🕊🍃
°•| #تلنگر |•°
میدونی کی از چشم خدا میوفتی؟!
-اون موقع که
امام زمان
به خاطر گناه تو ،
سرشو بندازه پایین
ولی تو انگار نه انگار💔
#یکسبکزندگیسترفیق.. 🙃🧡
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#رمان_جانم_میرود
#پارت_چهل_و_پنجم
مــــیباره بارون روی سر مجنون توی خیابونه رویایی
میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو آقایی
مهیا فقط بهانه ای برای ریختن اشک هایش می خواست که با صدای زیبای مداح سر جایش نشست و شروع به گریه کرد
من مانوســــم با حرمت آقا حرم تو والله بروم بهشته
انگار دستی اومده و از غیب
روی دلم اینجوری برات نوشته
همه جوونا هم صدا مداح را همراهی ڪردند
ــــ ڪربلا ڪربلا ڪربلا اللهم ارزقنا
مهیا به هق هق افتاده بود خودش نمی دانست چرا از آن روز که تو هیئت با آن مرد که برایش غریبه بود دردو دل ڪرده بود آشنا شده بود کلافه شده
از آن روز خودش نمی دانست چه به سرش آمده بود یواشکی کتاب های پدرش را می برد و مطالعه می کردبعضی وقت ها یواشکی در گوگل اسم امام حسین را سرچ می کرد و مطالب را می خواند او احساس خوبی به آن مرد داشت
سرش را بلند کرد و روبه آسمان گفت
ــــ میشه همینطور که امام حسین بقیه هستی امام حسینم بشی😭
سرش را پایین انداخت و شروع به گریه کرد
میدونم آخر یه روزه ڪنار تو آروم بگیرم
با چشمای تر یا ڪه توی هیئت وسط روضه بمیرم
بی اختیار یاد بچگی هایش افتاد که مادرش با لباس مشکی او را به هیئت می آورد با یاد آن روز ها وسط گریه هایش لبخندی روی لب هایش نشست
یادم میاد ڪه مادرم هرشب منو میاوردش میون هیئت
یادم میاد مادر من با اشڪ می گفت توررو کشتن تو اوج غربت
مهیا با تکان هایی که به او داده می شود سرش را بلند کرد پسر بچه ای بود با بغض به مهیا نگاه می کرد
ــــ خاله😥
مهیا اشک هایش را پاک کرد
ـــ جانم خاله☺️
پسر بچه دستی روی چشمان مهیا کشید
ـــ خاله بال تی گلیه می کلدی😢
مهیا بوسه ای به دستش زد
ـــ چون دختر بدی بودم😊
ــ نه خاله تو دختل خوبی هستی اینم برا تو
مهیا به تیکه ی پارچه سبزی که دستش بود انداخت
ـــ بالت ببندم خاله
مهیا مچ دستش را جلو پسر بچه گرفت
ـــ ببند خاله
پسر بچه کارش که تمام شد رفت
مهیا نگاهی به گره ی شل پارچه انداخت با بغض رو به آسمون گفت
ـــ میشه اینو نشونه بدونم امام حسینم😞
من مانوسم با حرمت آقا حرم تو والله برام بهشته
انگار دستی اومده از غیب روی دلم اینجور برات نوشته...
ادامه دارد...
