eitaa logo
حیات طیبه
413 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨اعمال مشترکه شب های قدر ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
✨اعمال مخصوص امشب (شب نوزدهم ماه مبارک رمضان) ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
پاور پوینت جوشن کبیر.ppsx
2.18M
✨ ◾️پاورپوینت دعای جوشن کبیر ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
پاورپوینت اعمال شب قدر.ppsx
1.5M
✨✨ ◾️پاورپوینت اعمال شب قدر ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
پاورپوینت مراسم قرآن به سرگرفتن.ppsx
2.84M
✨ ◾️پاورپوینت مراسم قرآن به سرگرفتن ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
⏯ #مناجات ویژه #شب_قدر.mp3
5.85M
✨ ⏯ #مناجات ویژه #شب_قدر 🍃شب قدر روسیاها اومده 🍃شب بخشش گناها اومده 🎤 #میرداماد 👌بسیار دلنشین ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
شب قدر.mp3
2.84M
✨ سخنران : حجت‌الاسلام #عالی #درک_شب_قدر... ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
🌹حضرت زهرا سلام الله علیها که الگوی تمام و کمال ما در امر تربیت هستند و نتیجه‌ی تربیتی‌شان امامانی معصوم است، در ، فرزندانشان را بیدار نگه می‌داشتند. خاصه شب بیست و سوم که طبق روایت احتمال قدر بودنش بیش از دو شب دیگر است. ایشان تلاش می کردند فرزندانشان در بیدار بمانند و برای این امر غذای سبک به آنها می‌دادند حتی اگر بچه‌ها خوابشان می گرفت به صورتشان اندکی آب می‌پاشیدند. "وَ كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام لا تَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها يَنامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ تُداويهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرَها روش فاطمه عليهاالسلام اين بود كه هيچ فردى از خانواده خويش را نمى گذاشت در آن شب (بيست و سوم) بخوابد و [مشكل خواب] آنها را با كمى غذا و آمادگى در روز درمان مى نمود و مى فرمود: محروم است كسى كه از خير [و بركت] آن شب محروم شود..." 📚بحار الانوار، ج۹۴ص۱۰ ~~~🔹☀️🌴☀️🔹~~~ 🌷كانال (لاله اى از ملكوت)؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut ☀️ 🌴 ☀️🌴 🌴☀️🌴 ☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️
شب قدرمجتهدی.mp3
3.78M
✨ سخنران : آیت الله #مجتهدی_تهرانی #درک_شب_قدر... ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷 كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
👈 حضرتِ موسی(ع) و شب قدر! در حدیثی طولانی از پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه وآله می‌خوانیم که حضرت موسی‌ علیه السلام به خدا عرض کرد: خدایا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: «قُرْبی لِمَن اسْتَیْقَظَ لَیْلَةَ الْقَدْر»، قرب من، در بیداری شب قدر است. عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: «رَحْمَتی لِمَنْ رَحمَ الْمَساکینَ لَیلةَ الْقَدر»، رحمت من در ترحّم بر مساکین در شب قدر است. گفت: خدایا، جواز عبور از صراط می‌خواهم. پاسخ آمد: «ذلِک لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَیْلَةَ الْقَدْر»، رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است. عرض کرد: خدایا بهشت و نعمت‌های آن را می‌طلبم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبیحَة فی لیلةِ القدر»، دستیابی به آن، در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است. عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ اسْتَغْفَرَ فِی لَیلةِ الْقَدْر»، رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است. در پایان گفت: خدایا رضای تو را می‌طلبم. پاسخ آمد: «رِضای لِمَنْ صَلّی رَکعَتَینِ فِی لَیلةِ الْقَدْر»، کسی مشمول رضای من است که در شب قدر، نماز بگذارد. 📗 ، ج 8، ص 20 ✍ شیخ محمد بن حسن حر عاملی ~~~⚜🍃🍁🍃⚜~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍁 🍃 ⚜🍃 🍃⚜ 🍃 🍁🍃⚜🍃⚜🍃⚜🍃🍁
