#حدیث_زندگی
#زندگی_بندگی
هر چی بیشتر سخت بگیریم
کمتر دل هامون به هم نزدیک میشه!
البته سخت نگرفتن به معنای کنار گذاشتن قوانین قشنگ خدایی نیست ها!
سخت نگرفتن یعنی :
زود ناراحت نشدن
زود بخشیدن
منت نگذاشتن
مهربون بودن
دلتون رو دریا کنید تا دلاتون به هم نزدیک تر بشه 🌸
امیرالمؤمنین عليه السلام:
شَرطُ الاُلفَةِ تَركُ الكُلفَةِ
شرط (تداوم) دوستی، پرهیز از به سختی انداختن (فرد مقابل) است.
📚المواعظ العدديّة صفحه 57
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
⭕️ #تکنیک_جادویی
☕️ پس از برگشتن همسرتون به خونه، کاراتون رو حتیالامکان کنار بذارید و لحظاتی در حضورش بشینید و ازش پذیرایی کنید.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💌 علی صفایی حائری:
ما خیال میکنیم که اگر یک زندگی، بی دردسر و بدون درگیری باشه، زندگی مناسبیه. در حالی که آنچه مطلوبه و آنچه به آدم #تکامل میده و اونو #رشد میده و بهرهمند میکنه اینه که ...
👈در هر برخوردی بیاموزیم چگونه موضعگیری کنیم و در هر موقعیتی چگونه با مسائل روبهرو بشیم .
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_سیصد_و_ششم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی حالا به نزدیکی حرمش رسیده و دیگر نمیتوانستیم ق
#پارت_سیصد_و_هفتم
از #رمان_جان_من
#عاشقانه و #مذهبی
نماز صبح را با همان حال خوشی که پرورگارم عنایت کرده بود، خواندم و باز محو تماشای خورشید درخشان کربلا، به دیوار حرم حضرت ابالفضل (ع) تکیه دادم و غرق احساس خودم، به حرکت پیوسته زائران نگاه میکردم. حتی بارش شدید باران و هوای به نسبت سرد سحرگاهی هم شور و حرارت این عاشقان کربلا را خنک نمیکرد که در مسیر بین الحرمین پریشان میگشتند و گاهی به هوای این حرم و گاهی به حرمت آن حرم بر سر و سینه میزدند.
زیر سقف یکی از کفشداریهای زنانه حرم حضرت عباس (ع) پناه گرفته بودم تا کمتر خیس شوم، ولی آنجا هم جای نشستن نبود که دو ردیف پله و راهروی کفشداری هم مملو از زنان و کودکانی بود که شب را همینجا سحر کرده و حالا از خستگی به خوابی سبک فرو رفته بودند. به چهرههای پاک و معصومشان نگاه میکردم و دیگر میفهمیدم چرا اینهمه به خودشان زحمت میدهند تا برای امام حسین (ع) عزاداری کنند که پسر فاطمه عزیزتر از این حرفهاست!
حالا من هم هوای پیراهن سیاه و رخت عزایش را کرده و دلم میخواست نه فقط در و دیوار خانه ام که همه حریم دلم را به مصیبت شهادت سید الشهدا (ع) پرچم عزا زده و تا نفس دارم به عشقش عزاداری کنم! حالا ایمان آورده بودم که این شب رؤیایی در این سرزمین بهشتی، اجر کریمانهای بود که پروردگارم در عوض شفای مادرم، به پاس گریه های شب قدر امامزاده به من عنایت کرده و امام زمان (ع) به دستان مبارکش امضاء نموده بود تا در چنین شبی بر پسر پیامبر وارد شده و میهمان کربلایش باشم
و حالا چه خستگی شیرینی بر تنم مانده بود که سرم را به دیوار حرم حضرت اباالفضل (ع) نهادم و همچون کودکی که در دامان مادرش به آرامشی عمیق رسیده باشد، چشم در چشم گنبد حرم امام حسین (ع) به خوابی خوش فرو رفتم.
