eitaa logo
حیات طیبه
412 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
38 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطره ای از آزاده «امیرحسین تروند» که از روزهای سخت اسارت اینگونه یاد می‌کند: **** از ابتدای اسارت، یکی از درجه دارهای عراقی وقتی مرا دید، چون ریشم بلند بود به فرماندهش گفت: من این را می خواهم. افسر پرسید: می خواهی چه کار کنی؟ گفت: وقتی برادرم در جنگ کشته شد، مادرم از من خواست ده نفر از آن ها، مخصوصا پاسداران را بکشم. مادرم گفت: باید انتقام برادرت را بگیری، وگرنه تو را حلال نمیکنم. من هم می خواهم این یکی از آن ده نفر باشد. فرمانده گفت: امکان ندارد. چون تعداد اسرا را گزارش داده ایم. اما او با بوسیدن صورت فرماندهش خیلی اصرار می کرد. تا بالاخره افسر را راضی کرد. سپس در حضور همه چنگ انداخت و ریشم را گرفت و مرا کشید و به کنار خاکریز برد. در این لحظه احساس کردم رگهای حیاتم در حال قطع شدن است. احساس سردی و بی محتوایی می کردم. کاملا منگ بودم. و با همه چیز بی ارتباط شدم. ناگهان اسلحه اش را به سمت من گرفت و گفت: إحنا عراق لو ایران؟ (این جا عراق است یا ایران؟) عملیات رمضان اولین عملیات برون مرزی بود و ما سه کیلومتر در خاک دشمن پیش رفته بودیم که اسیر شدیم. گفتم: ما أدری. (نمی دانم.) گفت: أنتم متجاوزین لو إحنا؟ (شما متجاوز هستید یا ما؟) گفتم نمیدانم. و دوباره گفت: أنتم کافرین لو إحنا؟ گفتم: نمی دانم. بعد گفت: أنتم مسلمین لو احنا؟ (شما مسلمانید یا ما؟) این جا گفتم: هر دو مسلمانیم. گفت: نه، نه. شما مسلمان نیستید. شما فرس، مجوس هستید. شما پیروان چه کسی هستید؟ شما زرتشتی و آتش پرستید. ما مسلمانیم. سپس از جیبش یک قرآن کوچک درآورد و گفت: این سند اسلام ماست. این به عربی و برای اعراب نازل شده. بر پیامبر عرب نازل شده است. برای شما چه چیزی نازل شده است؟ گفتم: این برای ما هم هست. ما هم نماز می خوانیم، قرآن می خوانیم. او هم خندید و گفت: شما فرس، مجوس هستید. شما فقط آتش می‌پرستید و به خدا و قرآن اعتقادی ندارید. گفتم: نه ما قرآن می خوانیم. گفت چطور قرآن می خوانید؟ شما فارس هستید؟ قرآن عربی است. شما چه اطلاع دارید؟ بعد هم قرآن را باز کرد و به من داد و گفت: اگر راست میگی بخوان. من اول قرآن را نگرفتم. ولی دیدم با کلاشینکف به سینه ام اشاره کرد. چاره ای نداری؛ حتما باید بخوانی. من هم گرفتم و از همان جایی که باز بود، شروع به تلاوت کردم. آیاتی از سوره یس: ألم أعهد إلیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین* وأن اعبدونی هذا صراط مستقیم و لقد أضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون به این جا که رسیدم، مکث کردم. گفت: یالا استمر؛ یعنی ادامه بده. من هم آیه آخر را دوباره خواندم: ولقد أضل منکم جبلا کثیرا أفلم تکونوا تعقلون. گفت: لالا استمر؛ یعنی تکرار نکن. ادامه آن را بخوان. من متوجه شدم با اینکه اینها عرب هستند، اما قرآن را نمی فهمند. برای همین ضمیرهای آیه را ظاهر کردم و گفتم: ولقد أضل شیطان منکم یا جماعة! یا ایها العرب! خلقا کثیرا افلم تکونوا تعقلون. گفت: لا، لا، لا، منکم، منکم، لا منا، یعنی انسان های زیادی از شما را گمراه کرده است، نه از ما را. گفتم: توکه گفتی، قرآن برای عرب نازل شده است نه برای عجم. ولقد أضل منکم، برای ماست که فارس مجوس هستیم یا برای شماست که قرآن برایتان نازل شده؟ ناگهان قرآن را از دستم گرفت و با تعجب به قرآن نگاه کرد و چند بار این آیه را تکرار کرد: ولقد أضل منکم. سپس به من اشاره میکرد و می گفت: لا، لا، هذا لا ینطبق؛ یعنی این جور در نمی آید. ولقد أضل منکم. سپس به خودش اشاره می کرد و می گفت: هذا ینطبق؛ یعنی این بر ما قابل تطبیق است که عرب زبان هستیم. دست آخر نگاهی به من کرد و گفت: برو. والله العظیم نجاک منی؛ خداوند تو را از دست من نجات داد. القرآن العظیم نجاک منی، قرآن تو را از دست من نجات داد. وقتیبلند شدم تا به سوی دوستانم بروم، از پشت سر شنیدم که میگفت: لعن علی جدی، لعن علی ابوی. لعنت بر جد من، لعنت. چرا قرآن را برایش باز کردم که علیه من شود. و گفت: قرآن تو را از دست من نجات داد، یکدفعه جریان خون گرم را در رگ هایم حس کردم و از آن حالت سردی و منگی خارج شدم. فهمیدم خدا می‌خواهد به من بفهماند که من همیشه با شما هستم. هم آن طرف خط و هم این طرف خط. با خود گفتم: عجب خدایی است. واقعأ قرآن معجزه کرد و مرا نجات داد. 📢گروه جهاد و مقاومت سایت مشرق ~~~🔹☀️🌴☀️🔹~~~ 🌷كانال (لاله اى از ملكوت)؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut ☀️ 🌴 ☀️🌴 🌴☀️🌴 ☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
! 🌺خداوند متعال در می‌فرماید: «فَارْحَمُوا انفسکم يَا عَبِيدِي! فَإِنْ الْأَبْدَانِ ضعيفةٌ وَ السَّفَرَ بَعِيدٌ وَ الْحَمْلُ ثَقِيلٌ وَ الصِّرَاط دَقِيق وَ النَّارِ لظي وَ الْمُنَادِي إِسْرَافِيل وَ الْقَاضِي رَبِّ الْعَالَمِينَ.»[1] ای بندگان من! به خودتان کنید. دلتان به حال خودتان بسوزد. اگر به خودتان رحم نکنید، کس دیگری نیست که به شما رحم کند. به عاقبت اعمالتان بیاندیشید. زندگی تنها منحصر در این لذایذ زودگذر دنیوی نیست، زندگی تنها پوشاک، مسکن، خوراک و شهوت نیست. بدانید هر عملی که در دنیا انجام دهید، اثر و نتیجه‌اش را در آخرت خواهید دید. به فکر روزی باشید که هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی‌کشد، روزی که برادر از برادر فرار می‌کند. بدانید که فردای قیامت تنها و غریب هستید. {وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى}[2] 🍃اگر می‌خواهید از تنهایی و وحشت قیامت رهایی یابید، تا فرصت هست، در دنیا دوست و شفیعی برای خود برگزینید، تا نجات‌بخش شما باشد، از رهروی که راه را درست رفته است، راهنمایی بگیرید تا مبادا روز قیامت فریاد حسرت سردهید: {يٰا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً}[3] ای کاش در دنیا راهی را می‌رفتم که پیامبر نشانِ ما داده بود، ولی افسوس که به بیراهه رفتم، به خود رحم نکردم و امروز به خسران و عذاب گرفتار شدم. ☘خوشا به حال کسانی‌که از لحظه مرگ به جمع بندگان خوب خدا می‌پیوندند، تا روز قیامت خوش‌اند و در بهشت از نعمت‌های بهشتی بهره‌مند هستند. { فَادْخُلِي فِي عِبَادِي‌ ۞ وَادْخُلِي جَنَّتِي }‌[4] از بزرگترین خوشی‌های مؤمنان در عالم برزخ دیدار با اولیای خداست. شاید هیچ لذتی برای آنان، بالاتر از نشستن در محضر رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) و سایر ائمه(ع) نباشد. 