3315641565.mp3
5.45M
🎧 #شور زیبا و احساسی
🎵 بـدون هــیئـت
🎵 تــمـوم دنـیـا برام زندونه
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
🌷 #یا_اباعبدالله_الحسین (ع)
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
●∞💓∞●
حلول میکند مــ🌙ــاهِ نو...
و تو عاشقانه آغوش باز میکنی...
به رویِ منی که
از تـــو گُریخته ام!...
✨یا حَنّانُ...یا مَنّان...✨
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
سحر اول ماه است مدد یا زهـرا
تو بده رزق حرم را بہ همہ نوکـرها
📷 باب القبه ارباب عالمین
📆سحرگاه اول ماه رمضان ۱۴۴۲
#جان_مادرت_بطلب_مارا
#استوری_ماه_رمضان
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه
یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.
فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ.
أَنْتَ الْمَدْعُوُ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ
وَ قَدْنَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
وَ بِقُدْرَتک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.
فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.
وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک.
فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
💌 #تلنگر
#آزادی •{💭🌿}•
تو تهران یکی میگفت...
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادۍ...!
که آزادانه فریاد میزنند: 🗣
آزادۍ!
آزادۍ!
آزادۍ!
و عابران خسته میپرسند:🚶♂
_آزادۍ چند؟...
من عابرۍ را دیدم که از راننده سوال کرد:
_آزادۍ کجاست؟!🤔
و راننده با لحن معنی دارۍ گفت:😏
"رد کردۍ؛ آزادۍ قبل از انقلاب بود!"
و من به او گفتم:
آری👈🏻 از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی، آزادۍ قبل از انقلاب است!😒❌
ولـــی!!!
👈🏻از میدان "امام حسین (ع)"😍
که به آزادۍ نگاه کنی میبینی،
آزادۍ "درست بعد انقلاب" قرار دارد😌✅
👇پس بنگر در ڪدام سو ایستاده اۍ👇
طرف امام حســ♥️ـیـن، یا طرف غرب....؟!😐
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
•◌🌿🦋🌿◌•
#تلنگر
میگمرفیق!
حیفه
حیفهبچهشیعهگناهکنه...
ماکهمنتقمخونحاجقاسمیم
ماکهمنتظرظهورآقاییم
حیفهگناهکنیم...
بهقول آیتاللہجوادیآملے :
مملکتی را که
شهـدا پاک کرده اند
آلوده نکنیم...
نگاهچقدرقشنگه..
خوبگوشکنید
یهصداییمیگههنوزحسیناینزمونهتنهاست
بسنیسترفیق
آیشهدا
میشه ماروبهخلوتتونراهیبدید!؟
برگردرفیق
حسیناینزمانهتنهاست..
﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ﴾
♥️🌿
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#رمان_پلاک_پنهان
#پارت_صد_و_سی_و_ششم
کمیل کالفه رو به یاسر گفت:
ــ مگه خودت نگفتی خطرناکه من با سمانه دیدار داشته باشم😟
ــ آره خودم گفتم
ــ پس الان چرا میگی باید برم و خودمو نشونش بدم؟😠
ــ نقشه عوض شده،باید همسرت از زنده بودنت باخبر بشه،تیمور داره همه ی خط.قرمزهارو رد میکنه،هر لحظه ممکنه خبری بدی بشنویم،ما الان بریم به خانوادت بگیم که حواستونو جمع کنید از خونه بیرون نیاید یا ببریم خونه ی امن،نمیپرسن برا چی؟اونوقت ما چی داریم بگیم.🤨
کمیل روی صندلی نشست و گنگ به یاسر خیره شد.
ــ کمیل الان مادرت و همسرت فکر میکنن چون تو زنده نیستی پس خطری اونارو تهدید نمیکنه،برای همین باید همسرت از زنده بودنت باخبر بشه.مگه خودت اینونمیخواستی؟😕
ــ میخواستم اما نمیخوام خطری اونارو تهدید کنه😟
یاسر لبخند مطمئنی زد و گفت:
ــ اتفاقی نمیفته نگران نباش،ما حواسمون هست😊
،الانم پاشو یه خورده به خودت برس قراره بعد چهارسال خانومت ببینتت.😉
کمیل خنده ی آرامی کردو چشمانش را بست،تصویر سمانه مقابل چشمانش شکل
گرفت و ناخوداگاه لبخندی بر لبانش نشست،باورش نمی شد سمانه را بعد از چهارسال از نزدیک خواهد دید،نمی دانست چه باید به او بگوید؟یا عکس العمل سمانه چه خواهد بود؟
میترسید که سمانه حق را به او ندهد،و به خاطر این چهارسال او را بازخواست کند.
