eitaa logo
حیات طیبه
424 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دنیا مانند گردویی است بی مغز! 📌ملا مهرعلی خویی، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا می‌ڪنند... به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد. یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، ♨️گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند... ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه ڪرد. 🔻پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟! گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا می‌ڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت... ❗️دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه می‌رویم... ┈••🌳🌻🌳••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌳 🌻 🌳🌻 🌻🌳🌻 🌳🌻🌳🌻🌳🌻🌳🚟
✨﷽✨ ✅معرفت حضرت سلام الله علیها به امام زمانش ✍نکته بسیار مهمی که در زندگی حضرت ام البنین سلام الله علیها درخشان شده و ایشان رابه مراتب بلندی از کمالات رسانده است معرفت و شناخت ایشان نسبت به امام زمانش می‌باشد چه در دوران زندگانی با امیرالمومنین و چه در دوران امام حسن و امام حسین علیهم السلام. از جمله شواهدی که بر این نکته بسیار مهم دلالت می‌کند این است که ایشان هر چهار فرزند برومندش را به کربلا برای فدا شدن در راه حضرت سیدالشهدا صلوات الله و سلامه علیه فرستاد؛ با توجه به اینکه او یک مادر است و عواطف مادری اجازه نمی‌دهد که فرزندانش او را تنها گذارند ؛ و از سوی دیگر اینکه بجز این چهار فرزند، کس دیگری را در زندگیش در این دنیا نداشت اما با همه این مسائل به تمام عالم نشان داد که او یک امام شناس کامل است و درس امام شناسی را خوب در مکتب مولایش امیرالمومنین سلام الله علیه یاد گرفته است و آنچه برای او مهم است امام زمانش می‌باشد. برای همین بود که وقتی خبر شهادت فرزندانش رابه او دادند عکس العملی نشان نداد و تمام حواس و فکر او در مورد امامش بود و می‌پرسید از امام حسین علیه السلام چه خبر دارید؟ تا شنید که او را با لب تشنه بین دو نهر آب، سر از بدنش جدا کردند با صورت به زمین افتاد. به راستی چه مقامی بالاتر از اینکه انسان در عزای حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه این گونه باشد و چه خوب حضرت ام البنین سلام الله علیها این حدیث شریف را معنا کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی می‌فرماید: « لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ تَكُونَ عِتْرَتِي إِلَيْهِ أَعَزَّ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ يَكُونَ أَهْلِي أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ ...»انسان ایمان نمی‌آورد تا اینکه من رسول خدا را از خودش بیشتر دوست داشته باشد و اهلبیت من در نزد او عزیزتر و دوست داشتنی‌تر از اهل خودش باشد.[۱] در واقع این روایت شریف دلالت می‌کند که نشانه ایمان عبارت است از اینکه: انسان باید پیامبر و اهل بیت او را از خودش و اهل و عیالش بیشتر دوست داشته باشد و در غیر این صورت انسان مؤمن نمی‌باشد. و بی شک جناب ام البنین علیها سلام مصداقی بارز برای این حدیث شریف بود. 📚علل الشرائع ج۱ ص۱۴۰ ┈••▪️🏴▪️••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🏴 ▪️ 🏴▪️ ▪️🏴▪️ 🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴
📜 راوی این داستان لبابه همسر حضرت عباس (علیه السلام) است. وقتی همسرم عباس با لبخند از سختگیری های مادرش در تربیت فرزندان میگفت و میگفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقض لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد . همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد . امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم . وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت )هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل، اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد : 🔹هنوز هم شمشیر می بنده⁉️ 🔸شمشیر ⁉️‼️ نه❗️ 🔹پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده. 🔸یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند⁉️ از حیرت،سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید⁉️ قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند . بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد . وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی⁉️ میگفت : نمی بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم . 🔸من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد ⁉️ 🔹خب معلوم است آخرش چه شد . وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او را نصیب من کرد. 📖بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) 🖋به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی بحار الأنوار ، ج 68 ، ص 155 . ┈••▪️🏴▪️••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🏴 ▪️ 🏴▪️ ▪️🏴▪️ 🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🕌 ای امیرالمومنین را یـار 🌷 💔 یا ام البنیـن 💔 🎙 حاج محمـود کریمی 🖤 وفـات حضـرت ام البنیـن سـلام الله علیهـا تسلیـت باد. 🏴 ┈••🍃 🏴 🍃••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🏴 ▪️ 🏴 ▪️ ▪️ 🏴 ▪️ 🏴 ▪️ 🏴 ▪️ 🏴 ▪️ 🏴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۷ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. جلسه هفتم: 🔻 چه شد که شیطان به من غذا داد؟ 🔻 شیطانی که پشت گردن انسان می چسبد 🔻 تسویف یکی از راهکارهای شیطان 🔻 نحوه شراکت شیطان در اموال و اولاد 🔻 فلسفه بلایایی که به انسان می رسد؟ 🔻 کدام فراموشی کار شیطان است؟ 🔻 مسخره معارف، کار شیطان 🔻 شک و شبهه در روابط زن وشوهر 🔻 تاثیر تعقیبات نماز صبح در دفع شیاطین 🔻 گوشه ای از اخلاق شیطان 🔻 تنها راه خلاص از شیطان 🔻 امکان نداره در مسیر مقابله با شیطان باشی و حمله شیطان بیشتر نشود 🔻 کدام قشر با شیطان بیشتر مقابله می کند 🔻 شیطان چه کسانی را یاری می دهد؟ 🔻 شیطانی که به دیوار چسبیده چه ماموریتی داشت؟ 🔻 اتاقی که مملو از شیاطین جاسوس بود •┈✾•🌿🌺🌿•✾┈• 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍂 🌺 🍂🍃 🍃🌺🍂 🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیقم میگفت، یه مدت کارگری می‌کردم، روزهای اول هروقت برمی‌گشتم خونه مامانم یه شربت میگذاشت جلوم.. بابام اعتراض کرد، گفت خانوم من ۲۰ ساله دارم کارگری میکنم تاحالا یه آب نگذاشتی جلوم، حالا این بچه روزای اولشه هرروز براش شربت میاری؟ 