🌸امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا؛[5] پس به خود رحم کنید، که شما خود را در دنیا به مصائب و رنج ها امتحان کرده‌اید. شگفتا از حال کسانی‌که در دنیا به واسطه ضعفِ ایمان در برابر اندک رنج و مصیبتی، طاقتشان به تنگ آمده و کارشان به انکار خدا و قیامت و آلوده شدن به گناه کشیده شد، ولی با همین طاقت کم می‌خواهند به استقبال عذاب اُخروی نیز بروند. 📚پی نوشت: [1] . کلمه الله:473. [2] . انعام (6): 94؛ «(همان‌گونه که شما را نخستین‌بار در رحِم مادر تنها و دست خالی آفریدیم )اکنون هم تنها نزد ما آمدید.» [3] . فرقان (25): 27؛ «(روزی که ستمکار از شدت حسرت دست‌های خود را به دندان می‌گزد، و می‌گوید: ) ای‌کاش همراه این پیامبر راهی به سوی حق انتخاب می‌کردم‌!» [4] . فجر(89): 29و30؛ «پس در بین بندگانم در آی! و در بهشتم وارد شو.» [5] . نهج البلاغه: خطبه 183. ~~~🔸🍃🌸🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🍃 🌟🍃 🍃🌺🍃 🌸🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 ✍دعاهایش درست و کامل اجابت می شد. همانطور که دلش می خواست. از خدا خواسته بود که صاحب فرزند دوقلو شود. وقتی خدا بچه ها را بهمان هدیه داد روز و شب شکر می کرد. دوست داشت نسلش محب اهل بیت باشند. می گفت: این دخترها برایم از صدها پسر باارزش ترند. ✍قبل از به دنیا آمدن بچه ها کمی دستمان خالی شد چون مجبور شدیم پس اندازمان را به یک نیازمند قرض دهیم. اهل قرض گرفتن هم نبود. از خدا خواسته بود اگر بچه ها پر روزی هستند، نشانه ای برایش بفرستد. همان روزها حق التدریس دوره ای که در یک حوزه مشغول بود و اصلا فراموش هم کرده بود، به حسابش واریز شد. آن هم یک مبلغ قابل توجه. بچه ها که به دنیا آمدند، زندگی رنگ دیگری گرفت. می گفت خیر و برکت از وجودشان می بارد. هر وقت نگاهشان می کرد، فقط خدا را شکر می کرد و بس. ✍با آنکه عاشق بچه ها بود، وقتی هنوز دو ماهشان تمام نشده بود، عازم سوریه شد. یکی از بستگان در مخالفت با تصمیمش به او گفته بود که حالا نرو، بچه هایت خیلی کوچک هستند. و او در کمال جدیت پاسخ داده بود که مگر امام حسین(ع) بچه کوچک نداشت؟ تازه امام فرزندش را به میدان نبرد برد اما بچه های من در امنیت هستند. اگر نروم شرمنده بچه های امام می شوم. دو ماه قبل از شهادت، تماس گرفت و گفت: کارهای خودت و بچه ها را برای آمدن به سوریه انجام بده. می خواهم واسطه زیارت شما و بچه ها باشم. ✍سوریه که بودیم، خیالش راحت بود. از بزرگ شدن بچه ها لذت می برد. بچه ها هم کلی وابسته اش شدند. بعضی روزها ساعت ها می نشست و با بچه ها بازی می کرد. آنقدر که خسته می شدند و خوابشان می گرفت. می گفت: می خواهم این مدت که نبودم جبران کنم. بگذار هر چقدر می خواهند از بچگیشان لذت ببرند... راوے : 🌷 ─═इई🔸🌿🌷🌿🔸ईइ═─ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌷 🌿 🌷🌿 🌿🌷🌿 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🔻پروژه جنگ داخلی... ⚡️ مردم ما هوشیار باشند ،مطالبات و اعتراضات بحق خودشان توسط عده ای آشوب طلب به حاشیه کشیده نشود... ⚠️مردم مراقب عوامل خارجی ها باشند... ~~~🔸🍃🌸🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
