eitaa logo
•﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
896 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
93 فایل
﴾﷽﴿ ♡•• دَرسـَرت‌دار؎اگرسُودا؎ِعشق‌وعاشِقۍ؛ عشق‌شیرین‌است‌اگرمَعشوقہ‌توباشۍحسین:)!❤ ڪپے ازمطاݪب ڪاناڵ آزاد✨ اࢪتباط باماوشرایط🌸 https://eitaa.com/havayehosin ارتباط با ما🕊🌱⇩ @Nistamm
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام 😇 کلبه دلتون گرم چراغ امیدتون روشن💫 وجودتون سلامت🌿 غم از احوالتون دور صبح تون پراز لبخند❤️
بیدارت میڪند دستت را میگیرد بلندت میڪند شهیـ❤️ـدت مےڪند اگرڪه بخواهی فرقـی نمی ڪند... " فڪه " و " اروند" یا " دمشق " و "حلب" یا " صعده "و " صنعا " ...و این را بــدان: 『هر ڪسی با یڪ شهیدی خو گرفت روز محــشــــــر آبــــرو از او گرفتـــ』 فرستادی ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
✨🌈 خـدایا! مرا به خاطر گناهانے ڪه در طولِ روز بـا هـزاران قـدرتِ عـقل توجیھشان مے‌ڪنم ببخش!‏ 💕 ╲\╭┓ ╭ ┗╯\╲ ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
سلامتے حضـرت آقا♥️ ـ ـ یه صلوات‌مَشتی‌وبسیجی‌پسند:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخی میگن وای اگر رهبرم حکم جهادم دهد ....و منتظر حکم جهاد از طرف ایشان هستند . ☘خیلی خوب بفرمایید این هم حکم جهاد . هر گوشی یک سلاح در برابر دشمن . فرمایش رهبر را گوش کنید و بدون هدر دادن وقت مدام به فکر مبارزه با شایعه . روشنگری و....باشید ☘قطعا از شرایط این مبارزه وقت گزاری خوب ،مطالعه ،تلاش و....است دقیقا مثل شهید همتها ،برونسی ها ، زین الدین ها و....که شبانه روز تلاش کردند ☘پس نگیم کاش بودیم و می جنگیدیم و بدانیم اگر کم کاری کنیم روزی می رسد که عده ای شاکی خواهند شد که شما که می دانستنی چرا بما نگفتید .☘مراقب باشیم مصداق ویل للمطففین نشویم ،کم فروشی فقط در فروشگاه ها اتفاق نمی افتد . در بی تفاوتی ،کم کاری ، تلاش نکردن یا تلاش کم و....برای روشنگری و مبارزه در جنگ نرم هم اتفاق می افتد .
حاء ♥️ سین ♥️ یاء ♥️ نون ♥️ تلک آیات الجنون می نویسم عشق و بی تردید میخوانم جنون هرکسی دیوانه تر ، السابقون السابقون❤️ می نویسم عشق و بی تردید میخوانم حسین عاقلان دانند ، لکن اکثرأ لایعقلون❤️ این سِرِشت ماست از خاکیم ، خاک کربلا سرنوشت ماست ، پس انا الیه الراجعون❤️ 🏴 🏴🏴 🏴🏴🏴 ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺به وقت رمان🌺
رمان ⚜پارت سوم⚜ شاید توی دنیا هیچ کس مثل من و سعید اینقدر عاشق نبود... طاقت حتی یه لحظه ناراحتی همدیگرو نداشتیم ...💕 هیچکس حق نداشت به نازدونه ی سعید کوچکترین بی احترامی کنه ... حتی پسرای دانشگاه هم میدونستن که حق نزدیک شدن به منو ندارن 🚫 دیدن صورت بی روح و رنگ پریدم تو آینه خودم رو هم ترسوند ... چه برسه به سعید ... پس تا نیومده بود باید حسابی به خودم میرسیدم 👗💅💄👌 سریع دست به کار شدم ، کرم و رژلب و خط چشم باریکم کار خودش رو کرد در عین بیحالی مثل هرروز خوشگل و به قول سعید "جیگر" شدم ... 😉 در حال عوض کردن لباسم بودم که زنگ در به صدا دراومد . سریع پله ها رو پایین رفتم و درو باز کردم . دیدن چهره ی سعید ، حتی از پشت آیفون هم حالم رو خوب میکرد 💕 از در که وارد شد با دیدن من سوتی زد ... -اوه اوه ، اینو نگاااا خانوم ما موقع مریضی هم ناز و تکه 😍👌 چه جیگری شدی تو ... با گفتن "دیوووونه" خودمو تو بغلش انداختم .... ❣️ هیچ جا به اندازه ی آغوش سعید برام گرم و امن نبود ... - آخه وروجک دیشب چقدر بهت گفتم تو این هوای بارونی و سرد پالتو رو از تنت درنیار؟؟ پالتو رو که در آوردی هیچ ، لج کردی شالتم از سرت برداشتی ... 😐 تو که اینجوری منو اذیت میکنی حقته ... اگه همون دیشب یه دونه میزدم تو گوشت الان حالت خوب بود .... - عههههه... 😳 سعییید 😒 - کوفت! - بد 😒 -شوخی میکنم 😊 ولی انصافاً یه چک میخوردی بهتر بود یا الان بخوای بری دو سه تا آمپول بخوری؟؟ 😝 - نخیرشم ، آمپول هم نمیخورم تو که میدونی من چقدر از آمپول میترسم 😰 - ههههه. مسخره ی لوس... 😀 - لوس خودتیییییی 😝 گاز محکمی از بازوش گرفتم و پله ها رو دو تا یکی بالارفتم و به اتاقم پناه بردم. سعید هم پشت سرم دوید و وارد اتاق شد و درو بست .. ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
