💟دنبال #قلق همسرتان باشید!ویژه آقایون❤️
اگر قلق همسرتان را پیدا کنید و به آن توجه کنید درصد زیادی از مشاجرات و اختلافات شما کم میشود.
بهترین راه تشخیص قلق همسر، این است که به حرفهای همسر خود با دقت گوش بدهید و ببینید او چه میخواهد و چه حرفهایی را مدام تکرار میکند.
قلق همسر، همان حرفهای تکراری و مکرر او در دعواهاست. مثلا اگر همسرت مدام تکرار میکنه که به من بی_احترامی میکنی و بد_حرف می زنی... قلق همسرت در #احترام گذاشتن رفتاری و کلامی است.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
این جمله رو بارها شنیدید؛👇👇
😏شوخی کردم، ناراحت که نشدی؟
- نه بابا 😏
سخن بد می رنجاند
اگر چه پوشش شوخی
را بر قامتش بپوشانی
و سخن نیک غم را می زداید
و شادی آفرین است
اگرچه از روی تعارف باشد
👌سعی کن
برای زبانت نگهبانی بگذاری
تا واژه هایت را انتخاب کند.
═══✼🍃🌹🍃✼══
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
👸🏻 #سیاست_های_زنانه
مامان شوهر خود نباشید!
زن باید همسر شوهرش باشد نه مامانش
آقایان از مامان بازی خانم ها به شدت متنفرند
✖️مثلاً ؛ عزیزم با این لباس بیرون نرو، سرما میخوری
✖️ غذا خوردی؟ حتما بخور چون ضعف میکنی
✖️راستی عزیزم یادت باشه ساعت سه نوبت دکتر داری و ...
این نوع برخورد باعث می شود مردها فکر کنند ناتوانند
فکر میکنند یکی دیگر باید زندگیشان را مدیریت و کنترل کند و یکی از معمول ترین و مخرب ترین عادات ارتباطی زنان با مردها مادری کردن برای اوناست
✔️ طوری رفتار کنید که هم خودتان و هم همسرتان احساس کنید که او تکیه گاه مطمئنی برای شماست
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#انگیزشی
اگر هر دردی را در خودت نگه داری دیگر نمیتوانی...👆👆
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#همسرانه
🌷 اگر می خواهید " #هَمسَر " خوبی باشید اول باید یاد بگیرید که "#هَمصحبت" خوبی برای او باشید...
🌷 زن و شوهری که #خوب_حرف_زدن را بلد باشند از صحبت کردن با هم #لذت می برند و هیچ گاه به #بنبست نخواهند رسید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
14.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 #نماهنگ_امام_رضایی
یه وقتایی
به این فکر میکنم
چه آرامشی
با همین عشقی که به شما دارم
حتی با همان بیقراریهایم
برای حرم،
نصیب قلب من شده 💜
🔆 آقا
بخاطر این عشق پاک
به شما بدهکارم ...
میلاد #امام_رضا علیهالسلام مبارک🌸🌹
🌸👈 این_کلیپ_زیبا_رو_حتما_ببینین
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
❌استفاده از کلماتی نظیر :
نمی شود ، نمی توان ، نمی گذارند ، امکان ندارد ، و ...
چون سمیخطرناک قادرند روحیه ما را افسرده و تضعیف کنند .
👈 بیائیم از امروز به خود قول دهیم که از به زبان آوردن این نوع کلمات خود داری کنیم .
✅ کلمات مثبت ، بار مثبت انتقال می دهند و کلمات منفی ، اثرات ویران کننده بر جای می گذارند .
👌 بیاییم تمام لغات منفی را از فرهنگلغات روزمره خود حذف کنیم تا اثرات مطلوب آن را به زودی در زندگی خود تجربه کنیم.
═══✼🍃🌹🍃✼══
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💌 من ڪبوتر بچهای بودم ڪه آقا بارها
بالهای زخمیام را التیامش دادهاید . . .
ولادت #امام_رضا علیه السلام مبارک🌸❤️
#استوری🕊☘️
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@زنده_از_حرم🕌😍
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا😍😭
اقا چقد دوست داریم😭❤️
یه نگاهی به دل ماهم بینداز بدجور محتاج دعا ومحبت شماهستیم اقاجانم❤️💚
#دهه_کرامت 🎊
#امام_رضا 💚
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_شصت_و_هفتم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی زیبایی بی نظیر خلیج فارس چشمانمان را خیره کرده
#پارت_شصت_و_هشتم
از #رمان_جان_من
#عاشقانه و #مذهبی
به لطف خدای مهربان، پیوند عشق مان آنچنان متین و مستحکم بود که به همین دلداری کوتاه او و تعارف ساده من، همه چیز را فراموش کرده و برای لذت بردن از یک شام لذیذ، آن هم در دامان زیبای خلیج فارس، روبروی هم بنشینیم. انگار از این همه صفای دلهایمان، دل دریایی خلیج فارس هم به وجد آمده و حسابی موج میزد. هر لقمه را با دنیایی شور و شادی به دهان میبردیم و میان خنده های پر نشاطمان فرو میدادیم که صدای توقف پرهیاهوی اتومبیلی در چند متریمان، خلوت عاشقانهمان را به هم زد و توجهمان را به خودش جلب کرد.
