شھادت؛
بہخونوتیروترکشنیست
آنروزیڪہخداراباهمھچیز
ودرهمہجادیدیمونشاندادیم،
شہیدشدهایم '♥️
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باهیچکسممیلسخݩنیسٺ !
پیامهایمرابخوانمنجیجھان'🌿
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہتڪتڪثانیههاینبودنتقسم؛
ڪہداریمضررمےکنیمماوایندنیا،
بدوݩتو . . . !'💔
#استوری
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#رمان_بدون_تو_هرگز
#پارت_هفتاد_و_یکم
بعد از چند سال به ایران برگشتم ...
سجاد ازدواج ڪرده بود و یه محمدحسین 7 ماهه داشت ...
حنانه دختر مریم، قد ڪشیده بود ... ڪلاس دوم ابتدایی ...
اما وقار و شخصیتش عین مریم بود ...😊
از همه بیشتر ... دلم برای دیدن چهره مادرم تنگ شده بود...😢
توے فرودگاه ... همه شون اومده بودن ...
همین ڪه چشمم بهشون افتاد ...
اشڪ، تمام تصویر رو محو ڪرد ...
خودم رو پرت ڪردم توی بغل مادرم ... 😭
شادی چهره همه، طعم اشڪ به خودش گرفت ...
با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن ...
هر ڪدوم از یڪ جا و یڪ چیز می گفت ...
حنانه ڪه از 4 سالگی، من رو ندیده بود ...
باهام غریبی می ڪرد و خجالت می ڪشید ...
محمدحسین ڪه اصلا نمی گذاشت بهش دست بزنم ...
خونه بوے غربت می داد ...😞
حس می ڪردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم ڪه داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم ...
اونها، همه توے لحظه لحظه هم شریک بودن ...
اما من ... فقط گاهی ... اگر وقت و فرصتی بود ...😔
اگر از شدت خستگی روی مبل ...
ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد ...
از پشت تلفن همه چیز رو می شنیدم ...
غم عجیبی تمام وجودم رو پر ڪرده بود ...
فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می ڪردم ...
ڪمی آروم می شدم ... چشمم همه جا دنبالش می چرخید ...
شب ... همه رفتن ... و منم از شدت خستگی بی هوش ...
برای نماز صبح ڪه بلند شدم ...
پای سجاده ... داشت قرآن می خوند ...
رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روے پاش ...
یه نگاهی بهم ڪرد و دستش رو گذاشت روے سرم ...
با اولین حرڪت نوازش دستش ...
بی اختیار ... اشڪ از چشمم فرو ریخت ...😭
- مامان ... شاید باورت نشه ...
اما خیلی دلم برای بوے چادر نمازت تنگ شده بود ...😓
و بغض عمیقی راه گلوم رو سد ڪرد ...
ادامه دارد...
به روایت
دختر شهید سید علی حسینی🌸
#رمان_بدون_تو_هرگز
#پارت_هفتاد_و_دوم
دستش بین موهام حرڪت می ڪرد ...
و من بی اختیار، اشڪ می ریختم ...
غم غربت و تنهایی ... فشار و سختی ڪار ...
و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی ڪه با همه وجود دوست شون داشتم ...😭
- خیلی سخت بود؟ ...😢
- چی؟ ...
- زندگی توی غربت ...😞
سکوت عمیقی فضا رو پر ڪرد ...
قدرت حرف زدن نداشتم ...
و چشم هام رو بستم ...
حتی با چشم های بسته ... نگاه مادرم رو حس می ڪردم ...
- خیلی شبیه علی شدے ...
اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توے خودش نگه می داشت ...
بقیه شریڪ شادی هاش بودن ...
حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... ڪه مبادا بقیه ناراحت نشن ...😓
اون موقع ها ... جوون بودم ...
اما الان می تونم حتی از پشت این چشم هاے بسته ...
حس دختر ڪوچولوم رو ببینم ...☺️
ناخودآگاه ... با اون چشم هاے خیس ...
خنده ام گرفت ... دختر ڪوچولو ...😅
چشم هام رو ڪه باز ڪردم ...
دایسون اومد جلوے نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون ...
- ڪاش واقعا شبیه بابا بودم ...
اون خیلی آروم و مهربون بود...
چشم هر ڪی بهش می افتاد جذب اخلاقش می شد ...
ولی من اینطوری نیستم ... 😔
اگر آدم ها رو از خدا دور نڪنم ...
نمی تونم اونها رو به خدا نزدیڪ ڪنم ...
من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی ...