رمان ⚜پارت چهارم⚜ بعد از رفتن سعید دوش گرفتم و دراز کشیدم... حتی تصور زندگی بدون سعید هم برام کابوس بود ... ❤️ من برای داشتن سعید حاضر به هر کاری بودم ... اون جبران همه کمبودها و محبت های نادیدم از طرف خانواده و تنها همدمم بود 💕 حتی بیشتر از خودم به فکرم بود ... یک ساعت بعد با شنیدن صدای تلویزیون ، فهمیدم که بابا اومده خونه و احتمالا مامان هم کم کم پیداش شه هروقت سرما میخورم دلم فقط خواب میخواد و خواب میخواد و خواب ... 😴 - ترنم خوشگلم! پاشو بیا شام بخوریم ... پاشو مامانم ... - مامان بدنم درد میکنه بذار بخوابم ، میل ندارم. نمیخورم. - ترنم خسته ام ، حال حرف زدن ندارم .پاشو بریم... - مامانمممم..... شب بخیر👋 صدای کوبیدن در ، خیالمو راحت کرد که مامان رفته و دوباره خوابیدم... 😴 فردا رو نمیتونستم مثل امروز تعطیل کنم. حتی یک روز خوابیدنم به برنامه هام ضربه میزد و از کارهام عقب میموندم. از باشگاه ، کلاس ها ، دانشگاه و ... خوب میشدم یا نه ، به هرحال صبح باید دنبال کارهام میرفتم. ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
افتخارمن‌مجنون‌همین‌بس ! کھ‌اربابم‌تویــے(: -اباعبداللھ! ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🌸🍃 . . پاے آدمـ🦶| ‌جایے ‌میره‍ ڪھ ⇣ دلش ‌رفتهــــ💓 دل‌ ها رو مواظِب ‌باشیم، تا پاها جایِ بد نره‍🚫 . ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
《🌙🌱》 ♥️ 🌺هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن ؛💄 چون آرایـش ندارن ...🙂 هستن دخترایی که وقتی یه پســر پولدار می بینن دلشون نمی لرزه ؛🤑💵 چون دلشون نه ... ! 😊 هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسـرا کف نمیکنن ؛🚘 چون اینا  نه  ...🍺 اینا رو خیـلـی مواظبشون باشین!🌹 اذیتـشون نکنید و قــدر اینا رو بدونید ،😊 نعمت های الهی را قدر بدانیم ...🍃 فرزند صالح، گلی از گل های بهشت است. تقدیم به تمام دختر های خوب سرزمینم🌹😊 ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
خوش تیپ ینی آقامون😁👌 بقیش بازیه😎 ♥️ ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
ولےماڪہ‌نمیدونیم... امااگہ‌امسال‌مرزهابازبود، جایےکہ‌حاج‌قاسم‌شھید شده‌بودچقدرشلوغ‌میشُد...!💔(: ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
[به قول حاج قاسم +خدایا! مرا،به خودم وا مگذار...] 💔 ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
یعنی: ⏱ خدایا تو اولویت اول زندگیمی... 😍 نماز اول وقت یعنی : یه قرار عاشقانه بین تو و خدا... ☺️ اذان رو شنیدی عشقتو ثابت کن ! عاشقان وقت نماز است🌸 اذان میگویند... 📿♥️ ما رو از دعای خیرتون سر نماز بی نصیب نکنید💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی اگر فرشته هم باشی، شیطان درونت النه میسازد؛ گاهی مرتکب گناهی میشوی که تاوان سختی دارد؛ گاهی ممکن است تاوان اشتباهت را سالها پس بدهی؛ گاهی هم ممکن است تاوانش تنها مدت کوتاهی باشد؛ ولی به هرحال باید تاوان بدهی. اما امید باید همیشه و هر زمانی در دل روشن باشد؛ در هر زمانی که خداوند هست، در هر زمانی که حواسش به ما هست. این خداست که حق را به حق دار میرساند و در آخر پاسخ کسی که تا انتها توکل داشته را میدهد. ** باصدای زنگ موبایلم، تازه متوجه شدم که هوا تاریک شده است. موبایل را از کیف کوچک دستیام خارج کردم و وقتی نام حاج بابا را بر روی آن دیدم، از ترس چهارستون بدنم به لرزه افتاد. -بله؟ -کجایی دختر؟ یه نگاه به ساعت کردی؟ -سالم حاج بابا، ببخشید، داشتیم با مهسا درس میخوندیم؛ به کل زمان فراموشم شد. االن میام. -علیک السالم، الزم نکرده این موقع شب تنها راه بیفتی تو خیابون؛ االن نریمان دنبالت میاد. -خودم با تاکسی میتونم بیام. -گفتم الزم نکرده، فقط آماده باش. -چشم. موبایلم را که قطع کردم، حسام با دیدن رنگ زردم خندید و گفت: -اوه، اوه! بابا حاجی میخواد گردن بزنه؟ از جا پریدم و گفتم: -حسام، ماشین داری؟ -آره. -لطفا من رو برسون خونه مهسا. االن نریمان میاد دنبالم. (مگر حسام نباشم که دختر حاج رسول بزرگ، که همه روی خانم بودنش قسم میخورند را به بدبختی نکشانم. میخواهم با همین چشمها، خرد شدن و شکستن کمر حاج رسول را ببینم.) فقط در کانال https://eitaa.com/joinchat/1609105457C940113b7c4
•﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
#صدای_پای_خدا گاهی اگر فرشته هم باشی، شیطان درونت النه میسازد؛ گاهی مرتکب گناهی میشوی که تاوان سخ
💞 میدونۍ‌•خدا•به‌بنده‌هاش‌چی‌میگه؟! میگه‌بنده🌿! دلتنگ°اسم°خودمم‌با صداے!♥️ 😍 .منبع رمان های مذهبی و عاشقانه 🌺🌺🌺 بیو و دلنوشته 🥀🥀🥀 🍃🍃 جایی برای خوب شدن حال دل https://eitaa.com/joinchat/1609105457C940113b7c4
سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم ، که خانم سوری فوری کفش هایش را از پا در آورد و با ناله گفت: _لعنتی ، پام رو زخم کردن. باعصبانیت گفتم: _ببخشید .....لازم نبود داستان آشنایی ما اونطور تخیلی و فیلم هندی باشه ها. _چرا لازم بود. با حرص پرسیدم : _واسه چی لازم بود؟ _شما نیاز به ادب شدن داشتید جناب بهراد. خیلی پرو تر از آنی بود که فکر می کردم. زیر لب لا اله الا الله گفتم که از کوره در نروم که نشد.با حرفی که زد، عصبی ترم کرد. _شما فکر کردید چون پلیس هستید، و دو تا نشون روی سر شونه هاتونه ، هرکسی رو بخواید می تونید خار کنید؟ صدایم بلندشد: _خانم محترم من شما رو خار کردم یا شما منو؟ بی اختیار ادایش را در آوردم و گفتم: _زانو زد جلوی پدرم و گفت تا جواب مثبت ندید از اینجا نمی رم.....این چرت و پرت ها چی بود گفتید؟! _حقتون بود جناب ستوان....شما انگار یادتون رفته که دو مرتبه منو دختر جیب بُر خطاب کردید؟ https://eitaa.com/joinchat/1460994111Cc5028f7a96 😂😂😂😂 کل کل های دختر خلافکار حرفه ای شهر که با ستوان بهراد ، در یک ماموریت پلیسی همکار میشود و چه عاشقانه های پیش میاد😍😍
•﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
#سوگل سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم ، که خانم سوری فوری کفش هایش را از پا در آورد و با ناله گفت:
سینا: ستوان بهراد ، پسری مغرور اما خوش تیپ و منظم و دقیق مجبور به همکاری با دختری به نام سوگل ، در یک ماموریت محرمانه میشود.... و عجب جنجالی دارد این ماموریت ، هم عاشقانه هم کل کلی و هم طنز ، این رمان سر و دست شکسته از هیجان😉 https://eitaa.com/joinchat/1460994111Cc5028f7a96 ببین الله شاهددی نیای از دست دادی😁
🍁دختر پاییز یه دختر نقاش که روی سفال طرح میزنه 🛍اگه میخاید برای دکوراسیون اتاق شخصی یا محل کار،یا کادو دادن به دوستان از یه کارهنری زیبا استفاده کنید 🎁مث طرح های نوستالژی مثلا آنشرلی،حنا،هایدی ،پرین،سندبادو... بسپرید بهش کارش عالیه مثل همین عکس که کارخودشه😍👆 ⏳ پس بشتابید 😄🏃‍♂ارسال هم به سراسر کشورداره✈️ 📱اینم لینک کانالش👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3168272439C6a3001fb2d