😃 قبل از اینکه ادامه ماجرارو بگم که خیلی باحاله، به این نکته میخواستم اشاره کنم که تو همسرداری همین نکات ریز رو اگه توجه کنیم زندگی‌هامون خیلی عالی میشه. مثلا مردها خیلی براشون استقبال مهمه، بعد از یه روز کاری اگه خانوم خونه استقبال گرم بکنه از همسرش کلی خستگیش در میره. یه آبی، شربتی، چایی‌ای، نسکافه‌ای، میوه‌ای جلوش بگذاره. از اون‌طرف آقای خونه هم بعد اینکه خستگیش در رفت با خانوم خونه همکاری کنه، خستگی اونم در بره. خیلی از ماها برای دیگران یه کارایی میکنیم که برای همسرمون زورمون میاد انجام بدیم. مثلا برای بچه‌هامون، برای پدرمادرامون و حتی رفقامون. یه عشق و محبت خالصی داریم که برای همسرمون نداریم، نمیتونیم ابراز کنیم، اگه بتونیم به همسرمون هم همینطوری عشق بورزیم، خیلی مشکلات خودبخود حل میشه. یکم سخته ولی باید تمرین کرد.. حالا این رفیقم میگفت تا بابام این اعتراض رو کرد، از فرداش دیگه مامانم برام شربت نیاورد😂😂 ترجیح داد برای بچه‌ش هم نیاره تا اینکه برای شوهرشم بیاره😂 انقدر سخته همسرداری🤦‍♂️😁 ~~~🔸🍃💞🍃🔸~~~ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 💞 🍃 💞🍃 🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه السلام «بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها؛ بر حسین علیه‌السلام پنج سال گریسته شد. اُمّ جعفر کِلابى (امّ‌البنین) براى حسین علیه‌السلام مرثیه مى‌سرایید و مى‌گریست تا اینکه چشمانش نابینا شد.» منبع:‌ الأمالی للشجری: ج 1 ص 175 〰••▪️🖤▪️••〰 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe ▪️ 🖤 ▪️🖤 🖤▪️🖤 ▪️🖤▪️🖤▪️🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼قيمت 🍃🍂به سرعت وضو ساخت و راهى مسجد شد . اگر امروز به نماز جماعت صبح نرسد، نخستين بار است كه نمازى در مسجد، از او فوت شده است . 🌟هميشه پيش از اذان صبح راه مى‏افتاد و چون به مسجد مى‏رسيد، آن قدر نمازهاى مستحبى مى‏خواند تا مردم يك يك حاضر شوند ونماز جماعت برپا گردد . اما امروز، دير كرده است . شتابان از خانه بيرون زد. كوچه‏ها را يكى پس از ديگرى، پشت سر مى‏گذاشت .نمى‏داند آيا به جماعت مى‏رسد يا نه؛ اما سعى خود را مى‏كند و يك لحظه از شتاب و سعى خود نمى‏كاهد. 🌟بالاخره به كوچه مسجد مى‏رسد. از دور مسجد نمايان است؛ اما دريغا كه مردم نه در حال داخل شدن به مسجد، كه در حال بيرون آمدن‏اند . دريغ و حسرت، بر جانش چنگ مى‏زنند و آب در چشمانش جمع مى‏شود. 🌟پيش خود مى‏گويد: خوشا به حال اين مردم كه امروز، نماز صبح خود را به پيامبر (ص) اقتدا كردند و واى بر من كه از اين فيض بزرگ محروم شدم . يك لحظه ترديد مى‏كند: شايد اينان براى كارى ديگر بيرون مى‏آيند!شايد هنوز نماز جماعت برقرار است!شايد پيامبر (ص) هنوز سلام نماز را نداده است . پيش‏تر مى‏رود. جلو مردى را كه از مسجد بيرون مى‏آيد، مى‏گيرد و مى‏پرسد: آيا نماز، تمام شده است؟ مرد نمازگزار به علامت تأييد، سر خود را پايين مى‏آورد . 🌟 آهى سرد از سينه بيرون مى‏دهد . آه او چنان بود كه گويى همه خاندان و دارايى‏اش را يكجا از دست داده است . در ميان نمازگزارانى كه شاهد اين گفت و گو بودند، مردى قدم به پيش مى‏گذارد و به او كه همچنان در حال تأسف و تحسر بود، مى‏گويد: من از جمله كسانى هستم كه نمازم را پشت سر پيامبر (ص) اقامه كردم و بابت اين توفيق خداى را سپاس گزارم . آيا حاضرى ثواب اين نماز را كه در اين صبح با پيامبر (ص) گزاردم به تو دهم و در عوض، تو پاداش فضيلت اين آهى را كه الان كشيدى به من دهى؟ پذيرفت و به اين معامله تن داد؛ اما همچنان غمگين بود و نمى‏دانست كه بر فوت كدام ثواب، حسرت خورد: حسرت نمازى كه از دست داده است يا آهى كه آن را فروخت و با آن، ثواب نماز جماعت صبح را خريد؟ 🌟به خانه برگشت و روز را در همين انديشه گذراند. شب كه تن خويش را به بستر خواب سپرد، در عالم رؤيا ديد كه كسى به او مى‏گويد: نماز را از تو پذيرفتم و آه را از او . ? 