سرم رو از روی پاے مادرم بلند ڪردم و رفتم وضو بگیرم ...
اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ...
دلم برای پدرم تنگ شده بود ...😞
و داشتم ...
کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ...
علت رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جواب استخاره رو درڪ نمی ڪردم ...😣
ادامه دارد...
به روایت
دختر شهید سید علی حسینی🌸
#رمان_بدون_تو_هرگز
#پارت_هفتاد_و_سوم
زمان به سرعت برق و باد سپرے شد ...
لحظات برگشت به زحمت خودم رو ڪنترل ڪردم ...
نمی خواستم جلوے مادرم گریه ڪنم ...😞
نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ...
هواپیما ڪه بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می ڪردم ...😭
حدود یڪ سال و نیم دیگه هم طی شد ...
ولی دڪتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ...
حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توے عمل دستیارش شدم ...
هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ...
اما ڪم ڪم رفتارش داشت تغییر می ڪرد ...
نه فقط با من ... با همه عوض می شد ...
مثل همیشه دقیق ...
اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود ...
ادب ... احترام ... ظرافت ڪلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت ...
یه مدت ڪه گذشت ...
حتی نگاهش رو هم ڪنترل می ڪرد...
دیگه به شخصی زل نمی زد ... در حالی ڪه هنوز جسور و محڪم بود ...
اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد ...
رفتارش طوری تغییر ڪرده بود ڪه همه تحسینش می ڪردن ...
بحدے مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ...
ڪه سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دڪتر دایسون و تقدیر اون شده بود ...
در حالی ڪه هیچ ڪدوم، علتش رو نمی دونستیم ...
شیفتم تموم شد ... لباسم رو عوض ڪردم و از در اتاق پزشڪان خارج شدم ڪه تلفنم زنگ زد ...
- سلام خانم حسینی ... امڪان داره، چند دقیقه تشریف بیارید ڪافه تریا؟ ...
می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت ڪنم ...
وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب ڪشید ...
نشست ... سڪوت عمیقی فضا رو پر ڪرد ...
- خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری ڪنم ...
اگر حرفی داشته باشید گوش می ڪنم...
و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم ...
این بار مڪث ڪوتاه ترے کرد ...
- البته امیدوارم ... اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید ...
مثل خدایی ڪه می پرستید بخشنده باشید ...😔☺️
ادامه دارد...
به روایت
دختر شهید سید علی حسینی🌸
03-Golchin-Madahi-Modafean-Haram-(madahionline.ir).mp3
5.95M
#مداحی
شهدا شرمنده ایم 💔
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
مثلا فڪر کن
ظهࢪ از خونه اومدے بیرون🚶🏻♂
خستہ از همھچے😞
ڪلافہ...🕸
میرے از دڪه یه روزنامه میخرے📰💸
نگاه میڪنی میبینے تیتر اول روزنامہ
با خط دُرشت زدھ....! 🦋
مہدے آمد...♥
-------------
+من زنده ام تا وقتے بیایے؟🙃✨
#دل_گویہ
#امام_زمانۍ💚•°
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
#امامزمانے💚🍃
کوتـاھتریندُعـابرایبزرگتریـنآرزو ⇩'. !
♡﴿ اللھمعجِّللولیکالفرجـ ﴾♡
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
﷽🕊
السلام علیکم یا سید الشهدا✋☺️
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
اگہکسیگفتمنڪہمیدونمخدامھربونہ
بگودِنمیدونے
اگھ میدونستی
ازحالرفتہبودی
غشکردهبودۍ
آتشگرفتہبودی
پࢪوازکردهبودی
-استادپناهیان'🌱
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
•﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
°🌻|••
⟮ #نوحه_خونے 🎙⟯
روز جمعه شد و دلبر نیومد ❤️
ای خدا کاسه ی صبرم سر اومد🥀
#کربلایی_حمید_علیمی
#بسیار_زیبا👌👌
#جمعه_های_انتظار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بیایدمتفاوتگوشکنیم🙃👇
[•🎧•]
°🌻|••
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
امام صادق (ع)میفرمایند:
🔷هر ڪس بعد از #نمازواجب
#تسبیحاتحضرتِزهراسلاماللهعلیها را بجا آورد
قبل از اینڪہ پاے راست را از روے پاے چپ بردارد جمیع گناهانش آمرزیدہ شود..
