eitaa logo
حیات طیبه
399 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🌹 مردمانی که در سواحل اقیانوس اطلس زندگی می کنند به صید خرچنگ آبی مشغولند. آنها خرچنگ هایی را که صید می کنند در سبد می اندازند، اگر فقط یک خرچنگ در سبد باشد، روی سبد درپوش می گذارند؛ اما وقتی چند خرچنگ صید کرده باشند، هرگز درپوش سبد را نمی گذارند. چون هر کدام از خرچنگ ها برای بیرون آمدن، دیگری را به کناری می کشد، بنابرای هرگز هیچ کدام موفق به فرار نمی شوند. این شیوه ی انسان های ناموفق است، آنها دست به هر کاری می زنند تا دیگران را از پیشرفت باز دارند و مانع جلو رفتن آنها شوند. آنها برای نگهداشتن دیگران در سبد، از هر وسیله ای استفاده می کنند. ~~~🔸🍃🍂🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍃 🍂 🍃🍂 🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🔻شوخی مضحک روحانی در سالگرد هاشمی: قدرت دفاعی ایران از هاشمی است!😂😂 🔹حسن روحانی در مراسم دومین سالگرد هاشمی رفسنجانی سخنان جالب و خنده‌داری بیان کرده و گفته که موشک‌ها و قدرت دفاعی ایران از دستاوردهای هاشمی رفسنجانی است! 🔹آقای روحانی ظاهرا فراموش کرده که صاحب توئیت معروف «دنیای فردا دنیای گفتمان است نه دنیای موشک» کسی جز آقای هاشمی نبوده است. و حتما به یاد ندارند که این موضع غلط هاشمی با واکنش قاطع رهبری مواجه شد و فرمودند: «اگر این حرف از روی ناآگاهی گفته شده باشد یک مسئله است اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است.» 🔹ظاهرا ایشان به خاطر ندارد که آقای هاشمی زمانی که برای دولت دوم ایشان تعیین تکلیف می‌کرد، آرزو داشت که حسن روحانی در دولت بعدی خود قوای نظامی کشور را تعطیل کرده و به تولید بپردازد. 🔹هر چند اجل به او مهلت نداد تا امروز را ببیند، اما آقای روحانی به خوبی بودجه نیروهای مسلح را کاهش داد، اما به جای خرج کردن پول کشور در بخش تولید و صنعت، آن را خرج اشرافی‌گری و تشریفات کاخ ریاست جمهوری خود و شرکت‌های دولتی کرد. 🔹ظاهرا آقای روحانی باید در کلاس درس قانون اساسی مجددا شرکت کند تا بفهمد مدیریت و راهبری نیروهای مسلح و قوای نظامی کشور در اختیار ولی‌فقیه بوده و دیگرانی چون ایشان و آقای هاشمی نه تنها نقشی در این حوزه‌ها نداشتند، بلکه اگر می‌توانستند با بتن‌ریزی و پلمب تاسیسات، این بخش را نیز مانند صنعت هسته‌ای به یک دکور بی‌خاصیت تبدیل می‌کردند. ~~~🔸☘🍁☘🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍁 ☘ 🍁☘ ☘🍁☘ 🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁
✨﷽✨ ✅داستان کوتاه پند آموز 💭 مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند. 💭 پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...! 💭 پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. ٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛ همچون دریا سینه ات را پاک میکند، حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!٭٭ ~~~🔸🍃🌸🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🍃 🌸🍃 🍃🌺🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
27.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🎥 بیاد شهدا و دلاورمردان "کربلای پنج" دیماه 1365 منطقه عملیاتی کربلای پنج ~~~🔸🍃🍂🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢هاشمی را دوباره بشناسید !/نقش هاشمی در رهبری حضرت آقا 🔺 اقدامات هاشمی در جلسه انتخاب رهبری... 