خودروی شاسی بلند سفید رنگی با سر و صدای فراوان ترمز کرد و چند پسر و دختر با سر و وضعی نامناسب پیاده شدند. با پیاده شدن دختری که روسری اش روی شانهاش افتاده بود، مجید سرش را برگرداند و با خشمی که آشکارا در صورتش دویده بود، خودش را مشغول غذا خوردن کرد. از اینکه اینچنین آدمهایی سکوت لبریز از طراوت و تازگیمان را به هم زده و مزاحم لحظات با صفایمان شده بودند، سخت ناراحت شده بودم که صدای گوش خراش آهنگشان هم اضافه شد و
بساط رقص و آواز به راه انداختند. حالا دیگر موضوع مزاحمت شخصی نبود و از اینکه میدیدم با بی مبالاتی از حدود الهی هم تجاوز میکنند، عذاب میکشیدم.
چند نفری هم دورشان جمع شده و مراسم پُر گناهشان را گرمتر میکردند. سایه اخمِ صورت مجید هر لحظه پر رنگتر میشد و دیگر در چهره مهربان و آرامَش،
اثری از خنده نبود که زیر چشمی نگاهم کرد و با ناراحتی گفت: «الهه جان! اگه سختت نیس، حصیر رو جمع کنیم بریم یه جای دیگه. » و بی آنکه معطلِ من
شود، از جا بلند شد و در حالیکه سبد را بر میداشت، کفشهایش را پوشید. من هم که با این وضعیت دیگر تمایلی به ماندن نداشتم، سفره را جمع کردم و در سبد
انداختم و دمپایی ام را پوشیدم. مجید با دست دیگرش حصیر را با عجله جمع کرد و در جهت مخالف آنها حرکت کردیم و در گوشهای که دیگر صدای ساز و
آوازشان را نمیشنیدیم و تنها از دور سایهشان پیدا بود، نشستیم. دوباره سفره را پهن کردم که مجید با غیظی که هنوز در صدایش مانده بود، گفت:
«ببخشید اذیتت کردم. نمیتونم بشینم نگاه کنم که یه عده آدم انقدر بیحیا باشن... »
و حرفش به آخر نرسیده بود که نور سرخ آژیر ماشین گشت ساحل، نگاهمان را به سوی خودش کشید. پلیس گشت ساحل از راه رسید و بساط گناهشان را به هم زد. رو به مجید کردم و گفتم: «فکر نکنم بندری بودن. چون اگه مال اینجا بودن، میدونستن پلیس دائم گشت میزنه. »
مجید لبخندی زد و گفت: «هر چی بود خدا رو شکر که دیگه تموم شد. » سپس با نگاهی عاشقانه محو چشمانم شد و زمزمه کرد:
«الهه جان! اون چیزی که منو عاشق تو کرد، نجابت و حیایی بود که تو چشمات میدیدم! »
در برابر آهنگ دلنشین کلامش لبخندی زدم و او را به دنیای خاطرات روزهایی بردم که بی آنکه بخواهیم دلهایمان به هم پیوند خورده و نگاهمان را از هم پنهان میکردیم. با به پا خاستن عطر دل انگیز آن روزهای رؤیایی، بار دیگر صدای خنده شیرینمان با خمیازههای آخر شبِ موجهای خلیج فارس یکی شد و خواب را از چشمان ساحل ربود و در عوض تا خانه همراهیمان کرد و چشمانمان را به خوابی عمیق و شیرین فرو برد.
* * *
از صدایی دستی که به در میزد، چشمانم را گشودم. خواب بعد از ظهر یک روز گرم تابستانی آن هم در خنکای کولرگازی حسابی دلچسب بود و به سختی میشد
از بستر نرمش دل کَند. ساعت سه بعد از ظهر بود و کسی که به در میزد نمیتوانست مجید باشد. با خیال اینکه مادر آمده تا سری به من بزند، در را گشودم
و دیدم عبدالله پشت در ایستاده که لبخندی زدم و با صدایی خواب آلود گفتم:
«ببخشید دیر باز کردم، خواب بودم. » و تعارفش کردم تا داخل شود. همچنانکه قدم به اتاق میگذاشت، با لبخندی گرفته گفت: «ببخشید بیدارت کردم. »
سنگین روی مبل نشست و من با گفتن «الان برات چایی میارم. »
خواستم به سمت آشپزخانه بروم که صدایم زد: «چیزی نمیخوام، بیا بشین کارت دارم. »
و لحنش آنقدر جدی بود که بی هیچ مقاومتی برگشتم و مقابلش روی مبل نشستم. مثل همیشه سر حال به نظر نمی آمد. صورتش گرفته و چشمانش غمگین بود که نگاهش کردم و پرسیدم: «چیزی شده عبدالله؟
ادامه دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
📌 #طرح_مهدوی
💐 میلاد شمس الشموس،
خسرو اقلیم طوس،
شاه انیس النفوس،
هشتمین امام و دهمین کشتی نجات،
حضرت #امام_رضا بر امام زمان عج عزیز و شما منتظران، تبریک و تهنیت باد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنایت #امام_رضا علیه السلام به دختری که خواستگار نداشت. 🌸🌸
بسیار زیبا و تاثیر گذار 🌺
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