eitaa logo
حیات طیبه
413 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
38 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه: كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(علیه السلام )، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود. اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟ گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم، تا این رو گفتند، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، (دل كه بشكند عرش خدا ميشنود)با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتنا نشده دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند:آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این برنگرده مشهد، جلوش رو نتونستند بگیرند شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگ سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته: «اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا» گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی، گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگ امان نامه آوردم، بگیر برو.... السلام عليك يا علی بن موسى الرّضا المرتضى عليه السلام.
هر سال بعد از ماه محرم و صفر که می‌شد مرحوم علامه امینی خطاب به عزاداران سیدالشهدا(ع) می‌فرمودند: کبوتربازها وقتی یه کبوتر از بازار می‌خرند، چند روزی بال و پرش رو می‌بندند، روی پشت بام خونه بهش آب و دانه می‌دن، بعد چند روز بال و پرش رو باز می‌کنند و پروازش می‌دن، اگه اون کبوتر رفت و مجددا برگشت روی همون پشت‌بام نشست، می‌گن هنر داره و رگه داره، اما اگه برنگشت و رفت روی پشت‌بام کس دیگه‌ای نشست، می‌گن بی‌هنر و بی‌رگ بود! توی این دو ماه امام حسین-ع- ماها رو خرید، بال و پرمون رو بست پیش خودش نگه داشت، در این دو ماه میهمان امام حسین-ع- بودیم و هرجا دعوت‌مون کردند به احترام امام حسین-ع- بود و در واقع از آب و نان امام حسین-ع- خوردیم! حالا بعد از دو ماه بال و پرمون رو باز کرده که پرواز کنیم، نکنه که بی‌هنر و بی‌رگ باشیم، بریم روی بام کسی دیگه بشینیم، نکنه نان‌ونمک بخوریم و نمکدون بشکنیم ... فَبِعِزَّتِكَ‌اسْتَجِبْ‌لِى‌دُعائی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اول خر می کنند... بعد سوار می شوند... 😳😳🤨😏😨 استاد عباسی ولدی ببینید فوق العاده است👆👆👆👆
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌اعلام خطر به بچه انقلابی‌ 🥀 (و هشدار اواخر عمرش) ‎ ┄┅═✧❁💐❁✧═┅┄
💐 نظر عارف کامل حضرت آیت الله شیخ عبدالقائم شوشتری درباره مقام معظم رهبری: 🔸 مقام معظم رهبری از جمله کسانی هستند که خداوند به ایشان کمالات و مقامات معنوی را تفضّلا" داده است. 🔸ایشان دارای مقام عصمت اکتسابی هستند. (یعنی عارف خودساخته) 🔸 بعد از امام زمان(علیه السلام) ایشان بالاترین مقام را دارا هستند! 🔸ایشان از جنس انبیاء "ع"هستند 🔸اوتاد و ابدال هم باید تابع مقام معظم رهبری باشد. 🔸من کراماتی از رهبری سراغ دارم که اگر لازم شود افشاء و حتی منتشر خواهم کرد. 🔸عارفی که این سه چیز را با هم قبول نداشته باشد، مورد قبول من نیست: نظام، امام، شخص رهبری 🔸 بیعت با ایشان را برای همهٔ مومنین لازم و ضروری میدانم. 🔸در نماز ظهر و عصر علامه حسن زاده (رحمه الله علیه) كه طوایفی از جن، فوجی از مَلَک و جمعی از ابدال و اوتاد شرکت کرده و به ایشان اقتدا می‌کردند، همین جناب علامهٔ ملکوتی خم میشود و دست رهبر معظم انقلاب را میبوسد!. 🔸این یعنی ولایت 🔸کمی افق دیدتان را بالا ببرید. 🔸اینکه فلانی پیشگویی کند یا دست بکشد و مریض را درمان کند یا مثلا به مار بگویید مت به اذن الله و مار بمیرد، اینها مهم نیست، 🔸مهم اینست که هجمه‌ٔ عالم کفر و تمامی شیاطین جن و انس پشت سدی محکم به نام خامنه ای در جهان باذن الله متوقف شده اند. 