1⃣ جلسه برای انتخاب رهبر جدید آغاز می شود، هاشمی علی رغم تاکید امام بر روی آقا, اوایل جلسه موضوع «شورای رهبری »را مطرح کرد 2⃣ آیت الله مجتهد شبستری در حین بحث رهبری شورایی، نامه ای را به هیئت رییسه دادند تا هاشمی نقل قول منتسب به امام در خصوص رهبری آقا را بیان کند که هاشمی از طرح نامه خودداری می‌کند. 3⃣ نهایتا اصل رهبری شورایی که طرحهای شورای رهبری ِ سه و پنج نفره (که در پنج نفره، خود هاشمی هم از گزینه‌های اعضای شورای رهبری مطرح می شد). از فروعات بحث بود به رای گذاشته می شود و رای نمی آورد. 4⃣ علیرغم اختلاف فاحش تعداد موافقان و مخالفان شورا هاشمی رای گیری را سه بار تکرار کرد و باز رای نیاورد. 5⃣ هاشمی در طی رای گیری برای به كرسی نشاندن حرفش کرد بجای اینکه بگوید موافقان شورای رهبری قیام کنند، از «مخالفان »خواست که قیام کنند تا بدین شکل آرای ممتنع را به جیب موافقان طرح شورایی که خودش هم جزوش بود بریزد ولی باز هم طرح رای نیاورد. 6⃣ بعد موضوع رهبری فردی شد که هر کس فردی را مطرح کرد و دوباره آیت الله شبستری یا معصومی در نامه ای خواستار طرح نظر امام توسط هاشمی می شوند که هاشمی باز هم خودداری می کند. 5⃣ برای رهبری فردی آیت الله گلپایگانی مطرح شد و بحث شد که باز هم موافقان بسیار ناچیز بودند(14نفر) 7⃣ چندین نماینده خبرگان از جمله آیت الله معصومی که اول کتبی خواسته بودند نظر امام هم گفته شود و هاشمی اعتنا نکرد، شروع کردند به اعتراض با صدای بلند و اعلام کردند که امام خمینی خودش نظراتی داشته و باید مطرح شود 8⃣ وقتی فضای جلسه به اجماع بر روی گزینه فردی قطعی شد و با نطقهای مختلف، فردیت آقا هم به اجماع نزدیک می شود. و... هاشمی چاره ای جز تسلیم نمی‌بیند و آن نظرات و دستورات امام را نهایتا تعریف می کند! 📌 آقای روحانی شما درست گفتید ⚠️ اگه هاشمی نبود 📛 رهبری نبود 📛 امام نبود 📛 انقلاب نبود 📛اسلام نبود .... ‼️عجبا از این جماعت ... ~~~🔸☘🍁☘🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍁 ☘ 🍁☘ ☘🍁☘ 🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁
✨﷽✨ 🔴آدم بی ✍روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همراه عده ای از اصحاب خود از جایی عبور می کردند. ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن.. پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد.. ✅اصحاب نیز توقف ڪردند. آنگاه رو به یاران خود ڪرد و فرمود: آیا فهمیدید که این سگ چه گفت؟ اصحاب گفتند: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این حیوان گفت: ای پیامبر خدا! من همیشه خدای مهربان را شکر می کنم که بهره من در این جهان خلقت، این شد که سگ شوم! اگر انسان بی نماز بودم چه می کردم 🌸پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ميان مسلمان و كافر فاصله اى جز اين نيست كه نماز واجب را عمداً ترک كند يا آن را سبک شمارد و نخواند! 📚عرفان اسلامی، جلد 5، ص 8 👈عزیزانی که در خواندن نماز، سهل انگار و کم حوصله هستین؛ نمازخواندن وقت زیادی نمی بره از امروز شروع کنید به نمازخواندن..ببینید چه لذتی داره سجده کردن برای خدایی که بی همتاست.. ~~~🔹 ☘ 🌹 ☘ 🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌹 🍀 ✨🍀 🍀🌸🍀 🌹🍀✨🍀✨🍀✨🍀🌹
از يک مشهدی پرسيدن با کدوم عبادت بيشتر حال میکنی؟ - گفت: نماز ميت ...!! پرسيدن چرا؟ - گفت: وضو که نِمِخه ، رکوع و سجده هم که نِدِره ، صِفشم که هِرکی هِرکیه! کِفشاتِم دِر نِمييِری گم نِمِره ، آخرشم نهار مِدِن ، اِزی بيتر چِه مِخِی؟😂 ~~~🔸🍃🍂🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍃 🍂 🍃🍂 🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 👈پاک شدن مومن به وسیله و گرفتاری ها 💠يونس بن يعقوب گويد : از امام صادق عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ شنيدم كه می ‌فرمود : هر بدنى و جسمى كه چهل روز يک بار مصيبت نبيند نفرين شده و ملعون است ، اظهار داشتم : نفرين شده و ملعون است‌؟! فرمود : (بلى،) نفرين شده و ملعون است ؛ و چون حضرت (مرا شگفت زده) ديد كه بر من چنين مطلبى سنگين است ، فرمود : اى يونس ! همانا خراشيدن