از لحن لرزانی که اسمم را آهسته تکرار میکرد، چشمانم را گشودم و هنوز رو به حرم امام حسین (ع) بودم که از میان مژگان نیمه بازم، خورشید عشقش درخشید و دلم را غرق محبتش کرد که باز کسی صدایم زد: «الهه... » همانطور که سرم به دیوار حرم بود، صورتم را چرخاندم و مجیدم را دیدم که پایین پله های کفشداری با پای برهنه، روی زمین خیس ایستاده و چشمان آشفته و بیقرارش به انتظار پاسخی از من، پلکی هم نمیزد.
همچنان باران میبارید که صورت و لباسش غرق آب و گِل شده بود، موهای خیسش به سرش چسبیده و هنوز باقی مانده اثر گِل عزای امام حسین (ع) روی فرق سرش خودنمایی میکرد. در تاریکی دیشب او را گم کرده و حالا در روشنی طلوع خورشید، برابرم ایستاده و میدیدم با اینکه الهه اش را پیدا کرده، هنوز همه تن و بدنش میلرزد و نمیدانم چقدر نگاهش به دنبالم پَر پَر زده بود که چشمانش گود افتاده و بر اثر گریه و بیخوابی به خون نشسته بود. کمی خودم را جابجا کردم و نمیخواستم بانوانی که کنارم به خواب رفته بودند، بیدار شوند که زیر لب زمزمه کردم: «جانم... »
و مجید هم به خاطر حضور زنان و کودکانی که روی پله ها خوابیده بودند، نمیتوانست بالا بیاید که از همانجا سر به شکایتی عاشقانه نهاد: «تو کجا رفتی الهه؟ به خدا هزار بار مُردم و زنده شدم! به خدا تا صبح کل کربلا رو دنبالت گشتم! هزار بار این حرمها رو دور زدم و پیدات نکردم... »
و حالا از شوق دیدار دوباره ام، چشمان کشیدهاش در اشک دست و پا میزد که با نگاهش به سمت حرم امام حسین (ع) پَر کشید تا آتش مانده بر جانش را با جانانش در میان بگذارد و من با نگاهم به خاک قدمهایش افتادم و جگرم آتش گرفت که با این پای برهنه تا صبح در خیابانها میدویده و حالا میدیدم انگشتان پای او هم مجروح شده که با لحنی معصومانه پاسخ دادم: «من همون ورودی شهر شماها رو گم کردم! خیلی دنبالتون گشتم، ولی پیداتون نکردم. تا اینجا هم با جمعیت اومدم... »
ادامه دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_سیصد_و_هفتم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی نماز صبح را با همان حال خوشی که پرورگارم عنا
🌸❤️🌹 آخرین قسمت رمان #جان_من 🌸❤️🌹
#قسمت_پایانی
#پارت_سیصد_و_هشتم
از #رمان_جان_من
#عاشقانه و #مذهبی
و دلم میخواست با محرم اسرار دلم بگویم دیشب بین من و معشوقم چه گذشته که چشمانم از عشقش درخشید و با لحنی لبریز از لذت حضور سید الشهداء (ع) مژده دادم: «مجید! دیشب خیلی با امام حسین (ع) حرف زدم، تو همیشه میگفتی باهاش دردِ دل میکنی، ولی من باور نمیکردم... ولی دیشب باهاش کلی دردِ دل کردم... »
و مجید مثل اینکه تلخی و پریشانی این شب سخت و طولانیِ دوری از من را به حلاوت حضور امام حسین (ع) بخشیده باشد،
صورتش به خندهای شیرین گشوده شد و دستش را از همان پایین پلهها به سمتم دراز کرد تا یاریام کند از جا بلند شوم. انگشتانش از بارش باران خیس بود و شاید هنوز از ترس از دست دادنم، میلرزید که به قدرت مردانهاش بلند شدم و شنیدم تا میخواست مرا بلند کند، زیر لب زمزمه میکرد: «یا علی! »
که من هم زبان به ذکر «یا علی! » گشودم و عاشقانه قد کشیدم. با احتیاط از میان ردیف زنان و کودکانی که روی پله ها استراحت میکردند، عبور کردم و همچنانکه دستم میان دست مجید بود، قدم به زمین خیس کربلا نهادم و دیگر نگران گذشتن از میان خیل نامحرمان نبودم که شوهر شیعهام برایم راه باز میکرد تا همسر اهل سنتش را به زیارت حرم امام حسین (ع) ببرد.