به قلم
فاطمه امیری🌹✨
#رمان_جانم_میرود
#پارت_چهل_و_ششم
مداحی تمام شد مهیا از جایش بلند شد به طرف شیر آبی رفت
صورتش را شست تا کمی از سرخی چشمانش کم شود
صورتش را خشک کرد و به طرف دخترا رفت
ــــ سارا
سارا برگشت با دیدن چشم های مهیا شوکه شد ولی چیزی نگفت
ـــ جانم
ـــ کمک می خواید
ـــ آره دخترا تو آشپزخونن برو پیششون
با دست به دری اشاره کرد
مهیا به طرف در رفت در را زد
صدای زهرا اومد
ـــ کیه
ـــ منم زهرا باز کن درو
زهرا در را باز کرد
شهاب و حاج آقا موسوی و مرادی و چند تا پسر دیگر هم بودند که مشغول گذاشتن غذا تو ظرف ها بودند
شهاب و دخترا با دیدن مهیا هم شوکه شدند اما حرفی نزدند
زهرا دستکشی و ظرف زرشک را به او داد مهیا شروع به گذاشتن زرشک روی برنج ها شد مریم ناراحت به شهاب نگاهی کرد شهاب هم با چشم هایش به او اشاره کرد که فعلا با مهیا صحبتی نکند مریم سری تکون داد و مشغول شد
تقریبا چند ساعتی سر پا مشغول آماده ڪردن نهار بودند با شنیدن صدای اذان ڪار هایشان هم تمام شده بود
حاج آقا موسوی ــــ عزیزانم خدا قوت اجرتون با امام حسین برید نماز پخش غذا به عهده ی نفرات دیگه ای هست☺️
دخترا با هم به طرف وضو خانه رفتند مهیا اینبار داوطلبانه به طرف وضو خانه رفت وضو گرفتن و به طرف پایگاه رفتن
نماز هایشان را خواندند مهیا زودتر از همه نمازش را تمام کرد روی صندلی نشست و بقیه نگاه می کرد از وقتی که
آمده بود با هیچکس حرفی نزده بود با شنیدن صدای در به سمت در رفت در را که باز کرد شهاب را پشت در دید
ـــ بله
ـــ بفرمایید
مهیا کیسه های غذا را از دستش گرفت
می خواست به داخل پایگاه برود که با صدای شهاب ایستاد
ـــ خانم مهدوی😞
ـــ بله
ـــ می خواستم بابت حرف های زن عموم😓
مهیا اجازه صحبت به او را نداد
ــــ لازم نیست اینجا چیزی بگید اگه می خواستید حرفی بزنید می تونستید اونجا جلوی زن عموتون بگید😡
یه داخل پایگاه رفت و در را بست
شهاب کلافه دستی داخل موهایش کشید با دیدن پدرش به سمتش رفت
مهیا سفره یکبارمصرف را پهن کرد و غذا ها را چید
خودش نمی دانست چرا یکدفعه ای اینطوری رسمی صحبت کرد
از شهاب خیلی ناراحت بود آن لحظه که زن عمویش او را به رگبار گرفته بود چیزی نگفته بود الان آمده بود عذر خواهی ڪند اما دیر شده بود
سر سفره حرفی زده نشد همه از اتفاق ظهر ناراحت بودند
مریم برای اینکه جو را عوض ڪند گفت
ــــ مهیا زهرا اسماتونو بنویسم دیگه برا راهیان نور🧐
زهرا ـــ آره من هستم ☺️
مریم که سکوت مهیا را دید پرسید
ــــ مهیا تو چی ؟؟🤔
ـــ معلوم نیست خبرت می کنم...😞
ادامه دارد...
به قلم
فاطمه امیری🌹✨
•﷽•
دنــــيا بغير حبِ حٌسينِ ماتسوه ♥️!
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#آیتاللهناصرے میگفت:
.
•|کَسینیسٺبگه خُدارودوستنَدارم
هَمهخدارودوستدارَن•°🍃.
.
امّاشَرطِدوســـتداشتَن
#تـبعیت هست..+🌸^
.
اگهواقعاََخُدارودوستداری..!
.
بهاِحترامــــش گُنـــاه نَڪُن. 🙂
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
محسن فرهمند(کساء.mp3
3.59M
بِــسْــمِـ اَللهِ اَلْــرَحْــمــنْ اَلْــرَحـیــمْـ🌸
۱۴۰۰/۲/۳۱روز بیست و پنجم چله حدیث ڪساء🌱
✨ࢪفیق جانمونے از چݪہ
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد از ماه ࢪمضان چہ کنیم؟...
﴿مࢪاقب حاݪ خوبمون باشیمـ🌙﴾
#سخنࢪانے🍂
#استاد_پناهیان✨
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
⚡عمروعاص ها مشغول کارند، لطفا مراقب باشید ⚡
در خبرهای اخیر دو مطلب کوتاه ولی مهم دیده می شود که باید به برآیند آنها توجه ویژه کرد:
۱. دپوی ۶ میلیون تن کالای اساسی کشور در گمرک ها
۲. مشکلات در مذاکرات وین در حال رفع است وبه زودی خبرهایی از توافق با آمریکا خواهد رسید
در فضای انتخاباتی کشور و تحولات پس از پایان زمان ثبت نام نامزدها، آنچه که به روشنی قابل لمس است آنکه در جناح انقلابی و ولایی با آمدن آیت الله رئیسی شور و شوق زیادی ایجاد شده و پرچم های وحدت برافراشته است.