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍃 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆قيمت ملك 🍃🍂شقيق بلخى از عرفاى قرن دوم هجرى و معاصر هارون الرشيد، خليفه مقتدر عباسى است . از مهم‏ترين تعاليم او به شاگردانش، توكل بود. 🌱نقل است كه چون شقيق بلخى، قصد كعبه كرد و به بغداد رسيد، هارون الرشيد، او را نزد خود خواند. چون شقيق به نزد هارون آمد، هارون گفت: تو شقيق زاهدى؟ گفت: شقيق، منم، اما زاهد نيستم. - مرا پندى ده! 🌱- اگر در بيابان تشنه شوى، چنانكه به هلاكت نزديك باشى، و آن ساعت، آب بيابى، آن را به چند دينار مى‏خرى؟ - به هر چند كه فروشنده، بخواهد. 🌱- اگر نفروشد مگر به نيمى از سلطنت تو، چه خواهى كرد؟ 🌱- نيمى از ملك خود را به او مى‏دهم و آب را از او مى‏گيرم تا در بيابان، بر اثر تشنگى نميرم . 🌱- اگر تو آن آب بخورى، ولى نتوانى آن را دفع كنى، چه خواهى كرد؟ 🌱- همه اطبا را از هر گوشه مملكتم، جمع مى‏كنم تا مرا درمان كنند. 🌱- اگر طبيبان نتوانستند، مگر طبيبى كه دستمزدش، نيمى از سلطنت تو باشد، چه خواهى كرد؟ 🌱- براى آن كه از مرگ، رهايى يابم، نيمى از ملك خود را به او مى‏دهم تا مرا درمان كند. 🌱-اى هارون!پس چه مى‏نازى به ملكى كه قيمتش يك شربت آب است كه بخورى و از تو بيرون آيد؟ هارون، بگريست و شقيق را گرامى داشت  📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ┈••🌵🍄🌵••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌵 🍄 🌵🍄 🍄🌵🍄 🌵🍄🌵🍄🌵🍄🌵
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۸ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه هشتم: 🔻 پاسخ به سوالات 🔻 چرا صوت ها سانسور می شود؟ 🔻 از کجا بفهمیم که این مستند زاییده ذهن نیست؟ 🔻 مرگ را حس کردم و نزدیک می بینم 🔻 نیازی به مطرح شدن نمی‌بینم 🔻 همین که افرادی متنبه می شوند، برای من کافی است. 🔻 تواتر، راه اثبات تجربیات نزدیک به مرگ 🔻 ایمان به عالم غیب، ثمره تجربه نزدیک به مرگ 🔻 تماس با برادر راوی برای اتمام حجت 🔻 جنس مطالبی که حکایت از حقیقت دارد 🔻 با توجه به آیات قرآن تجسم شیطان امکان پذیر است. 🔻 یکی از کید های شیطان 🔻 تجسم شیطان، تحت اراده خدا 🔻 شیطان قدرت ندارد که برای هر کس تجسم پیدا کند. 🔻 ملاحظات کاری، علت سانسور مطالب •┈✾•🌿🌺🌿•✾┈• 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍂 🌺 🍂🍃 🍃🌺🍂 🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای عالی بورس هستند که از دولت حقوق میگیرد تا به ساحت شهدا و توهین کند! 🔹پوشالی آن تربیتی است که تو داری مردک و آن کس که به تو پست و مقام داده! اشتباه جمهوری اسلامی و خیانتش در حق مردم و شهدا اینه که با این تخم لق‌ها برخورد جدی نمیکنه. وای بر آن دانشگاهی که چنین پوسیده مغزهایی را به عنوان هیأت علمی در آخور خود بسته. اینها که قهرمانی را به تعداد گل‌های زده شده در مبارزه فرضی «بازی»اندازه می گیرند چه می دانند که قهرمان آن است که با تمام وجود جلوی گلوله ی دشمن حقیقی بایستد و قد خم نکند. ┈••🌵🍄🌵••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌵 🍄 🌵🍄 🍄🌵🍄 🌵🍄🌵🍄🌵🍄🌵