ــ به چی فکر میکنی که قیافت دوباره درهم شد؟🧐
کمیل لبخند غمگینی زد و گفت:
ــ هیچی😞
ــ باشه من هم باور کردم😒
کمیل از جایش بلند شد و کتش را تن کرد و چفیه اش را برداشت.
ــ من میرم بیرون یکم هوا بخورم😕
ــ باشه برو،اما زود برگرد عصر باید بری دیدنش
کمیل سری تکان داد و از اتاق خارج شد.
ادامه دارد...
به قلم
فاطمه امیری🌹✨
#رمان_پلاک_پنهان
#پارت_صد_و_سی_و_هفتم
ــ چی شده؟😳
ــ سردار تماس گرفت،گفت که همه چیز بهم ریخته😕
کمیل ایستاد و با چشمانی پراز سوال به او خیره شد:
ــ چی میگی یاسر😟
یاسر ناراحت سرش را پایین انداخت و گفت:
ــ مثل اینکه تیمور به زنده بودنت شک کرده،یعنی مطمئن نشده اما دوباره مثل همون روزای اول که خبر شهادتت به خانوادت داده شد،دوباره افرادش اطراف خونتون کشیک میدن😞
کمیل عصبی و ناباور به یاسر نگاه کرد ،باورش نمی شد که بعد از این همه سختی و تلاش،تیمور به زنده بودنش شک کند.
یاسر مردد به کمیل نگاهی انداخت و گفت:
ــ یه چیز دیگه داداش😞
ــ باز چی هست؟
ــ اونا یه مدته حتی همسرتو زیر نظر گرفتن،شنیدم امشب میخوای بری که ببینیش،به نظرم نرو چون هم خودت هم همسرتو به خطر میندازی.😕
کمیل تکیه اش را به دیوار داد و غمگین زیر لب نالید:
ــ دیگه دارم کم میارم😫
یاسر بازوی شهاب را در دست گرفت و آن را به طرف نزدیکترین اتاق برد.
در،را باز کرد و منتظر ماند کمیل وارد اتاق شود،کمیل روی صندلی نشست و نگاهش
را به بیرون دوخت.
"همه چیز به هم ریخته بود و همین او را آشفته کرده بود،بعد از چهار سال سمانه را
دیده بود و آن آرامشی که سال ها است ،حس نکرده بود را در دیدارهای اخیر دباره
آن را به دست آورد،اما دوباره باید از همسرش دوری کند تا برای همیشه او را از دست ندهد،و با فکر اینکه به زودی این مشکالت حل می شوند و سمانه را خواهد داشت،به خود دلداری می داد".
با قرار گرفتن لیوان چایی که بخار آن شیشه پنجره سرد را مات کرده بود،نگاهش را
بالا آورد.
یاسر لبخندی زد و با ابرو به لیوان اشاره کرد.
کمیل لیوان را از دستش گرفت و زیر لب تشکری کرد،دست یاسر بر شانه اش نشست
و سپس صدایش به گوش رسید:
ــ میدونم بهت خیلی سخت میگذره،چهارسال کم نیست،همه اینجا اینو میدونیم 😕
حقته که الان کنار خانوادت باشی،با دخترت وبچه خواهرت بازی کنی یا با همسرت و بچه ات بری مسافرت،نمیگم درکت میکنم اما میدونم احساس بد و
سختیه که در حال انجام هیچکدوم از این کارها نیستی.
فقط یه اینو بدون این خودگذشتگی که انجام دادی کمتر از شهادت نیست.😔
ادامه دارد...
به قلم
فاطمه امیری🌹✨
372044_209.mp3
4.02M
بسم الله الرحمن الرحیم
۱۴۰۰/۱/۲۵روز بیست و هشتم چله زیارت آل یاسین
✨رفیق جانمونی از چله
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
آۍمردمبه خداربِّرحیمۍداریم!
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
دلم
به عشقِ تو
هر غصه را تحمل کرد💔
#اربآبحسینجآن
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🌼کاش در این رمضان لایق دیدار شوم
🌼 سحری با نظر لطف تو بیدار شوم، کاش
🌼 منت بگذاری به سرم مهدی جان، تا که
🌼همسفره تو لحظه دیدار شوم
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
✨🌸معرفی شهید🌸✨
نام و نام خانوادگی:
محمد جهان آرا
تاریخ تولد:1333/6/9
محل تولد:خرمشهر
تاریخ شهادت:1360/7/7
محل شهادت:کهریزک
وضعیت تاهل:متاهل
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
محمد علی جهان آرا در ۹ شهریور ۱۳۳۳ در خرمشهر متولد شد. جهان آرا در سال ۴۸ به رهبری امام خمینی (ره) همراه تعدادی از دوستانش گروه الله اکبر را ایجاد کردند و به مبارزه علیه دولت محمدرضا پهلوی پرداختند.
