eitaa logo
فرهنگی و سیاسی هوای تازه
105 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
57 فایل
« افضلُ اَعمالٍ اُمّتی اِنتظارُ الفَرَج » ( افضل اعمال امت من انتظار فَرَج و ظهور امام زمان علیه‌السلام است ) الشِّهاب فی‌الحِکَم و الآداب، ص ١٦ روشنگری های فرهنگی و سیاسی هوای تازه ...........❁ @hawayetazeh ❁......
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد احمدی: 💢حاج قاسم... مهندس پرواز ✈️ 🔰قسمت اول: 🔶خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکی‌شان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم می‌شناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت "امیر" شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پرواز‌های قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور می‌گرفتیم. اگر اجازه می‌داد اوج می گرفتیم. و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود می‌آمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند می‌شدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیربه تهران بر می گشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من می‌خواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخ‌های هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم." به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم! 🔹ادامه... 💢حاج قاسم... مهندس پرواز✈️ 🔰قسمت دوم: 🔶من جدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم. حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم. از زمین تا آسمان تغییر کرد. و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید... بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه. به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم. 💢حاج قاسم... مهندس پرواز✈️ 🔰قسمت سوم: 🔶از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تا
هدایت شده از تخریب‌ چی
🚨 خاطره‌ای که در زمان حیاتش اجازه انتشارش را نداد! 💠 مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی . گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.  سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. 🎙خبرگزاری دانشجویان ایران ✍ 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ماجرای توهین یک خانم به نظام در مقابل ! ⭕️ حکومتی که همیشه مشکل دارد!!! ⭕️ چرایی مشکلات کشور! ⭕️ مهمترین دغدغه چه بود؟ 🔰 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 وقتی حاج قاسم برای مادرش لوس می شود..... روایت حاج قاسم از آخرین بوسه بر کف پای مادرش
📍شاید در مورد ندانید که...❗️ 🔻سوریه بعد از انقلاب اولین کشور عربی بود که دولت موقت را به رسمیت شناخت. 🔻در دوران دفاع مقدس، صدام می خواست برای تحریک اعراب، این جنگ را جنگ عرب_عجم جلوه دهد اما با ایستادن سوریه در کنار ایران این ترفند شکست خورد. 🔻علاوه بر حمایت های سیاسی گسترده در مجامع بین المللی، سوریه از مهمترین منابع برای تامین تسلیحات جنگی برای ایران در دوران دفاع مقدس بود! 🔻 به دستور حافظ اسد رئیس‌جمهور وقت سوریه تیم های ایرانی در مهم‌ترین پادگان موشکی این کشور برای هر نوع آموزش استقرار یافته بود و با آزادی کامل به انبارهای موشک‌ها و مهمات وارد می شدند و بهره می برند!! تا جاییکه در کنار وارد کردن موشک و آموزشها، رزمندگان بغداد را هدف گرفتند و توازن نسبی در جنگ ایجاد شد. 🔻سوریه برای دفاع از ایران٬ خط لوله نفت عراق را که از بصره به سمت دریای مدیترانه کشیده شده بود و نیم میلیون بشکه نفت را از آن طریق صادر می کرد، به طور کامل مسدود کرد و سبب شد تا درآمد نفتی عراق تا ۳۰درصد کاهش پیدا کند و ضربه سنگینی به صدام وارد شود! 🔸پ.ن۱: حمایت جمهوری اسلامی از سوریه در برابر تروریست‌های داعش با محوریت ، اقدامی بود که هم پاسخ خدمات سوریه در دوران جنگ بود، هم تضمین امنیت خارجی ایران و هم حمایت از محور مقاومت. 🔸پ.ن۲: سفر دکتر به سوریه علاوه بر حمایت از محور مقاومت، موجب تسریع دسترسی ایران به دریای مدیترانه از طریق تکمیل خط آهن بصره تا بندر لاذقیه است که منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی گسترده‌ای را برای سه کشور و خصوصا ایران دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کارشناس اسرائیلی: ضربه سختی خوردیم، با کشتن سليمانی فکر می‌کردیم داستان به پایان رسیده اما جانشینش به ما نشان داد که یک من ماست چقدر کره دارد...
✅دادستان کرمان: تمام عوامل دخیل در انفجار کرمان بازداشت شدند/ ۱۶ بمب قبل از مراسم کشف شد مهدی بخشی، دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کرمان: 🔹از چند ماه قبل از مراسم سالگرد حاج قاسم، کار امنیتی در ارتباط با تامین امنیت برگزاری این مراسم آغاز و دلیل قبل از مراسم کشفیاتی داشتیم که ۱۶ بمب در کرمان کشف شد. 🔹ظرف ۲۴ ساعت تمام عوامل دخیل در این انفجار تروریستی دستگیر و بازداشت شدند. 🔹‌عصر حادثه، محل ساخت جلیقه‌های انفجاری در حاشیه شهر کشف شد که قرار بود در صبح روز بعد استفاده شود. 🔹تاکنون ۳۲ نفر در این پرونده از افرادی که پشتیبانی می‌کردند، دستگیر شدند و در حال بازجویی و مراحل مقدماتی بازجویی هستند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا اجازه نداد دخترش او را بغل کند؟! ⭕️ مردِ میدان از چه چیزی می‌ترسید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ روایتی ناب از حاج قاسم سلیمانی 👆ماجرای ساخت بیمارستان، برای زایمان زنان سوریه، به دستور 🔺کام بچه‌‌های داعشی را با تربت امام حسین‌ علیه‌السلام برداشتم. 🔺در گوش همه آنان اذان با اشهد ان علی ولی‌الله گفتم.