری پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیمخیز میشدم و حس میکردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین میشدم.
همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار میکردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبندهام افتاده و تلاش میکردم با #چادرم صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ میزدم تا بلاخره از #حرم خارج شدم.
💠 در خیابانی که نمیدانستم به کجا میرود خودم را میکشیدم، باورم نمیشد رها شده باشم و میترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی میرفتم و قدمی #وحشتزده میچرخیدم مبادا شکارم کند.
پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدمهایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار میزدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمیکردم برگردم و دیگر نمیخواستم #اسیر شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم.
💠 پاهایم به هم میپیچید و هر چه تلاش میکردم تندتر بدوم تعادلم کمتر میشد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدمهایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم.
کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابانهای گِلی نقش زمین میشدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانیام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار میکنی؟»
💠 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشدههای #وهابی آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعدهای؟»
گوشه #چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهرهام بهدرستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمهشب بهروشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمیزدم.
💠 خط #خون پیشانیام دلش را سوزانده و خیال میکرد وهابیام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید.
چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن #مظلومیتم شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
💠 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و #غریبانه ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمیدانست با این دختر #نامحرم میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه کمکی پیدا کند.
میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقبتر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بیواهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم.
💠 احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم و مقابل چشمان سر به زیرش پیکرم را سمت ماشین میکشیدم.
بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده و حضور او در چنین شبی مثل #معجزه بود که گوشه ماشین در خودم فرو رفتم و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه میکردم.
💠 مرد جوانی پشت فرمان بود، در سکوت خیابانهای تاریک #داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم میچسبید که لحن نرم مصطفی به دلم نشست :«برای #زیارت اومده بودید حرم؟»
صدایش به اقتدار آن شب نبود، انگار درماندگیام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید :«میخواید بریم بیمارستان؟» ماهها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد :«نه...»
💠 به سمتم برنمیگشت و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که نالهاش در گوشم مانده و او به رخم نمیکشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش #خنجر زد و باز برایم بیقراری میکرد :«خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟»
خبر نداشت شش ماه در این شهر #زندانی و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید :«همسرتون خبر داره اینجایید؟»
💠 در سکوتی سنگین به شیشه مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود و من دلواپس #شیعیان حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم :«تو #حرم کسی کشته شد؟»...
#ادامه_دارد
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
⭕️۴ تا ذکر سریع جذب خواسته ها🌾
چهار تا ذکر میخوام بهت بگم که به محض اینکه شروع میکنی به گفتنش دو تا اتفاق🤯 میفته یک: مشکلاتت شروع میشه به حل شدن😍 دو: با سرعت نور به سمت اون خواسته ای که داری حرکت میکنی🌿🪴
🧐حتی اگه قبول نداری یک هفته انجام بده، توی همین یک هفته یسری نشونه هایی می بینی که بی خیال این تمرین نمیشی✨😍
حداقل روزی ۱۱۰ مرتبه بگو و خودت ببین چه اتفاق های قشنگی تو زندگیت میفته (۴ تا ذکر توی کانال زیر)
✅ وارد کانال شو چون نکاتی گفته شده که خیلی بهت کمک میکنه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🚨با غُسل فلق گره های کور زندگیتو باز کُن📿
😔اگه شما هم جزو اون افرادی هستین که مُدام گِره و بستگی دارید و اکثرا به در بسته میخورید حتما یه بارم که شده این غسل و انجام بدین تا معجزه ببینید😱😍
⚠️ دستورش و توی کانال زیره سریع تا پاکش نکرده وارد کانال شو👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2119565536Cedeb2b7fa6
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_نوزدهم
💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از #وحشت چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟»
شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم اقرار کنم اکنون عازم #ترکیه و در راه پیوستن به #ارتش_آزاد است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا میخواستن همه رو بکشن...»
💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!»
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگیام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که #وهابیها به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!»
💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!»
یادم مانده بود از #اهل_سنت است، باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات #شیعیان وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما #شیعههای داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به #حرم برسه!»
💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرینزبانی ادامه داد :«خیال کردن میتونن با این کارا بین ما و شما #سُنیها اختلاف بندازن! از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما #شیعهها، وحشیتر شدن!»
اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!»
💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش #شرم میکردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا نالهام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!»
چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی میلرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانهام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگیام #خجالت کشیدم.
💠 خون پیشانیام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونهام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم!» در برابر محبت بیریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بیکسیام را حس میکرد که بیپرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟»
و من امشب از #جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.
💠 چانهام از شدت گریه به لرزه افتاده و او از دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد. دور خودش میچرخید و آتش #غیرتش در خنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد و دوباره به سمت ماشین برگشت.
روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید، صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانیاش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند که به جای چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد :«وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش #خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون...»
💠 و نشد حرفش را تمام کند، یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره #نجیبانه قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد :«#خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زندهاید!»
هجوم گریه گلویم را پُر کرده و بهجای هر جوابی #مظلومانه نگاهش میکردم که جگرش بیشتر آتش گرفت و صورتش خیس عرق شد.
💠 رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد :«امشب تو #حرم چی کار داشتید خواهرم؟ همسرتون خواست بیاید اونجا؟»...
#ادامه_دارد
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
محصولات چوبی رو بدون واسطه بخر😍
من سیّد جلالیان هستم🙋♂
فروشنده محصولات کاربردی و کادویی و چوبی🎁
✅سینی چوبی جفتی👈39 هزار😱
✅بانکه حبوبات سرامیکی 👈59 هزار😎
✅تی بگ تنقلات چوبی👈 105هزارتومن!
✅تخته سرو گوزنی چوبی 👈 89هزارتومان
✅ سرویس کفگیر ملاقه چوبی👈115 هزارتومان!!!
متفاوت ترین محصولات و قیمت ها در ایران💚
ارسال به سراسر ایران عزیز🇮🇷🔴لینک کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/2892234946Cf0b68c5d8c
هدایت شده از تست هوش و ترفند
مبل و فرش هاتو با 85 هزار تمیز کن😍
با ۳۹ هزار با چربی های گاز و سینک هم خداحافظی کن 😱
.
بازگشت وجه درصورت عدم رضایت 😎👌
💛👇کلیک کنید 💛👇کلیک کنید 💛👇
https://eitaa.com/joinchat/2892234946Cf0b68c5d8c
https://eitaa.com/joinchat/2892234946Cf0b68c5d8c
هر هفته ساعت و ایرپاد قرعه کشی داریم😍👆