#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#مسمط_مخمس
ما را غدیر جان داد با بادهای زلالی
با جلوهای جمالی با جذبهای جلالی
ما را غدیر جان داد آری در آن حوالی
وقتی نوشت زهرا ما را هم از موالی
یعنی نمیشناسیم غیر از علیِ عالی
سر بر غدیر داریم حتی جدا اگر هست
جایی برای غم نیست لطف خدا اگر هست
طوفان نمیشناسیم یامرتضی اگر هست
ما قبلهای نخواهیم ایوان طلا اگر هست
مستاند با ضریحش مستانُ لا ابالی
خاک نجف چه دارد؟ جمعی هلاک دارد
عمری بهشت رشکِ این طُرفه خاک دارد
این آستان به گِردش مستانِ پاک دارد
قلب نجف ضریحی از جنسِ تاک دارد
انگور میفشاریم با مستیِ حلالی
تفکیک آن محال است از مصطفی علی را
از فاطمه ظهورش از سِرِّ با علی را
آری شناختیم از این جلوهها علی را
ما با علی خدا را ما با خدا علی را
داریم تا قیامت ما با علی چه حالی
یک قاب بود از او عیسای آسمانی
یک شعله دید از او موسی به چوپانی
غیر از خدا که داند این معنی نهانی
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء معنیِ لن ترانی
او آمد و نشان داد ممکن شود محالی
مردی که دستِ او را دست خدا گرفته
این دست را پیمبر بر دستها گرفته
هذا علیِ احمد تاریخ را گرفته
بعد از غدیر دنیا تازه بها گرفته
تو هم علیعلی گو با نغمهی قوالی*
دیدند مرتضی را یا اصل مصطفی را
یک روح در دو تن را یک نور از خدا را
روحالقُدُس دمیده آیات اِنَّما را
مُردند از حسودی دیدند کبریا را
آنان که کور بودند از نورِ لایزالی
وقتی زند به میدان لشگر نمیشناسد
جز فتح، جز قیامت حیدر نمیشناسد
غیر از علی و وصفش خیبر نمیشناسد
سلمان نمیپرستد قنبر نمیشناسد
گویا که کوه میزد بر لشگری سفالی
هنگام تار و مارش حظ میبَرد خدا هم
میساخت تیغِ مولا از هر نفر دوتا هم
هم جمع های کفار هم که جدا جدا هم
دیدند شش جهت را پاشیده است باهم
میگشت لشگر آنجا دنبال قبرِ خالی
دشمن شناس سازد درس علی شناسی
دشمن چه چاره دارد غیر از علی هراسی
سمت علی نماندن یعنی که ناسپاسی
اینجاست اصل حق و آنجاست اقتباسی
سمت درستِ تاریخ این است یا موالی
باید رئیس جمهور مرد جهاد باشد
نه اهل سازش و ترس نه حزب باد باشد
باید که خشمگین از اهل عِناد باشد
باید فقط برای ایرانِ شاد باشد
مثل بهار و باران در فصل خشکسالی
غزه ببین که دنیا فریادِ انتقام است
فرجامِ کار صهیون این نطفهی حرام است
پایان کار این ظلم نزدیکِ والسلام است
ای وعدهگاه صادق یک کار ناتمام است
آقا بیا که نبْوَد جز دوریات ملالی
*قوالی خانی پاکستانی
#حسن_لطفی
🍁@havayesheer
بعد بسماللهِ ما هست تعالی زینب
آیتالله علی آیتِ عُظمی زینب
هاجر و آسیه نه مریم و حوا هرگز
بنویسید فقط حضرت زهرا زینب
خرج یک صفحه از اوصافِ بلندش شده است
که فقط نقش کند جوهرِ دریا زینب
زینتی داشت اگر ، نام علی نامش بود
خوب گفتند که ای اُمِابیها زینب
هرچه گفتیم از او در خورِ شأنش ، هیهات
هرچه خواندیم خدا گفت که حاشا زینب
کربلا کرب و بلا نیست فقط بی زینب
کربلا کرب و بلا هست فقط با زینب
ذوالفقار علوی پیش دَمَش کم آورد
آنکه زد ریشهی هر کاخ ستم را زینب
مرتضی گفت: تویی فاطمه یا اینکه منی
نفست گرم به هر خطبهی غرا زینب
کس ندیدهاست تو را خاصیتِ نورِ شماست
هست هر جلوهی حق دیدنی الّا زینب
نور که سایه ندارد که به آن دیده شود
چشم محجوب کجا نورِ معلا زینب
ظلمتی هم اگر آمد که شما جلوه کنید
که ببینند چه کرده است به دنیا زینب
قدم اول خود را سرِ دنیا زدی و...