📚ڪافے ج 3 ص 343
۳۴مرتبه #اللهاکبر
۳۳مرتبه #الحمدلله
۳۳مرتبه #سبحانالله
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
﷽🍃
تنها به شوق
کربوبلا میکشم نفس... ✨
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
•🌹🌹🌹•
خردمند ڪسی اسٺ ڪه دمى را
در كارهاى بیفایده هدࢪ نمیدهد
و آنچه را براے هميشه همراه او
نمیماند، ذخيره نسازد✨🌸🖐🏼
+ غررالحكم،ح۲۱۶۳📚
+ امیرالمؤمنین'ع'🎙
#احادیثنورانے✨•°
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلطانقلبمیادحرمهواییممیکنھ♥
stօʀʏ
#ڪپےباذڪرصلواتآزاد
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
∞♥∞
⚠️ #تـــݪنگـــرامــروز
#تهــــمت مـثل زغـــال است!
اگر نســوزاند سـیاه میڪند..!
وقتی تن ڪسی را زخمی میکنی
دیگه بعدش نوازش کردنش فقط
دردش را بیشتر میڪند!
⛔️ #تهــمتممـــنوع
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🌸معرفی شهید🌸
نام : شاهرخ ضرغام
لقب : حر انقلاب
تاریخ تولد : ۱۳۲۸
محل تولد : تهران،ایران
تاریخ شهادت : ۱۷/آذر/۱۳۵۹
نحوه شهادت :برخورد گلوله تانک به سینه
مزار : گمنام🌹
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
کشتیگیر قدری بود. هیکل درشتی داشت. در نخستین حضور مسابقات کشتی فرنگی قهرمان جوانان تهران دستهٔ صد کیلو شد و سال ۱۳۵۰ در دستهٔ فوقسنگین جوانان کشور قهرمان شد.
در مسابقات کشتی آزاد تهران نیز نایبقهرمان شد. بعد نیز در سالهای بعد نایبقهرمان کشتی فرنگی بالای صد کیلوی کشور شد. در مسابقات کشتی سامبو قهرمان جوانان تهران در دستهٔسنگینوزن شد.
وی همچنین به کار در کاباره اشتغال داشت.
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
خاندان شاه و زورگویی و ... خیلی مشکل داشت. رسما بهشان فحش میداد و ماموران جرات نداشتند چیزی بهش بگویند. با این که خودش از برخی باج میگرفت ولی گاهی از ستمدیدگان حمایت میکرد.
ماه رمضان روزه میگرفت و نماز میخواند. محرم و صفر شراب نمیآشامید. سیگاری نبود و سیگار نمیکشید. به فقیران بسیار کمک میکرد و گاهی حاتمبخشیهایی میکرد. یکبار در زمستان دستهای اسکناس با کاپشن گرانش را به گدایی داد. به سیدها و روحانیان نیز احترام میگذاشت.
باری که پاسبان شهربانی بار میوهفروشی بر گاری را زمین ریخته به او ناسزا گفتهبود با او درگیر شد و شهربانی پس از تحقیق آزادش کرد.
یکبار در کاباره دید زنی که شوهرش مرده آمده آنجا تا کار کند، برایش خانهای اجاره کرد و خرجیشان را میداد
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
نزدیک انقلاب متحول شد و به انقلاب پیوست. پس از انقلاب نیز کمک شایانی به انقلاب کرد. در درگیریهای برارعزیز و سقز در استان کردستان، درگیریهای لاهیجان، خوزستان با گروه خلق عرب، قصرشیرین فرماندهی دسته (ارتش) و گروهانهای داوطلب مردمی را بر دوش داشت.
در جنگ فرمانده گروهان دستهٔ پیشرو از گروهان فداییان اسلام را به دوش داشت. در عملیات پاکسازی جادهٔ آبادان-ماهشهر گلولهٔ تیربار تانک به سینهاش خورد و شهید شد
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
از شهید شاهرخ ضرغام کتابی با عنوان شاهرخ منتشر شده است.
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
faraj.mp3
488.9K
#دعای_فرج✨💛
🍃اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ
فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد
اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ
مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ
اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ🍃
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
شاید ما نسبت به
دعای فرج که ساعت ۹
پخش میشه
بیتفاوت باشیم
ولی آدمایی هستن
با گریه و درد،
زمزمهش میکنن..
+ بخونیم
واسه رفتن اینروزها
برای اومدن عزیزِ خدا :)
#العجل
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن
ِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
۱۳۹۹/۱۲/۱روز چهاردهم چله زیارت عاشورا 💫
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
°𖦹 ⃟♥️⃝°
••• باماایتایـےمتفاوتتࢪ ࢪاتجࢪبهڪنید♡
#تم_ایتا
#تم_مهدوی
♡﴾ @roshangari312 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