وقتی مشکل آب #خرمشهر پیش میاد؛ زامبی ها و منافقین بدنبال موج سواری و آشوب و کشته سازی هستند اما بسیجی ها و انقلابیها : کمپین خرید آب معدنی تشکیل میدن و آب میبرن در خونه ملت ~~~🔸🍃🌸🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
✍ علامه حسن زاده آملی میفرمایند: ⚪️بدانید که مسافرید ⚪️باور کنید که در مسیرید ⚪️هر روزی که به ما میگذرد ⚪️هر روز به رفتنمان نزدیک تر می شویم ✔️ ابدیت در پیش داریم، در اینجا تا یک سنی زندگی میکنیم اما در آن دنیا "تا" نداریم #هستیم_که_هستیم حواسمان باشد که درست بسازیم اخرتمان را، وگرنه گرفتاریم. ~~~🔸🍃🌸🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
💠﷽💠 ! 🔴 یکی از باورهای غلط این است که چون و خلق نشده‌ایم نعوذبالله خداوند بی‌عدالتی کرده است و یا برخی آرزو می‌کنند کاش معصوم خلق شده بودند تا به مقامات عالی و درجات بالای می‌رسیدند! 💠 اگر از شما سوال کنند در مسابقات المپیک و مثلا در رشته دومیدانی به نفر اول چه مدالی می‌دهند یقینا خواهید گفت: مدال . حال اگر از شما بپرسند اگر در مسابقات پاراالمپیک که ویژه و افراد دارای نقص عضو است فردی در دومیدانی اول شود چه مدالی می‌گیرد مسلما اینجا هم خواهید گفت: مدال . حال می‌پرسیم آیا جنس طلا در مسابقات المپیک با جنس طلا در مسابقات پاراالمپیک تفاوت دارد؟ خیر. نمی‌توانیم بگوییم چون این فرد، معلول بوده طلایی با به او بدهید! 💠 با توجه به مثال بالا فرمولی در قرآن داریم که می‌فرماید: لایُکَلِّفُ اللهُ نَفسا الا وُسعَها؛ خداوند هیچ کس را تکلیف نمی‌کند مگر به اندازه وُسع و توانش! (بقره آیه ۲۸۶) پس چه مرد چه زن، چه عالم چه بیسواد، چه پولدار چه فقیر هرکس اگر تکالیف و خود را بشناسد و با توجه به توان و ظرفیتش آن‌ها را با جدیت انجام دهد (ترک گناه و انجام واجبات) همان مدال (یعنی بهشتی) که به امام و معصوم می‌دهند به او هم می‌دهند. 💠 شاید بتوان گفت روایاتی که اشاره به همجواری پیامبران با برخی افراد عادی در بهشت دارد اشاره به همین مطلب است.(امالی شیخ صدوق ص۲۹۸) 💠 از طرفی این گونه نیست که مقام امامت یا نبوت را اگر به کسی بدهند او دیگر خیالش راحت و آسوده باشد، بلکه هر چه مقام بالاتر رود، بیشتر، تکالیف ، هجمه‌های شیطانی بیشتر و تلاش و سختی و مصیبت و افزایش می‌یابد؛ بلکه رسیدن به مقام نبوت و یا مقامات بعد از آن نیز تنها با گذراندن سختی‌ها و تلاش‌ها و امتحاناتی سخت امکان پذیر است، مانند داستان حضرت علیه‌السلام و ذبح فرزند و...! ~~~🔸☘🍁☘🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍁 ☘ 🍁☘ ☘🍁☘ 🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁
علّامه محمدتقی جعفری (ره) حافظه ای قوی داشت، به طوری که صد هزار بیت فارسی و عربی در حفظ داشت. روزی در تاکسی گفت: خدای من! راننده تاکسی اعتراض کرد و گفت: مگر خدا فقط متعلق به شما است که می گویی ای خدای من. ایشان فوراً این شعر سعدی را خواند: چنان لطف او شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است راننده از این حاضر جوابی علامه خوشش آمد. نكته هاى ناب اخلاقى، ص38 https://eitaa.com/malakut