اما در جناح مقابل سکوت و سکون عجیبی ملاحظه می شود و تنها اتفاق چالشی، حضور آقای لاریجانی در روز ثبت نام با یک حمله ظریف و حساب شده به دو ساحت میدان و قضا بود.
بررسی شرایط موجود نشان می دهد که جناح غربگرای کشور که از ترکیب سه ضلع اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و کارگزاران سازندگی شکل می گیرد؛ بعد از ثبت نام آیت الله رئیسی وارد پلان دوم خود شده اند.
در این سناریو، برای مدت ده روز (تا تعیین وضعیت صلاحیت نامزدهایشان) فضای رسانه ای و افکارعمومی را رها کرده و با رصد فضای مجازی و فضای عمومی ، نقاط قوت و ضعف جریان انقلابی را با همکاری بنگاه های غربی صاحب سرویس شبکه اجتماعی فعال در ایران شناسایی می کنند.
در گام بعدی که احتمالا بلافاصله پس از اعلام نتایج صلاحیت نامزدها توسط شورای نگهبان آغاز می شود، ابتدا اخبار توافق با اروپا و آمریکا در وین منتشر شده و چالش با مجلس شورای اسلامی در مورد ضرورت اجرای توافق جدید کلید خواهد خورد.
با ملتهب شدن فضای سیاسی بین مجلس و مردان دیپلماسی، افکارعمومی از فضای گفتمانی مبارزه با فساد به سمت فضای گفتمانی رفع تحریم ها برای حل مشکلات معیشتی مردم سوق داده می شود.
آقای لاریجانی در این چالش با چهره ای دیپلمات وار، مدافع جریان تفاهم با غرب شده و بهبود شرایط معیشت را وابسته به احیای برجام معرفی می کند. همزمان شاهد از غیب رسیده و ۶ میلیون تن کالای عمدا دپو شده ب ای این ایام، روانه بازار می شود. قیمت طلا و ارز هم باخالی کردنکخزانه کاهش یافته و یک جریان بزرگ رسانه ای فوران می کند.
در این شرایط جناح انقلابی دو گزینه پیش رو خواهد داشت که هر دو گزینه به شدت هزینه زا خواهد بود:
۱. در مقابل جریان رسانه ای ضرورت تفاهم با غرب برای بهبود معیشت مردم با تمام توان بایستد
۲. موضعی انفعالی اتخاذ کرده و تلاش کند وارد این چالش نشود.
در حالت اول صحنه انتخابات طبق خواست جریان غربگرا به سمت دوگانه گفتمانی صلح همراه با بهبود معیشت مردم و جنگ همراه با تداوم مشکلات و دشواری های معیشتی (دیپلماسی و میدان) خواهد رفت که هزینه سنگین این دوگانه را جریان انقلابی در انتخابات های قبلی نقدی پرداخته است.
در حالت دوم، رخوت و اختلاف در داخل اردوگاه نیروهای انقلابی رسوخ کرده و انتقادات درون گفتمانی این جریان شدت می گیرد. این در حالی است که طرفداران و سمپات های جریان غربگرا پس از تحمل حدود سه هفته فشار طاقت فرسای جریان رسانه ای و فکری نیروهای انقلابی؛ مانند فنر فشرده شده ای که رها می شود عمل کرده و با تمام قوا به عرصه وارد می شوند. لشکر سیلیبریتیرها، افراد شاخص جریان غربگرا در داخل و خارج کشور، بخشی از بدنه محافظه کار و اشرافی جریان اصولگرایی، تمام نیروهای خرد وابسته به جریان فکری اصلاحات، جبهه معاندین جمهوری اسلامی و شبکه های فارسی زبان ضد انقلاب طبق برنامه از قبل آماده شده با هم وارد کارزار انتخاباتی شده و تلاش می کنند ورق اقبال مردم به آیت الله رئیسی را برگردانند.
آرامش ظاهری این روزها در فضای انتخاباتی کشور همان آرامش قبل از طوفان است. آیا جریان انقلابی پلان مواجهه با سناریوی فوق را طراحی کرده است. ان شاءالله در روزهای آینده پیرامون رهیافت جریان انقلابی در قبال سناریوی خطرناک جریان غربگرا سخن خواهیم گفت.
ومکرو و مکرالله والله خیرالماکرین ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
مهم
مهم