🔸این یعنی ولایت... 🔸هرچه می توانید منتشر کنید که امروز خواسته تمام انبیاء و اوصیاء سلام الله علیها تنها نگذاشتن ایشان هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهادت امام حسن عسکری علیه السلام مناجات با امام زمان عج ▪️از ما زمینیان به شما آسمان سلام مولای دلشکسته امام زمان سلام ▪️این روزها هزار و دو چندان شکسته ای حالا کجای روضه بابا نشسته ای ▪️رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت قربان ریشه های نخ شال گردنت ▪️آماده می کنی کفن و تربت و لحد مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد ▪️گویا دوباره بی کس  و بی یار وخسته ای این روزها کنار دو بستر نشسته ای ▪️انگار غصه دار جراحات سینه ای گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای ▪️یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای یک بار فکر واقعه گوشواره ای ▪️با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای اما به یاد مادر پهلو شکسته ای ▪️آن مادری که بال و پرش درد می کند هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند 🏴شهادت مظلومانه امام حسن عسکری(علیه السلام)رامحضربقیه الله اعظم ونایب بر حقشان وهمه شما عزیزان تسلیت عرض می نماییم
🔘 ظهور، زمان پایان یافتن اندوه شیعیان ☑️ امام حسن عسکری (ع): 📃 «شیعیان ما در یک اندوه دائم به سر می‌برند تا فرزندم که پیامبر اکرم (ص) نوید ظهورش را داده، ظاهر شود.» 📜 «لا تزال شیعتنا فی حزن، حتّی یظهر ولدی الّذی بشّر به النّبیّ (ص) ». ⬅️ روزگار رهایی، جلد ‌۱، صفحه: ۳۹۲ 🏷 علیه السلام عجل الله تعالی فرجه
🟢 شهادت امام یازدهم پدر بزرگوار حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه؛ آقا امام حسن عسکری علیه‌السلام تسلیت باد🖤 به مناسبت شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام 👇👇
🟢 رفع شبهات ماموریت مهم امام حسن عسکری علیه‌السلام (۱) 🟡 على بن حسن بن سابور نقل کرده است: «در زمان امام حسن عسکری‌(ع) قحطی سختی پیدا شد، به همین جهت خلیفه وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و نماز استسقا (نماز باران) بخوانند. پس مردم سه روز بیرون رفتند و دعا خواندند و نماز گزاردند، اما باران نیامد، در روز چهارم جاثلیق بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند. خلیفه به نزد امام حسن عسکرى(ع) فرستاد در حالی‌که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امت جدّت برس که بیم از هلاک آنها است. امام(ع) فرمود: من فردا بیرون می‌روم و ان‌شاء اللَّه شک را از میان مردم زایل می‌کنم. جاثلیق در روز سوم و در حالی‌که راهبان با وى بودند، بیرون رفت. امام حسن عسکرى(ع) نیز با تعدادی از اصحاب خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده بود، دستور داد که دست راست آن راهب را باز گردانند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آن‌حضرت استخوان را گرفت و به آن راهب فرمود: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و طلب باران نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت؛ خلیفه وقت به امام رو کرد و گفت: ای ابا محمد! (ابا محمد کنیه امام بوده است) این چه استخوانی است؟ فرمود: این مرد از قبر پیامبرى از پیامبران خدا، عبور می‌کرد و این استخوان را یافت و آن‌را در دست گرفت. و «مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر»؛ استخوان پیامبری نمایان نمی‌شود مگر این‌که از آسمان باران خواهد بارید». گفتنی است؛ این روایت با اندک تفاوتی در برخی منابع اهل سنت نیز آمده است. 📚 (اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 429، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.)