در اواخر سال ۴۹ همراه برادرش به عضویت گروه مخفی سازمان حزب الله خرمشهر درآمد. به دنبال آن توسط اعضای گروه ساواک شناسایی و زندانی شدند. در جریان این دستگیری بود که جهان آرا به دلیل سن کمی که داشت تنها به یکسال زندان محکوم و سپس به زندان اهواز منتقل شد.
وی پس از قبولی در کنکور، در سال ۵۴ به مدرسه عالی بازرگانی تبریز رفت. یک سال بعد جهان آرا عضو گروه منصورون شد و به مبارزات مسلحانه روی آورد. جهان آرا در ۱۷ شهریور ۵۷، به دلیل کشتار مردم تهران در میدان ژاله از رفتن به سوریه و اردوگاههای مقاومت فلسطین باز ماند.
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جهان آرا به خرمشهر بازگشت. او و تعدادی از همراهانش موفق شدند در خرمشهر گروهی را تحت عنوان کانون فرهنگی – نظامی انقلابیون تشکیل دهند.
وی در سال ۵۸ فرماندهی سپاه پاسداران خرمشهر را به عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی این شهر را نیز پایهگذاری کرد. با شروع جنگ ایران و عراق در کنار مردم خرمشهر حاضر شد و از این شهر دفاع کرد. یک سال حضور مداوم جهان آرا در جبهه نبرد، از وی متفکری نظامی و برنامه ریز در میدان جهاد ساخته بود. از این رو، در اوایل سال ۶۰ با حفظ سمت فرماندهی سپاه خرمشهر، به سمت فرماندهی سپاه پاسداران اهواز و سرپرستی ستاد منطقه هشت سپاه منصوب گردید.
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
برادر بزرگتر جهان آرا در حمله نیروهای عراقی به خرمشهر به اسارت گرفته شد و هرگز اثری از او پیدا نشد. علی جهان آرا برادر دیگرش نیز در سال ۵۶ دستگیر و در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۷ در زندان کشته شد. حسن جهان آرا برادر کوچکترش، سال ۶۰ به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، به ۷ سال زندان محکوم و در تابستان ۶۷، اعدام شد.
محمد جهان آرا و صغری اکبرنژاد در سال ۵۸ و با تعیین مهریه یک جلد کلام الله مجید و یک سکه طلا با هم ازدواج کردند و زندگی خود را در خرمشهر آغاز کردند.
جهان آرا و اکبرنژاد دارای دو پسر به نام حمزه و محمد سلمان هستند. حمزه جهان آرا در ۱۰ مهر ۵۹ به دنیا آمد و محمد سلمان یک ماه پس از شهادت پدرش متولد شد.
به دنبال بازپسگیری آبادان از نیروهای ارتش عراق، در تاریخ ۷ مهر ۶۰ محمد علی جهان آرا و تعدادی از فرماندهان، جهت گزارش عملکرد نیروهای ایرانی به امام خمینی (ره) راهی تهران شدند اما در میانه راه بر اثر سقوط هواپیمای حامل آنها در پرواز هرکولس سی -۱۳۰ نیروی هوایی ارتش، تمامی سرنشینان کشته شدند.
عدهای معتقدند دلیل سقوط هواپیما نقص فنی بوده در حالی که عدهای دیگر این حادثه را حاصل شلیک موشک دشمن میدانند.
مزار شهید جهان آرا در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قرار دارد
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
✨🌸وصیت نامه🌸✨
بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گویم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.
من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ میخواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکردهاند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی میکشانند، فرو آورم.
خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنجهایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکردهاند چون دربند نبودهاند یا در گوشههای تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بودهاند و یا در...
و تو ای امامم! ای که به اندازه تمام قرنها، سختیها و رنجها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه این زندگی بر تو همچون نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظهای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسانهای حاضر و آینده تاریخ میباشد؟
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
4_5987999105790510535.mp3
3.55M
قرار هر شبمون😍🤞🏽
بخوانیم دعای فرج...
دعا اثر دارد..💛
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
هدایت شده از •﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
•{🦋🌙}
شما #نماز_شب نخونے
چپ نمیکنے بیفتے توی درّه
ولی سحرها یه چیزایی میدن🙃
○● که هیچوقتِ دیگھ نمیدن 😍●○
#استادپناهیان
#امتحانکن
#دلتآروممیگیره
••
#تصویرروبازکنبههمینسادگیهها✌️🌱
#نمازشب_بخون_رفیق ❤️
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