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۹ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) 🔺 تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه نهم: 🔻 تا به چیزی توجه می کردم، به آن اشراف داشتم 🔻 شیطان پرخاشگری را به او القا می کرد 🔻 عصبانیت، زمینه فعالیت شیطان 🔻 نجاست، مورد علاقه شیطان 🔻 خانه‌ای که سگ در آن تردد دارد ،جایگاه شیطان است 🔻 تاثیر نیت مورد رضایت خداوند در زندگی 🔻 تنها راه به دست آوردن اخلاص 🔻 شیطان از ناحیه تعلقات، انسان را می زند 🔻 لباسی که حصن است. 🔻 چه می شود که انسان با وجود حالات معنوی، سقوط می کند. 🔻 گناهی که هستی انسان را بر باد می‌دهد 🔻 تبعات گناه مسئولین 🔻 وای به حال کسانی که به اسم اسلام، خیانت کردند. 🔻 طهارت، عامل اتصال به خدا 🔻 شیطان، مجهز به تمام علوم و شگردها 🔻 راه ورود شیطان برای هر فرد 🔻 بلاهایی که در دفع آن خدا به دادم رسید •┈✾•🌿🌺🌿•✾┈• 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍂 🌺 🍂🍃 🍃🌺🍂 🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*✅ راننده جوان برزیلی گوشه روسری ام را بوسید و گفت : خوش به حال شوهرانتان* ➖➖➖➖➖➖➖➖ طاهره اسماعیل‌نیا بانوی ایرانی است که به واسطه شغل همسرش ، چندین سال به همراه همسر و فرزندان خود در کشور برزیل ، زندگی کرده است می‌گوید : در یکی از تابستان‌هایی که در برزیل بودیم ، فاطمه دختر کوچکم بیمار شد . با توجه به‌ مشغله هایی که همسرم داشت ، با معصومه دختر سیزده ساله‌ام ، راهی مطب پزشک شدیم . در مسیر بازگشت ، تاکسی گرفتیم ، من و دخترم در حالی که مانتو و روسری بلند پوشیده بودیم ، سوار تاکسی شدیم . در مسیر حدس زدم که نوع پوشش ما ، توجه راننده را به خود جلب کرده است . راننده پس از دقایقی سکوت ، با لحنی دلسوزانه در حالی که متوجه شده بود ما برزیلی نیستیم و خارجی هستیم ، به ما گفت‌: الآن تابستان است و هوا بسیار گرم . شما با این لباس و پوشش خیلی اذیت می‌شوید . به نظر من اینجا که کشور خودتان نیست ، راحت باشید . در کشور ما آزادی هست و می‌توانید حجاب خود را بردارید . من در جواب گفتم : بله ما هم گرمیِ هوا اذیتمان می‌ کند ؛ ولی ما به این پوشش اعتقاد داریم . من به‌ خاطر کشورم حجاب ندارم ، حجاب من به خاطر دین و اعتقادم به خداوند جهانیان است . راننده‌ مسیحی که باورِ حرف‌هایم برایش سنگین بود ، تأملی کرد و گفت : بله متوجه شدم ؛ اما من شنیده بودم که همسرانتان شما را با کتک مجبور به داشتن حجاب می‌کنند ! من لبخندی زدم و به آرامی گفتم : خُب اگر این طور بود ، الآن که شوهر من اینجا و همراه ما نیست ، دیگر ترسی از همسرم نداشتم و می‌توانستم حجابم را بردارم ! راننده‌ تاکسی در حالی که با سَر حرف‌هایم را تأیید می‌کرد ، در فکر فرو رفت و گفت : خُب چرا دخترِ نوجوانت را مجبور کردی حجاب داشته‌ باشد ؟ گفتم : می‌توانی از خودش بپرسی تا جواب سؤالت را بگوید . سپس از دخترم پرسید : عزیزم ! مادرت مجبورت کرده تا این‌گونه لباس بپوشی؟ اینجا دخترم معصومه با لحنی قاطع و محکم به راننده گفت : نه ! نه ! من حجاب را دوست دارم و به حجاب معتقدم و به این نتیجه رسیدم که حجاب به من امنیت می‌دهد و از من محافظت می‌کند . من هم مثل مادرم حاضر نیستم بدون حجاب باشم و به دستورات دینم عمل می‌کنم . من مثل راننده که از نگاهش معلوم بود از جواب معصومه خوشحال و فطرتش تا اندازه‌ای بیدار شده است ، در درونم از پاسخ دقیقِ دخترم به وجد آمده بودم و سکوت کردم . دقایقی بعد راننده بالحنی پُر از حسرت ، آهی کشید و چند بار گفت : خوش به حال شوهرانتان ، سپس ماشین را کنار خیابان نگه‌ داشت . من و دخترم کمی ترسیدیم ، بعد دیدیم که راننده‌ جوان ، سَر بر روی فرمانِ ماشین گذاشت و با لحنی محزون گفت : من این‌ طور زندگی را بیشتر دوست دارم . زمانی که خانمِ من از خانه خارج می‌شود ، نمی‌دانم با دوستانش کجا می‌رود ، با چه کسانی سخن