eitaa logo
به هوای سیل
87 دنبال‌کننده
1هزار عکس
203 ویدیو
41 فایل
سفر به پلدختر و چیزهای دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐آغاز امامتت مبارک 💐آقای زمین و آسمونا 🎤 # حاج_مهدی_رسولی 👏 🌸 ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @MAHDIRASEULI_IR
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این‎قدر آموزش داستان‎نویسی دیده و کلاس رفته که الان می‎تواند تزِ دکتراش را بنویسد دربارۀ مزایا و معایب زاویۀ دید سوم شخص نمایشی ولی وقتی ازش بخواهی: آقا جان عزیزت یک کلام داستان بنویس! این قدر دربارۀ داستان سخن‎رانی نکن! بنویس! می‎گوید: نه! بگذار... اجازه بده.. یک استاد دیگر هم هست... همین را هم بروم و بعد قولِ قولِ می‎دهم که مثلِ بچۀ حوا بنشینم و بنویسم و بنویسم. آن وقت است که می‎بینی شاه‎کارهای کلیدی جهان از قلمِ من متراوش خواهد شد. آن وقت است که می‎بینی، دنیایی نهفته بوده اندر درون من... نکند مسیر ما هم همین باشد و بعد عمری بفهمیم راه به عبث رفته‎ایم؟ فقط خواندن عناصر و ارکان داستان و نوشتنِ داستان؟ هیچ! آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی...قبلش بگویم توی علوم انسانی نمی‎توان به‎قطعیت نظری داد، اما هرکه هستید و هرکجا که هستید و هر مرامی که دارید، اگر می‎خواهید نویسنده شوید، به جان عزیزتان این 13 دقیقه از جناب حمیدرضا شاه‎آبادی را گوش دهید! تکلیف خودتان را با نویسندگی معلوم کنید!
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذهن ما یا قصه ای دارد، یا قصه ای می‌سازد. ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
راهنمای ثبت‌نام در طرح ملی مسکن 🏡 تصاویر رو ورق بزنید و با شرایط متقاضیان، میزان آورده نقدی‌تون، میزان و نحوه بازپرداخت وام و موعد تحویل آشنا بشید.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علاّمه مجلسی فرموده است: در بعضی از کتاب‌های شایسته احترام از محمّد بن بابویه نقل کرده‌اند که این دعا را از امامان(علیهم‌السلام) روایت کرده و گفته است: در هیچ امری آن را نخواندم مگر آنکه به زودی اثر اجابت آن را یافتم؛
. ❤️اندکی توسل❤️ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 تربیت حذفی 🔸 (ره) تو که می خواهی حکمی را که فهمیدی حالا بیایی به فلانی تطبیق کنی "آقا تو این کار را بکن" تو چطور می خواهی تطبیق کنی؟ تو به اقدار او واقفی؟ تو به شرایط او واقفی ؟ معصوم که سزاوارترین کسی بود که عهده دار تمام نفوس شان بشود، بگوید: تو این کار را بکن تو آن کار را بکن تو آن کار را بکن بیناتی با نفوس برخورد کرد تربیت حذفی نداشت تربیت ارشادی نداشت تو این کار را بکن تو آن کار را بکن تو اینجا بنشین تو آنجا برو این بازی ها چیست؟! با کی نباش با کی نباش اگر بنا بود ما همه عوامل مزاحم را سلب کنیم باید نفس را بکَنیم از تو وجود شیطان را بکَنیم بندازیم از این عالم نیست تربیت حق اینطور خدایی که خودش شیاطین را گذاشته خودش نفوس ما را مشتعل کرده خودش شهوات و غضب ها و هواها را در ما مشتعل کرده خودش مخلوط کرده ما را ... 📻 رادیو توحید @radio_towhid 📱اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | روی هر اسم بزنید تا به لینک مربوطه وارد شوید👆
⏳|◇|بسم الله الرحمن الرحیم|◇|⌛️ 🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 🔮💕🔮💕🔮💕🔮 💕🔮💕🔮💕🔮 🔮💕🔮💕🔮 💕🔮💕🔮 🔮💕🔮 💕🔮 🔮 دستی به موهایش کشید. خیلی خسته بود. با اینکه چند روزی خانه نبود، باید زمانی پا روی فرش پذیرایی می گذاشت که انگار فقط دو دقیقه گذشته است! وقتی از دروازه خارج شد، زهرا که روی مبل نشسته بود، با تعجب گفت: - «عه! تو مگه همین الان نرفتی؟!» محمد مهدی چشم غره ای به او رفت. زهرا شانه بالا انداخت و گفت: - «باشه حالا! یادم رفته بود که زود می‌ری، زود میای.» و ایستاد و وارد اتاق شد. محمد مهدی ناراحت بود. دلش می خواست بیشتر با خانواده اش باشد تا میان فضا و زمان و در تکاپوی رسیدن به هدف استادش. باقی انگشتر داران، اوضاع شان بهتر نبود. پیتر، با هر بازگشت، باید سراغ خلاف کاران می رفت. زئوس دیگر نتوانست خدای سابق باشد. و پوسایدون جایش را در تخت پادشاهی گرفت. البته او خیلی از این وضع، ناراضی نبود. انگار سفر در زمان را به نشستن و دانستن همه چیز ترجیح می داد. اسمیگل که طبق داستان، مُرده تلقی می شد، به جنگل های حاشیه جهان میانی رفت تا دیده نشود. و هری... سرنوشت او کاملا تغییر کرد. او تلاش کرد ولدمورت را شکست دهد. ولی چون نتوانست از جادو، به درستی استفاده کند، به این موفقیت نرسید. البته بعد ها با دخالت انگشتر داران، ماجرا ماست مالی شد. دکتر هم بچه دار شد. یک پسر بسیار شیرین که الان دو سال دارد. به همین دلیل، تقریبا تمام هماهنگی ها و برنامه ریزی ها، بر عهده یاد و بقیه بود. محمد مهدی، طی سفری اتفاقی به یک جنگ بزرگ، نام خود را یاد گذاشت. یعنی یار امام دوازدهم. و به این نام افتخار می کرد. اگر لیاقت داشته باشد. سویشرتش را از تن در آورد و روی زمین انداخت. همان لحظه، مادر از اتاق بیرون آمد و با دیدن پسرش از جا پرید. - «یا امام زمان! تو کی اومدی؟!» محمد مهدی، خسته و کوفته گفت: - «همین الان.» و بدون صحبت دیگری به طرف اتاقش رفت و با همان لباس های کثیف و خاکی، خود را روی رخت خواب جمع نشده اش انداخت. **** چشم هایش را با بوی دود غلیظ باز کرد. به خود که آمد، خود را غرق در عرق دید. ابتدا با خود گفت: «کی کولر رو خاموش کرده؟» ناگهان چشمش به سقف اتاق که شعله ور شده بود، افتاد. با جهشی، از جا پرید و ایستاد. قلبش داشت قفسه سینه را خورد می کرد. کتابخانه، کامپیوتر، دیوار ها؛ تمام اتاق در حال سوختن بود. پارت اول رمان👇 https://eitaa.com/ANARASHEGH/874 🔮 💕🔮 🔮💕🔮 💕🔮💕🔮 🔮💕🔮💕🔮 💕🔮💕🔮💕🔮 🔮💕🔮💕🔮💕🔮 💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮💕🔮 ╭─┈┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰─────────────
نور این رمان برخط رو یک نوجوان می‌نویسه. از بچه های فعال و خوش ذوق باغ انار... امیدوارم توی این مسیر موفق باشد. محمد مهدی خدا حفظت کنه‌ از وسط نصفت کنه😁😁😁...یعنی شهید بشوی.🤓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عکس‌العمل عجیب مهمان برنامه چهل تیکه، که به مهمان برنامه میگه من عاشق چشم ابروی شما هستم 👈 اما جواب مهمان برنامه جالبه... 🌹┈••✾•🌺•✾••┈🌹شادی روحش صلوات
فارس‌من| اکران «شهر گربه‌ها» را متوقف کنید 🔹پویش «اکران فیلم شهر گربه‌ها را متوقف کنید» بلافاصله پس از ثبت در سامانه، مورد حمایت مخاطبان فارس‌من قرار گرفت و در همان ساعات اولیه بیش از ۴ هزار امضا برای کسب کرد. 🔹امضاکنندگان می‌گویند سکانس‌هایی از رقص و موزیک‌های غیرمجاز در این فیلم کودکان دیده می‌شود و خواستار برخورد با این‌گونه آثار ضدفرهنگ شدند. پویش را اینجا امضا کنید سوژه‌هایتان را اینجا ثبت کنید
••┈🤍┈•• تشنه ی اشک در آخرین دیدارم با حاج قاسم در شب بیست و یکمِ یک ماه‌رمضان در جوار حرم ملکوتی حضرت رقیه(س)، برنامه‌ای داشتیم و به من اطلاع دادند حاج قاسم هم در حرم حضور دارد. بعد از بسته شدن درب‌ها در ساعت ۱۲شب، برای صرف سحری به اتاق خدام حرم رفتم، تا اینکه به من گفتند حاج قاسم از ابتدای برنامه تا الان در یک اتاق هست اما به جهت مسائل امنیتی نتوانسته در برنامه حضور داشته باشد. بعد از اینکه با این شهید بزرگوار احوالپرسی کردم به من گفت: «صادق امشب به من نچسبید» من گفتم: «چرا؟ ...» بعد از چند دقیقه به من گفت: «اگر خسته نیستی می‌توانی ۱۰ دقیقه بخوانی؟» من هم با کمال میل پذیرفتم و هر دو به پای ضریح رفتیم، در همین حین شهید پورجعفری هم همراه ما بود و از این لحظات فیلم می‌گرفت. آن شب، حاج قاسم سرش را روی ضریح گذاشته بود و من ۴۰ دقیقه علاوه بر قرائت زیارت عاشورا و مراسم مربوط به شب قدر، در خدمت حاج قاسم بودم اما حتی بعد از پایان برنامه هم می‌دیدیم که حاج قاسم همچنان گریه می‌کند تا اینکه بعد از مدتی آرام شد ••┈🗣¦ : حاج صادق آهنگران 📷┈••¦ : سردار سلیمانی سمت راست،حاج صادق آهنگران سمت چپ •┈¦ @haj_ghasemsoleimani¦┈•