🌙🌙🌙🌙🌙 در اعمال شب قدر چنین آمده است که قرآن مجید را بگشاید و بگذارد مقابل و بگوید: اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ.... سپس در دستور دیگر می‌فرماید قرآن را بر سر بگذارد و بگوید: اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ... آنگاه ده مرتبه بگوید بک یا الله الخ ❗️مطلبی که باید رعایت شود دو چیز است: 1⃣ باید قرآن ۳۰ جزئی باشد یعنی قرآن کامل نه عم جزء و موبایل و امثالهم 2⃣ قرآن گشوده شود و صفحات آن رو به آسمان بر سر گذاشته شود نه بصورت وارونه و یا قرآن بسته شده. 🕊 ان شاء الله ادب حضور قرآن مد نظر باشد و قرآن را به سرّ و دل جان کنیم که عمده همین است. ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💎 🍃 ☀️🍃 🍃☀️ 🍃 💎🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃💎
تصمیم گرفته بود هم حال پدرش را بپرسد هم به آن ها بگوید که به هیئت می رود این نزدیکی به مادر و پدرش احساس خوبی به او می داد به طرف اتاق رفت در باز بود پدرش روی تخت نشسته بود احساس می کرد پدرش ناراحت هست می خواست جلو برود و جویای حال پدرش شود اما با دیدن عکس هایی که در دست پدرش بودند سرجایش خشک شد باور نمی کرد پدرش دوباره به سراغ این عکس ها بیاید از ناراحتی و عصبانیت دستانش سرد شدند دیگر کنترلی بر رفتارش نداشت. با افتادن کیف دستیِ چادر از دستش ،احمد اقا سرش را بالا اورد با دیدن مهیا سعی در قایم کردن عکس ها کرد اما دیگر فایده ای نداشت مهیا جلو رفت روبه روی پدرش ایستاد ـــ اینا چین بابا فریاد زد ــــ دارم میگم اینا چین چند بار گفتم ول کنید دیگه بیخیال این عکسا بشید از فریاد مهیا مهلا خانم سریع خودش را به اتاق رساند ـــ یا فاطمه الزهرا ،مهیا چرا داد میزنی دختر ــــ چرا داد می زنم مامان خانوم از شوهرتون بپرسید مهلا خانم به طرف مهیا رفت ــــ درست صحبت کن یادت نره کسایی که جلوت ایستادن مادر و پدرت هستن مهیا یکم از مامانش فاصله گرفت و با صدای بلند ادامه داد ــــ یادم نرفته ولی مثل اینکه همین بابا به احمد آقا اشاره کرد ـــ یادش رفته از بس به این عکسا و اون روزا فکر میکنه حالش بد شده و دیشب نزدیک بود... دیگه ادامه نداد نمی تونست بگه که ممکن بود دیشب بی پدر بشه مهلا خانم با دیدن عکس های جبهه در دست های همسرش پی به قضیه برد با ناراحتی نگاهی به احمد آقا انداخت ــــ احمدآقا دکتر گفت دیگه به چیزایی که ناراحتت میکنه فکر نکن میدونم این خاطرات و دوستات رو نمیتونی فراموش بکنی ولی... مهیا پوزخندی زد و نگذاشت مادرش ادامه بدهد ــــ چی میگی مهلا خانم خاطرات فراموش نشدنی ؟؟ اخه چی دارن که فراموش نمیشن دوستاتون شهیدشدن خب همه عزیزاشونو از دست میدن شما باید تا الان ماتم بگیرید باید با هر بار دیدن این عکسا حالتون بد بشه صدای مهیا کم کم بالاتر می رفت دوست نداشت اینطور با پدرش صحبت کند اما خواه ناخواه حرف هایش تلخ شده بودند ـــ اصلا این جنگ کوفتی برات چیز خوبی به یادگار گذاشت؟ جز اینکه بیمارت کرد نفس به زور میتونی بکشی حواست هست بابا چرا دارید با خودتون اینکارو میکنید ؟ مهیا نگاهی به عکس ها انداخت و از دست پدرش کشید ـــ اینا دیگه نباید باشن کاری میکنم تا هیچ اثری از اون جنگ کوفتی تو این خونه نمونه تا خواست عکس های پدرش و دوستانش را پاره کند مادرش دستش را کشید و یک طرف صورت مهیا سوخت مهیا چشمانش را محکم روی هم فشار داد باور نمی کرد ، این اولین بار بود که مادرش روی آن دست بلند مے ڪرد مهیا لبخند تلخی زد و در چشمان مادرش نگاه کرد عکس ها را روی میز پرت کرد و فورا از اتاق خارج شد تند تند کفش هایش را پا کرد صدای پدرش را می شنید که صدایش می کرد و از او می خواست این وقت شب بیرون نرود ولی توجه ای نکرد با حال آشفته ای در کوچه قدم می زد باورش نمی شد که مادرش این کار را بکند او تصور می کرد الان شاید مادرش او را برای آمدن به هیئت همراهی می کند ولی این لحظات جور دیگری رقم خورد با رسیدن به سر خیابون ودیدن هیئت دلش هوای هیئت کرد خودش هم از این حال خودش تعجب می کرد باورش نمی شود که علاقه ی به این مراسم پیدا کند آرام آرام به هیئت نزدیک شد ــــ بفرمایید ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷نشانی كانال لاله ای از ملکوت در سروش؛به ما بپيونديد👇: @soroosh.malakut 🌷نشانی كانال لاله ای از ملکوتدر ایتا؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