* * *
از ترنم ترانهای لطیف چشمانم را میگشایم و دختر نازنیم را میبینم که کنارم روی تخت به ناز خوابیده و به نرمی دست و پا میزند و لابد هوای آغوش مادرش را کرده که با صدای زیبایش، زمزمه میکند تا بیدار شوم. با ذکر «یا علی! » نیم خیز شده و همانجا روی تخت مینشینم، هر دو دستم را به سمتش گشوده و بدن سبک و کوچکش را در آغوش میکشم. حالا یک ماهی میشود که خدا به برکت
زیارت اربعین سال گذشته، به من و مجید حوریهای دیگر عطا کرده و ما نام این فرشته بهشتی را به حرمت حوریه خیمه گاه حسین (ع)، رقیه نهاده و وجودش را نذر نازدانه سید الشهدا (ع) کرده ایم.
رقیه را همچنان در آغوشم نوازش میکنم و روی ماهش را میبوسم و میبویم که مجید وارد اتاق میشود و با صورتی که همچون گل به رویم میخندد، سلام میکند. باز ایام اربعینی دیگر از راه رسیده که شوهر شیعه ام لباس سیاه به تن کرده و امسال نه تنها مجید که منِ اهل سنت هم از شب اول محرم به عشق امام حسین (ع) لباس عزا پوشیده و پا به پای آسید احمد و مامان خدیجه، خانهام را پرچم عزا زدهام که حالا پس از هزاران سال و از پسِ صدها کیلومتر فاصله، او را ندیده و عاشقش شدهام! که حالا میدانم عشق حسین (ع) و عطش عاشورا با قلب سُنی همان میکند که با جان شیعه کرده و ایمان دارم این شور به پا خاسته در جان عشاق، جز به شعار عاشقی عیان نشده و ارمغانی جز تقرب به خدا و تبعیت از دین خدا ندارد! هر چند به هوای رقیه نمیتوانیم در مراسم اربعینِ امسال، رهسپار کربلا شویم و از قافله عشاق جا ماندهایم، اما قرار است امروز به بهانه بدرقه آسید احمد و خانوادهاش تا خروجی بندر برویم و رایحه حرم امام حسین (ع) را از همین مسیری که به کربلا میرود، استشمام کنیم.
مجید رقیه را از آغوشم میگیرد تا آماده بدرقه عشاق اربعین شوم و با چه شیرین زبانی پدرانه ای با دخترش بازی میکند و چه عاشقانه به فدایش میرود که رقیه هم برکت کربلاست...
#قسمت_پایانی
#پایان
❤️ امیدوارم لحظه های خوبی رو در کنار اعضای کانال و در جمع صمیمانه مون ، با خوندن این رمان زیبا و عاشقانه گذرونده باشین
و چیزهای خوبی یاد گرفته باشیم 👌🌸❤️
منتظر رمان خوب و زیبای بعدی باشید 😍😉
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🌸 در نظر سنجی #رمان_جان_من شرکت کنید 😍 👇
http://EitaaBot.ir/poll/ki03d?eitaafly
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
💐تو خونه ی آسمون دوباره خورشید اومد
💐عاشقای صاحب الزمان عید اومد
🎤 #مهدی_سلحشور
👏 #سرود
👌فوق زیبا
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💫دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید.
💖 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع) مبارک💫
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
خواهشن وقتی میبینید یه نفر داره درس میخونه
بیدارش نکنید 🙁🙏😂
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🔴 #سبک_همسرداری_داوطلبانه
💠 همیشه افراد و نیروهای #داوطلب در میدان جنگ، محبوبیّت و عزّت خاصّی دارند و مورد #تمجید و تشویق ویژهی فرماندهان و جامعه قرار میگیرند. داوطلب یعنی کسی که بدون اجبار و با پیشی گرفتن بر دیگران کاری را انجام میدهد و رفتارش موجب تعجّب دیگران میشود چرا که بدون هیچ چشمداشتی، فداکارانه، مسئولانه و #مخلصانه پیشقدم میگردد.
💠 در زندگی مشترک یکی از تکنیکهایی که در محبوب شدن زن و مرد بسیار موثر است و آنها را بسیار #عزیز میکند همسرداری داوطلبانه است. قبل از اینکه همسرتان بگوید فلان کار را انجام بده یا نیاز خود را اعلام کند شما آن را تشخیص دهید و انجام دهید. از کارهای کوچک گرفته تا بزرگ اگر با سیستم داوطلبانه انجام شود #محبّت و عشق بین شما شعلهور شده و پایدار خواهد ماند.
💠 از برکات دیگر سبک همسرداری داوطلبانه، #درک و توجه دائمی به نیازهای همسر و زندگی، احساس مسئولیّت، مبارزه با خودبینی و تقویت روحیهی #ایثار و معنویّت است.
💠 سبک همسرداری داوطلبانه، اکسیری دارد که عیوب و نقصهای شما را تحتالشعاع قرار داده و محبوبیّت حاصل از آن #مانعِ ابراز گلایه و توقّعات زیاد همسرتان میگردد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🔴 #نیازهای_اصلی_طوطی_زندگی
💠 خانمی یک طوطی گران قیمت خرید، اما روز بعد دید صحبت نمیکند و آن را به مغازه برگرداند. صاحب مغازه گفت: آیا در قفسش آینه هست؟ طوطیها عاشق آینه هستند، آن خانم یک آینه خرید و رفت. روز بعد باز آن خانم برگشت. و گفت طوطی هنوز صحبت نمیکند. صاحب مغازه پرسید: نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبانی هست؟ طوطیها عاشق نردبان هستند. آن خانم یک نردبان خرید و رفت. اما روز بعد باز هم آن خانم آمد. صاحب مغازه گفت: آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد؟ گفت: نه. صاحب مغازه گفت خب مشکل همین است. آن خانم با بیمیلی یک تاب خرید و رفت. روز بعد، خانم با ناراحتی آمد و گفت: طوطی مُرد. صاحب مغازه شوکه شد و پرسید: آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد؟ آن خانم گفت: چرا، درست قبل از مردنش رو به من کرد و با صدای ضعیفی گفت آیا در آن مغازه غذایی برای طوطیها نمیفروختند؟!
💠 داستان زندگی برخی از ما همینطور است، نیازهای اصلی یکدیگر را فراموش کردهایم و فقط نظر به حاشیهها دوختهایم! از نیاز اصلی همسر و فرزندانمان غافل نشویم. نیاز به #محبّت، درک طرف مقابل، همدردی، #احترام، کمککار یکدیگر بودن و دهها نیاز اصلی دیگر را از یاد نبریم.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خانمها محتاج نوازش هستند!
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#حرف_خوب
#همسرداری
💌 علی صفایی حائری میگه :
از کسانی نباش که رنجهایت و گرفتاریهایت را، از نگاه و چهره و حالتهایت به هر کس منتقل کنی.
سختیها، مهمان تو هستند. آنها را به دلهای همسر و خانوادهات سرازیر نکن!
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#معیارهای_اشتباه_انتخاب_همسر
فشارهای اطرافیان❗️
وقتی جوان به سن عرفی ازدواج نزدیک می شود، اطرافیان در مورد زمان و شیوه #ازدواج و یا شخصی که قرار است با او ازدواج صورت بگیرد پیشنهادهایی ارائه می کنند. اگر این پیشنهادها تحت فشار باشد و حق انتخاب را از پسر یا دختر بگیرد، در آینده برای آنها ایجاد مشکل می کند.