می‌گوید و حتی من اجازه ندارم از او این سؤالات را بپرسم . من در زندگی‌ام آرامش ندارم و خیلی ناراحتم . اوقاتی که دلم می‌گیرد و غصه‌دار هستم ، به خانه مادر بزرگم که مثل شما انسان معتقدی است می‌روم . مادر بزرگم اعتقاد دارد که نباید لباس کوتاه پوشید و پوشش نسل جدید و بسیاری از کارهای آنان را قبول ندارد . به نظر من افرادی مثل مادر بزرگ من ، زنان بسیار خوب ، پاک و خلاصه پایبند به همسر و زندگی خودشان هستند ؛ به همین خاطر من او را خیلی دوست دارم ، سر روی شانه‌اش می‌گذارم و ضمن آرامش یافتن ، از او می‌خواهم تا برایم دعا کند . راننده‌ تاکسی با تمام احساس ادامه داد : واقعا خوش به‌ حال همسرتان . شما برای من هم خیلی محترم هستید که حتی در نبودِ او هم ، پوشش‌تان را حفظ کردید و با این‌ که اینجا تنها بودید و هیچ‌ کس هم نبود ، با اصرار من ، حاضر نشدید حجابتان را بردارید . سپس راننده تاکسی از ماشین پیاده شد ، درب ماشین را باز کرد و گوشه‌ روسری من را گرفت و بوسید و ضمن معذرت‌خواهی گفت : دوست داشتم از زبان خودتان بشنوم که زن مسلمان به‌ زور حجاب نمی‌گذارد ، خدا شما را حفظ کند . لطفا برای من هم دعا کنید . 📚 منبع : سایت روزنامه همشهری ۲۴ تیر ۱۴۰۱ ✅ حجاب و پوشش ، مصونیت است نه محدودیت ┈••💐🧕💐✾••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌺 🧕 🌹🧕 🧕❤️🧕 🌷🧕🌹🧕🌺🧕🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍آخوند دین اسلام نیست. مبلغ اسلام است مسائل را با هم قاطی نکنید. ┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍃 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
یکی از خانمهایی که همسرشون با حضرت آقا دیدار داشتن می‌گفت در محضرشان از نگرانیهای اغتشاشات گفتیم حضرت آقا تبسم کردند و فرمودند اینها حوادث طبیعی انقلاب هست و زودگذر ...آنچه شبها خواب را از من گرفته و جمعیت کشور است.😱😭 ┈••✾👶🧕👶✾••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 👶 🧕 👶🧕 🧕👶🧕 👶🧕👶🧕👶🧕👶
محمد؛ دومین نام پرطرفدار در هلند 🔹براساس اعلام مقامات هلند، نام «محمد» دومین نام پرکاربرد برای نوزادان متولد شده در این کشور در سال ۲۰۲۲ بوده است. بیشترین نام‌گذاری هم مربوط به نام «نوح» بود. به کوری چشم دشمنان اسلام ✨﷽✨ ┈••✾•💦🕌💦•✾••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🕌 💦 🕌💦 💦🕌💦 🕌💦🕌💦🕌💦🕌
🔆مهربانى‏هاى حق 🍃🍂روايت كرده‏اند كه در يكى از جنگ‏هاى پيامبر (ص) با مشركان، كودكى اسير شد . او را در جايى نگه داشتند تا تكليف اسرا روشن شود. آن جا كه اسيران را نگه داشته بودند، بسيار گرم بود و آفتاب داغى بر سرها مى‏تابيد. زنى را از خيمه، چشم بر آن كودك افتاد؛ ✨شتابان دويد و اهل آن خيمه از پس وى مى‏دويدند، تا كودك را در آغوش گرفت و به سينه خود چسباند و خود را خم كرد تا از قامتش، سايبانى براى كودك بسازد . زن مى‏گريست و كودك را مى‏نواخت و مى‏گفت:   🍂اين كودك، پسر من است . 🌟مردمان چون اين ماجرا بديدند، بگريستند و دست از همه كار بداشتند . شفقت شگفت آن مادر، همه را به اعجاب آورده بود . 👈 پس رسول (ص) آن جا فرا رسيد و قصه با وى گفتند . او شاد شد از مهربانى و گريستن مسلمانان و ✨گفت: عجب آمد شما را از شفقت و رحمت اين زن بر پسر؟  🍃گفتند:  آرى يا رسول الله! 🍂گفت: خداى تعالى بر همگان رحيم‏تر است كه اين زن بر پسر خويش . ✨پس مسلمانان از آن جا پراكنده شدند، در حالى كه هرگز چنين شاد نبودند.  ┈••🍃🕌🍃••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍃 🕌 🍃🕌 🕌🍃🕌 🍃🕌🍃🕌🍃🕌🍃