...قدم بعد روی زانوی سقا زینب
نسل در نسل همه نسل حسینیم اگر
هفت پُشتم همه گفتند فقط یا زینب
سینهی ماست حسینیهی غمهای دلش
نفسِ ما جگرِ ما تپشِ ما زینب
#حسن_لطفی
🍁🏴@havayesheer
به پریشانی هر زلف پریشان سوگند
به نفسهای لب خشک بیابان سوگند
به تب خاکِ ترکخوردهی سوزان سوگند
به نمک زار به هر تشنهی باران سوگند
صبر دنیا به سر آمد که سرامد آمد
چارده بار نوشتند محمد آمد
او تجلی ازل بر جبروت است که هست؟
او صراط است و ثبات است و ثبوت است که هست ؟
او سوالی است جوابش که سکوت است
که هست ؟
آدم ! او فلسفهی سر هبوط است که هست؟
ما ندانیم که هست آنکه ندانیم که بود
باید او خود بنویسد که بخوانیم که بود
ناگهان پرده برانداخته است از رویش
تا که کسرا شکند از شکن گیسویش
قبله آرام بگیرد به خم ابرویش
که هیاهو بکند زمزمهی یا هویش
جلوه در جلوه جمال ازلی را دیدند
قبل میلاد علی بود علی را دیدند
تشنه لب بود زمین حضرت باران را دید
خار در خار پُر از خار... گلستان را دید
تیره جان بود و جهان بود که جانان را دید
پس از آن بود که آدم خودِ انسان را دید
رحمت واسعهاش روی سر فاطمه است
او نفسهای علی و جگر فاطمه است
او فقط بود و فقط بود مسلمان خودش
مومن خویش شد و غرقهی ایمان خودش
جلوهای بود دو تا گشت دوچندان خودش
دید با چشم خودش عین خودش جان خودش
در کمالات خودش نورِ جلی را میدید
او در آیینهی خود روی علی را میدید
ای که قبل از همه معمار دو دنیا شدهای
قبل خود آمده این گونه معما شدهای
آدم و یوسف و یعقوب و مسیحا شدهای
هرچه خوبان همه دارند تو یکجا شدهای
از ازل تا به ابد جیره خور خان تواند
لات و عُزّی و هُبل نیز مسلمان تواند
آمدی با نفس عشق پیمبر بشوی
تا که تکثیر شوی تا که مکرر بشوی
فاطمه فاطمه هِی حیدر و حیدر بشوی
تا حسین و حسن و باقر و جعفر بشوی
تا رضا و علی و هادی و موسی باشی
آمدی تا نفس حضرت زهرا باشی
لب تو غرق تمنای حسین و حسن است
چشم تو مات تماشای حسین و حسن است
خیره بر مادر و بابای حسین و حسن است
که فقط سینه تو جای حسین و حسن است
کیستی کعبهی ما ای همه آمال علی
ای حسین و حسن و ای سلسله آل علی
تو جلو داری و شمشیر خدا پیش تو است
چه غمی هست تو را شیر خدا پیش تو است
خیبر و بدر و اُحد تیر خدا پیش تو است
که علی نعرهی تکبیر خدا پیش تو است
همه حیرت زدهی ضربهی کاری شدهاند
چه خیالیست اگر آن دو فراری شدهاند
نسب ماست که از آل شقایق باشیم
و کمی جرعه کش بحر حقایق باشیم
این کریمی شما بود که عاشق باشیم
قسمت این بود که از لطف تو لایق باشیم
تا بگویند به ما قبلهی دنیا آمد
که علی مژده بده صادق زهرا آمد
مذهب ماست به تاسیس اباعبدالله
مکتب ماست به تدریس اباعبدالله
ما همه مست احادیث اباعبدالله
نفس ماست به تقدیس اباعبدالله
کُنیهات کُنیهی عشق است همانند حسین
ای به قربان دلت ای دل در بند حسین
غزه امروز بمان از دل ویران برخیز
راه کم مانند ببین، جبههی جولان برخیز
همتی مانده فقط غیرت لبنان برخیز
فتح نزدیک شده لطف شهیدان، برخیز
مرگ صهیون و یهودا چقدر نزدیک است
به تو سوگند که هنگام سحر نزدیک است...
#حسن_لطفی
🍁@havayesheer