بنابراین اگر شما از سوی #خانواده و یا حتی اطرافیان خود در خصوص ازدواج تحت فشار هستید، خود را در چاه نیندازید و براساس فشارهای اطرافیان، #همسر آینده خود را انتخاب نکنید. چنین انتخابهایی اغلب بر مبانی معیارهای درستی صورت نمیگیرند و نه تنها شما را از فشار آزاد نمی کند، بلکه ممکن است شما را گرفتار فشار بزرگتری نیز بکند؛ بنابراین در این شرایط، عقل سلیم حکم میکند، کمی فشارها را تحمل کنید، ولی خودتان برای زندگیتان تصمیم بگیرید.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#معیارهای_اشتباه_انتخاب_همسر
رهایی از بحرانهای عاطفی و روحی❗️
جوانی دورانی است که فرد معمولاً دچار #مشکلات_روحی و عاطفی فراوانی میشود. گاهی پیش میآید که چنین افرادی تصمیم میگیرند برای رهایی از این بحرانها به راه حل ازدواج روی آورند و فکر می کنند که #ازدواج مرهمی برای دردهای آن هاست.
واقعیت این است که انسان در شرایط #بحران نمی تواند برای خود تصمیم صحیح بگیرد و برای همین مساله، احتمال اشتباه در آن شرایط بسیار زیاد است. پس ابتدا باید با مراجعه به #روانشناس و #مشاور، مشکل روحی و عاطفی خود را حل کنید و سپس سراغ #ازدواج بروید تا مصداق «از چاله به چاه افتادن» نباشد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
👈 #آقایون خانمتون #همجنس شما نیست لطفا اینو یه بار برای همیشه #درک کنید....😏
❤️ برای به دست آوردن #دلش:
- به حرفاش #گوش بده
- بهش #محبت کن
- گاهی براش یک شاخه #گل بگیر
- چندروز یک باربهش بگو #دوستت دارم
- #تولدش وفراموش نکن
- حتی اگه پول کمی دستت داری گاهی یه #هدیه کوچک براش بگیر
- حداقل در روز یک بار بهش #تلفن کن
- جلوی جمع بهش #احترام بذار
- #سالگرد ازدواج و روز زن رو فراموش نکن
- موقعی که ناراحت هست کنارش باش و بهش بگو نگران چیزی نباش من #کنارتم.
#دکتر_انوشه
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#هفته_بسیج
تعداد مادرانی که #دو فرزند #شهید
تقدیم اسلام کرده اند:
8818 مادر
ادامه دارد 🌹
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃
#استرس🤯👆
↙️ آیا شما هم استرس #زیادی دارید؟😫
↙️ استرس چه بلایی بر سر #سیستمایمنی بدن میآورد؟ 😳
↙️ راه #مقابله با استرس چیه؟ 🤨
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
Forbiden.pdf
1.91M
📚 ۸۰ توصیهی #زناشویی در مورد زمان و کیفیت رابطه زناشویی
در کلام معصومین علیهمالسلام
🕹 حتما #دانلود کنید!☝️
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
✅ مردانه....🤨
💔 میزان #هورمونی که طی لحظهی شروع #پریود در بدن زن آزاد میشه به حدی زیاد هست که اگر #نصف اونو به بدن یک #مرد_بالغ قوی #ترزیق کنیم مرد #وحشی و غیر قابل کنترل میشه.
💔 در واقع تمام سیستم بدنی مرد رو چنان تحت تاثیر قرار میده که مرد جز خشونت و پرخاش و #نعره_زدن نمیتونه کاری انجام بده.
💔 اما طی مدت پریود #میزان_بسیار_بالاتری در بدن زن رها میشه و زن متوجه تمام تغییر حالت خودش میشه (به شدت عصبی میشه و نسبت به هر چیزی حساس، و بدن گاه به شدت دردناک، گُر گرفتگی و ...)
خب #واکنش زن چیه؟
💔 #لبخند میزنه، #لباس میپوشه و میره تا به #فعالیتهاش برسه و سعی میکنه «کسی» #متوجه_نشه که پریوده.
🚫قدرت #تحمل زور و بازو نیست.
🚫بین زن و مرد نمیشه قدرت تحمل رو #مقایسه کرد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