پوست ، كوبيدگى ، لغزيدن و افتادن ، بدبختى و گرفتارى ‌هاى زندگى ، آزمند و ضعيف گشتن ، پاره شدن بند كفش ، لرزش پلک ‌هاى چشم و مشابه آنها از انواع بلايا و مصيبت‌ها است ، به راستى مؤمن گرامى‌ تر از آن است كه چهل روز بر او بگذرد و به جهت گناهان و خطاهايش به وسيله آزمايش پاک نگردد ، اگر چه به سبب غم و اندوهى باشد كه نداند چرا و چگونه بر او وارد شده است ، به خدا سوگند ! بعضى از شما پول هاى سِكّه نزدش گذاشته شود ، چون محاسبه كند ناقص و كَم باشد ، پس ناراحت و غمگين گردد ؛ و چون دوباره محاسبه كند ، ببيند كه درست است ، پس همين سبب از بين رفتن بعضى از گناهانش باشد . 📗المؤمن ج ۱ ص ۳۱ ~~~🔹🍁🎾🍁🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🎾 🍁 🎾🍁 🍁🎾🍁 🎾🍁🎾🍁🎾🍁🎾🍁🎾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥فلسفه سختی ها 🔸بسیاری از مردم فلسفه تلخى ها و ناگواری ها را نمی دانند. در حالی که ناگوارى ها دو گونه است: برخى به دست خود ماست و برخى در اختيار ما نيست. 🍁بسيارى از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مديريّت خود ماست. اگر در داد و ستدها، اسناد تجارى را محكم تنظيم نكرديم و ضامن و وثيقه نگرفتيم و او مال ما را نداد، مقصّر خود ما هستيم. اگر روى حوض آب نرده نگذاشتيم و كودك در آن افتاد و غرق شد، مقصّر خود ما هستيم. اگر مراعات بهداشت، قوانين رانندگى و آداب اجتماعى را نكرديم و گرفتار امراض و تصادفات و تحقيرها شديم، مقصّر خود ما هستيم. 💥و امّا دسته دوم، دلايل متعدّدى دارد: سختى ها، سبب رشد و تكاپوى انسان است. پيشرفت و رشد علوم، در سايه رفع نياز و برطرف كردن مشكلات حاصل شده است. حوادث تلخ، كفّاره بسيارى از لغزشهاست. حوادث تلخ، سبب تنظيم روحيّات مردم است. 💠پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: اگر براى انسان سه چيز: مرض، مرگ و فقر نبود، غرور انسان شكسته نمى شد و انسان در مقابل هيچ چيز سر فرو نمى آورد. «لولا ثلاثة فى ابن آدم ما طَأطأ رأسه شىء المرض و الموت و الفقر»1 حوادث تلخ، كمالات انسان را شكوفا مىكند. آنكه گرفتار شده، با صبر و پايدارى رشد مىكند و آنكه در رفاه است و براى نجات مردم تلاش مىكند، با ايثار و از خودگذشتگى رشد مىكند. 📚بحار، ج6، ص118 ~~~🔹🍂🔵🍂🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🔵 🍂 🔵🍂 🍂🔵🍂 ☀️🍂🔵🍂🔵🍂🔵🍂🔵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸برخی از مردم لابستر را به عنوان شاه میگو خریداری کرده و می خورند. در حالی که لابستر از خانواده ی خرچنگ بوده و خوردن آن حرام است. 📚استفتاء از دفتر آیت الله العظمی خامنه ای گوشت 🔸برخی خوردن گوشت خرگوش را حلال و برخی دیگر مکروه می دانند، عده ای نیز سمت راست آن را حلال و سمت چپ را حرام می دانند. در حالی که خوردن گوشت خرگوش مطلقاً حرام است. 📚توضیح المسائل امام ج 2، ص601 ~~~🔹🔸🔶🔸🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🔶 🔸 🔶🔸 🔸🔶🔸 🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🎥شعری زیبا در وصف حضرت زینب سلام الله علیها در حضور رهبر انقلاب حفظه الله تعالی سالروز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها را حضور همه ی عزیزان تبریک و تهنیت می گوییم. ~~~🔹🍂 🌸 🍂🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📛 جوانی که ناخواسته در خلوت با یک زن طاغوتی قرار گرفت . . . 📛 ⛔️ زن گفت: دنبالم بیا ... گونی به دست دنبالش راه افتادم، رفتیم توی ساختمان، جلو راه پله ها زن ایستاد . اتاقی را در طبقه دوم نشانم داد و گفت : خانم اون جا هستن . به اعتراض گفتم : معلوم هست می خوام چی کار بکنم ؟ این که نشد سربازی که بیام پیش یک خانم ! ترس نگاهش را گرفت، به حالت التماس گفت : صدات رو بیار پایین پسرم ! با اضطراب نگاهی به بالا انداخت و گفت : برو بالا خانم بهت می گن چیکار باید بکنی، زیاد بد اخلاق نیست . باز پرسیدم :آخه باید چیکار کنم ؟ انگار ترسید جواب بدهد. برای این که تکلیف را یکسره کنم، رفتم بالا در اتاق باز بود؛ جوری که نمی توانستم در بزنم. نگاهی به فرش های دستباف و قیمتی کف اتاق انداختم .بند پوتین هام رو باز کردم و بیرونشان آوردم. با احتیاط یکی دو قدم رفتم جلوتر، گفتم : یا الله ! صدایی نیامد، دوباره گفتم : یا الله ، یا الله ! این بار صدای زن جوانی بلند شد: سرت رو بخوره ! یا الله گفتنت دیگه چیه ؟ بیا تو !😱 مردد و دو دل بودم زیر لب گفتم : خدایا توکل بر خودت . رفتم تو، از چیزی که دیدم چشمام یکهو سیاهی رفت، کم مانده بود نقش زمین شوم، فکر می کنی چه دیدم ؟😰 گوشه اتاق روی مبل، یک زن بی حجاب و به اصطلاح آن زمان مینی ژوب نشسته بود، با یک آرایش غلیظ و حال به هم زن ! پاهاش رو هم خیلی طبیعی و عادی انداخته بود روی هم، تمام تنم خیس عرق شد .😨😱 چند لحظه ماتم برد زنیکه هم انگار حال و هوای مرا درک کرده بود، چون هیچی نگفت، همین که به خودم آمدم، دنده عقب گرفتم و نفهمیدم چطور از اتاق زدم بیرون، پوتین هام رو پام کردم و بند ها رو بسته، نبسته، گونی را برداشتم. زن بی حجاب با عصبانیت داد زد : آهای بزمجه کجا داری میری؟ برگرد ! گوشم بدهکار هارت و هورت او نشد، پله ها رو دوتا ، یکی اومدم پایین، رنگ از صورت زن چادری پریده بود، زیاد بهش توجه نکردم و رفتم تو حیاط دنبالم دوید بیرون دستپاچه گفت : خانم داره صدات میزنه. گفتم : این قدر بزنه تا جونش در بیاد ! گفت : اگر نری می کشنت ها ! عصبی گفتم : بهتر ! من می رفتم و زن بیچاره هم تقریبا دنبالم می دوید، دم در یادم آمد آدرس پادگان را بلد نیستم، یکدفعه ایستادم. زن هم ایستاد، ازش پرسیدم : پادگان صفر – چهار کدوم طرفه؟ حیران و بهت زده گفت : واسه چی می خوای؟ ! گفتم : می خوام از این جهنم دره فرار کنم گفت : به جوونیت رحم کن پسر جان، این کارا چیه ؟ این جا بهترین غذا ، بهترین پول و بهترین هر چیزی رو بهت می دن؛ کیف می کنی! با غیظ گفتم : نه ننه، می خوام هفتاد سال سیاه همچین کیفی نکنم وقتی دیدم زن می خواهد مرا منصرف کند، بی خیال آدرس شدم و از خانه زدم بیرون. خیابان خلوت بود و پرنده پر نمی زد، فقط گاه گاهی ماشینی می آمد و باسرعت رد می شد . آن روز هر طور بود بالا خره پادگان رو پیدا کردم. از آن چیزهایی که آن جا دستگیرم شد ، خونم بیشتر به جوش می آمد. آن خانه، خانه یک سرهنگ بود که من آن جا حکم یک گماشته داشتم. می شدم خدمتکار مخصوص آن زن که همسر یک جناب سرهنگ طاغوتی بی غیرت بود!😑 به هر حال دو، سه روزی دنبالم بودند که دوباره ببرندم همان جا ولی حریفم نشدند. آخر آن سرهنگ با عصبانیت گفت : این پدر سوخته رو تنبیهش کنین که بفهمه ارتش خونه ننه – بابا نیست که هر غلطی دلش می خواد بکنه هجده تا توالت آن جا داشتیم که همیشه چهار نفر مأمور نظافتشان بودند، تازه آن هم چهار نفر برای یک نوبت، نوبت بعد چهار نفر جدید می آمدند. قرار شد به عنوان تنبیه خودم تنهایی همه توالت ها رو نظافت کنم . یک هفته تمام این کار را کردم، تک و تنها پشت سر هم. صبح روز هشتم مشغول کار بودم که یک سرگرد آمد سروقتم. خنده غرض داری کرد و گفت : ها، بچه دهاتی! سر عقل اومدی یا نه؟ جوابش را ندادم. با کمال افتخار و سربلندی تو چشماش نگاه می کردم✌ کفری تر از قبل ادامه داد : قدر اون همه ناز و نعمت رو حالا می فهمی، نه ؟ بر و بر نگاش می کردم، گفت : انگار دوست داری برگردی همون جا، نه ؟ عرق پیشانی ام را با آستین گرفتم.حقیقتا توی آن لحظه خدا و امام زمان(عج) کمکم می کردند که خودم رو نمی باختم .خاطر جمع و مطمئن گفتم : این هیجده تا توالت که سهله جناب سرگرد، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت ها رو خالی کن تو بشکه ، بعد ببر بریز تو بیابون، و تا آخر سربازی کارم همین باشه؛ با کمال میل قبول میکنم، ولی تو اون خونه دیگه پا نمیگذارم👏 عصبانی گفت : حرفت همینه؟ گفتم : اگه بکشیدم، اونجا نمی رم بیست روز مرا تنبیهی همانجا گذاشتند وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی شوند ، آخرش کوتاه آمدند و فرستادنم گروهان خدمات ~~~🔸🍃⚜🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut ⚜ 🍃 ⚜🍃 🍃🌺🍃 ⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠شمه ای از این بانوی بزرگوار ؛ 1⃣نام ایشان به الهی انتخاب شد؛ ❕مرحوم بحرانی روایت می کند؛ « زمانی که زینب به دنیا آمد حضرت زهرا او را به نزد حضرت علی آورد و عرضه داشت که نامی برای او انتخاب کند. ❗️علی علیه السلام فرمود که باید نام او را انتخاب کند و من از پیامبر پیشی نمی گیرم این درحالی بود که پیامبر در سفر بود. 🔶زمانی که پیامبر از سفر آمد از نام نهادن بر او خود داری کرد و فرمود خداوند باید نام او را انتخاب کند . ❕جبرئیل نازل شد و سلام خداوند را به آنان رساند و فرمود نام او را زینب بگذارید خداوند این نام را برای او اختیار کرده است .سپس آنها را از مصائب او خبر داد .پیامبر گرامی گریه کردند و فرمودند: « هر کس بر مصائب این دختر گریه کند همانند آن است که بر دو برادرش حسن و گریه کرده است» 📚عوالم العلوم ج11 قسم 2 ص947 2⃣ ایشان ؛ ❗️امام سجاد علیه السلام فرمود: « من هیچگاه ندیدم عمه ام نماز شبش را نشسته بخواند جز شب یازدهم محرم که عمه ام حتی در آن شب حزین هم عبادت مستحبش را ترک نکرد در حالی که تمام عزیرانش را از دست داده بود و انواع مصائب بر او وارد شده بود» 📚همان مدرک ص953 3⃣علم و آن حضرت ؛ ❕امام سجاد در مورد ایشان فرمود: « عمه ام بحمد الله عالمه ای هستند که تعلیم بشری ندیده اند و فهیمه ای هستند که مورد تفهیم بشری قرار نگرفته اند» 📚الاحتجاج ج2 ص305 ❗️این روایت به علم الهی ایشان را اثبات می کنند . 🔷و یا نوشته اند: « ایشان مجلس خاصی برای زنان داشتند که زنان در آن حاضر می شدند و تفسیر قرآن را از ایشان می دیدند» 📚زینب الکبری ، جزائری ، ص34 📚عوالم العلوم ج11 قسم 2 ص954 4⃣عفت و ایشان؛ ❕یحیی المازنی می گوید: « من مدت زیادی در مدینه همسایه امیر مومنان بودم .هیچگاه دخترش زینب را ندیدم و صدایش را نشنیدم . زمانی که می خواست برای زیارت قبر پیامبر برود شبانه از منزل خارج می شد .حسن از جانب راست و حسین از جانب چپ و امیر مومنان از پیش رو او را همراهی می کردند .زمانی که به قبر می رسیدند روشنایی که به همراه داشتند را کم می کردند تا کسی زینب را نبیند» 📚همان مدرک ص955 6⃣عظمت و ایشان ؛ ❗️در روایات وارد شده است؛ « زمانی که زینب به زیارت حسین می رفت ، حسین به سبب تعظیم او بر می خواست و او را در جای خود می نشاند » 📚همان مدرک ص955 ~~~🔸🍃🌸🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🍃 🌟🍃 🍃🌺🍃 🌸🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜اجر پرستار (به بهانه ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار) 🔸عنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ سَعَى لِمَرِیضٍ فِی حَاجَهٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ یَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ کَانَ الْمَرِیضُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ أَ وَ لَیْسَ ذَاکَ أَعْظَمَ أَجْراً إِذَا سَعَى فِی حَاجَهٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ قَالَ نَعَم امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان ، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل فرمودند: 🔷هر که از بیمارى ، پرستاری کند و در کارش کوشش کند چه موفق شود و چه نشود؛ از گناهانش بیرون آید، مانند روزى که از مادرش متولد شده است. مردى از انصار عرض کرد یا رسول الله پدر و مادرم قربانت اگر بیمار از خاندانش باشد اجر بیشترى ندارد که در کار او تلاش کند؟ فرمود : چرا منبع: وسائل الشیعه، جلد۲، صفحه: ۴۲۷ قطعا مهمترین خاندان انسان والدین او هستند 📚داستانک: فقیه بزرگ، شیخ اعظم انصاری ، مادرش را تا نزدیک حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت. 🔻پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است که از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم. شیخ پس از مرگ مادر با کثرت کار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنکه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود. سلام الله علیها ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼🌿🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜۴ عامل موفقیت شهید مصطفی احمدی روشن (به بهانه ۲۱ دی، سالروز شهادت دانشمند جوان هسته ای ؛ شهید مصطفی احمدی روشن) 📚: سر قبر نشسته بودم … باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن…. از خواب پریدم. مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم. *** بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم. زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره… ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی سالگی … کمی از سی سالگی اش گذشته بود. باران می بارید شبی که خاکش می کردیم… 🔻🔻🔻 مطلبی شنیدنی از زبان پدر شهید مصطفی احمدی روشن چهار عامل که باعث شد مصطفی، مصطفی شود آن هم از زبان پدرش، برای دانشجویان شنیدنی بود: 1⃣اول؛ احترام وافر به پدر و مادر. 2⃣دوم؛ سرباز خوب برای ایران. شبانه روز کار می‌کرد. روزی سه، چهار ساعت بیشتر نمی‌خوابید. جوان رشیدی بود ولی به خاطر کثرت کار جسم لاغری داشت. 3⃣سوم؛ مرید خوبی برای رهبر بود. آن و را به خوبی اجرا می‌کرد. آقا گفتند شهادت این جوان مانند تیری در قلب ما نشست. آقا در نماز جمعه گفتند شهادت این جوان دل ما را سوزاند. شهادت این جوان حداقل سه ماه انقلاب را بیمه کرد. 4⃣و چهارم؛ بندهٔ خوبی برای خدا بود.هر کاری که می‌کرد برای خدا بود. اگر آن پرده امنیتی بیفتد می‌بینید که چه عنصر عجیبی را از دست داده‌اید. با ۳۲ سال سن کاری می‌کرد که دانشمندان هسته‌ای از دستشان برنمی آمد. خدا حقش را ادا کرد. ~~~🔸🍃🌸🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🍃 🌸🍃 🍃🌺🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#فساد در خصوصی سازی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌~~~🔹🍂 🌸 🍂🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🎥 سانسور حرف‌های مجری صداوسیما در صداوسیما! 🔹وقتی اختتامیه جشنواره عمار بخاطر انتقاد از دولت در شبکه نمایش سانسور شد! ~~~🔹🍂 🌸 🍂🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭😭چرا پدرم را تاکنون اینچنین ندیده بودم😭😭 سکانس اول: بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟😬😬 وقتی وارد حمام میشد ومیدید اب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی وهدر میدی همیشه ازم انتقاد میکرد و به منفی بافی متهمم میکرد ...بزرگ وکوچک در امان نبودند ومورد شماتت قرار میگرفتن...حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود.😟 تا اینکه روزی که منتظرش بودم فرا رسید وکاری پیدا کردم. امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم🙂 اگر قبول شدم این خونه کسل کننده رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم ومعطر زدم بیرون😘 سکانس دوم: 🎬داشتم با دستم گرده های خاک را رو کتفم دور میکردم که...پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد😏 بهم چند تا اسکناس داد و گفت :مثبت اندیش باش وبه خودت باور داشته باش ،از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم ولبخندی زدم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست...مثل اینکه این لحظات شیرینو میخاد زهرمار کنه😡😡 از خونه بسرعت خارج شدم یه ماشینو اجاره کردم و بطرف شرکت رفتم... به دربانی شرکت رسیدم خیلی تعجب کردم😳😳 هیچ دربان ونگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما⬅️⬆️↗️↙️ 🎬: سکانس سوم بمحض ورودم متوجه شدم دستگیره ازجاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. بیاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته.❤️ همینطوری تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه ی شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آب سر ریز حوضچه ها ..بذهنم خطور کرد که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابم افتادم که آب رو هدر ندم ...شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم وآب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه.☘ در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم چراغک های آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد وفریاد بابا غیر ارادی تو گوش مون زمزمه میشد خاموش میکردیم 🌹 🎬:سکانس چهارم: بمحض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. 😕 اسممو در لیست ثبت نام نوشتم ومنتظر نوبتم شدم...وقتی دور و برمو نیم نیگاهی انداختم چهره و ولباس وکلاسشنو دیدم ،احساس حقارت وخجالت کردم ومخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شونو تعریف میکردن😥😥 دیدم که هرکسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون با خودم میگفتم اینا با این دک وپوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن من قبول میشم ؟!!!عمرا😨 فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازندش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخاستن...!!! بیاد نصحیت پدرم افتادم:مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش 😐 نشستم ومنتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد واین برام غیر عادی بود🤔🤔 در این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه (گزینش)شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کرده ولبخند بلندی میزدن ...یکیشون گفت کی میخاهی کارتو شروع کنی؟ دچار دهشت واضطراب شدم لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟؟؟ 🎬:سکانس پنجم بیاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم : نلرز و اعتماد بنفس داشته باش.😎 پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم :ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم.😎😎😎 یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام.🌹🌹 باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین!!!😳😳 سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان کار نمیشه مهارتهاشونو فهمید ...بهمین خاطر گزینش ما عملی بود ،تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مد نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد وتوتنها کسی بودی که تلاش کردی تو با بی تفاوت از کنار این ایرادات رد نشدی وتلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته که عمدا برای اینکار در مسیر داوطلبان گذاشته شده بودن موفقیت تو را ثبت کردن 👌👌👌 در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد کار و مصاحبه و.... 🎬:سکانس آخر: ❤️❤️❤️هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم❤️❤️❤️ پدرم:آن درب بزرگی که ظاهرش سنگدلیست اما درونش پر از محبت ~~~🔸🍃🍂🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🍃 🍂 🍃🍂 🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا