eitaa logo
حیات طیبه
413 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🍃 🌼 ﷽ 💠 عطر سجادة مخمل فاطمه ايرانشناس روزي را كه مـصطفي از بيمارسـتان مـرخص شـد و او را بـه خانـه آورديم، فراموش نمي كنم. بعد از آخرين عمـل جراحـي كـه در زمـستان 1368 بر روي پاي راستش انجام گرفت، تمام انگشتان پايش قطع شـد و قسمتي از مچ پا برايش باقي ماند، به همراهِ يك ساق پاي كج كه بـر اثـر موج انفجار مين به آن شكل در آمده بود. دكتر جراحش مي گفت كه بايد براي هميشه با عصا راه برود. با اين حـال مـصطفي بـسيار بـا روحيـه و خوشرو بود. اخلاق خوب او حتي در بيمارستان هـم زبـانزد بيمـاران و پرستاران شده بود و او را دوست داشتند. آن روز تعداد زيادي از دوستان و همسايگان و اقـوام دور و نزديـك به ديدنش آمدند و او با اينكه خيلي ضعيف و لاغر شده بود، با مهربـاني و لبخندِ شيرين هميشگي اش به آنها خوش آمد مـي گفـت و از ديدنـشان خوشحال مي شد. نزديك غروب ميهمانان يكي يكي رفتند و خانه خلـوت شد. مصطفي هم خسته به نظـر مـي رسـيد. قـرص هـايش را دادم و او را روي تخت خواباندم. خودم هم به آشپزخانه رفتم تا ظرفها را بشويم و شام را آماده كنم. متوجه گذشت زمان نشدم و مشغول كارهايم بودم كه ناگهان صـداي گرية ضعيفي را شنيدم. به سرعت به سمت اتاق رفتم و با كمـال تعجـب ديدم كه مصطفي بدون كمك من از تخت پايين آمده و بـر روي سـجادة مخملـش نشـسته و در حـالي كـه پـاي راسـتش را دراز كـرده ـ چـون نمي توانست آن را جمع كند ـ گريه مي كرد و با زمزمه اي آرام مـي گفـت: «خدايا! مرا ببخش كه مجبور شده ام در حضورت اين چنين نماز بخوانم. خدايا! بي ادبي مرا ببخش. پروردگارا! اين نماز را كه اولـين نمـاز بعـد از مجروحيتم مي باشد، هديه مي دهم به رفيق و هم سنگر عزيزم سـعيد كـه به شهادت رسيد.» مصطفي عمر كوتاهي داشـت و خيلـي زود از پـيش مـا رفـت. از او پسري به يادگار مانده كه نامش را عليرضا گذاشتيم. شبي خـواب ديـدم مصطفي آمده و پسرش را بر روي پاهـايش نـشانده و او را مـي بوسـد و نوازش ميكند. به عليرضا گفتم: «علي جان! از روي پاي پدرت بلند شو، مگر نميبيني پايش درد ميكند!» ولي مصطفي با لبخند هميشگي به من گفـت: «بگـذار بنـشيند، ديگـر پايم درد نميكند!» و با محبـت زيـاد كـه حـاكي از رضـايت قلبـي بـود فرزنـدش را بوسـيد. از خـواب بيـدار شـدم؛ نزديكـيهـاي صـبح بـود. عليرضا بهِم گفته بود كه صبح زود بيدارش كنم تا بتواند براي امتحـاني كه در پيش داشت، مروري بر درسش بكند. به همـين خـاطر بـه سـمت اتاقش رفتم. وقتي در را باز كردم، با صحنه اي بسيار زيبا و شـگفت انگيـز روبه رو شدم. عليرضا بر روي سجادة پدرش اولين نمـاز زنـدگي اش را ميخواند. بوسه هاي مصطفي زيباترين و بهترين هديه براي اولين نمـاز و عبادت پسرش بود. 📚کتاب شكسته هاي ايستاده ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌼 🍃 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸اگر در مملکتی هستی که تمامش تاریک است، این نشان می دهد که تو یک کبریت هم روشن نکرده ای. نباید مسأله را توجیه کنیم و بگوییم دیگران اقدام نکرده اند، که تو باید فرض کنی، کسی جز تو در این عام نیست. 💬 📚اخبات، جلد 1، ليلة القدر - قم، چاپ: اول، 1381 ه.ش. ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼🌿🌸🍃🌼
حیات طیبه
#داستان_دنباله_دار #جانم_می_رود_1 رژ لب قرمز را بر لبانش کشید و نگاه دوباره ای به تصویر خود در آیین
همراهان عزیز برای رفتن به قسمت اول داستان دنباله‌دار و بسیار زیبای " جانم می رود " روی نوشته بالا کلیک کنید 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
مهیا نگاهی به پسر بسیجی که یک سینی پر از چایی دستش بود انداخت نگاهی به چایی های خوش رنگ انداخت بی اختیار نفس عمیقی کشید بوی خوب چایی دارچین حالش را بهتر کرد دستش را دراز کرد و یک لیوان برداشت و تشکری کرد جلوتر رفت کسی را نمی شناخت نگاه های چند خانم و آقا خیلی اذیتش می کرد مهیا خوب می دانست این پچ پچ هایشان برای چیست کمی موهایش را داخل برد اما نگاه ها و پچ پچ ها تمامی نداشت بلند شد و از هیئت دور شد ـــ آدم اینقدر مزخرف آخه به تو چه من چه شکلیم چطوری ام زل زده به طرف پارک محله رفت نگاهی به چایی تو دستش انداخت دلش می خواست در این هوای سرد آن چایی را بخورد اما با دیدن چایی یاد اون نگاه ها و پچ پچ ها می افتاد چایی را با حرص بر روی زمین پرت کرد ــــ قحطی چاییه مگه برم چایی این جوجه بسیجیارو بخورم اول چایی میدن بعد با نگاه هاشون ادمو فراری میدن با رسیدن به پارک که این موقع خلوت هست روی نیمکت نشست هوا سرد بود پاهایش را در شکم خود جمع کرد و با دستانش خودش را بغل کرد امشب هوا عجیب سرد بود بیشتر در خو د جمع شد حوصله اش تنهایی سر رفته بود ـــ ای بابا کاشکی به زهرا و نازی میگفتم بیان اه چرا هوا اینقدر سرد شده کاشکی چایی رو نمی ریختم در حال غر زدن بود ڪه ــــ خانم با صدای پسری نگاهش را به سمت دیگر چرخاند چند پسر با فاصله کمی دورتر از او ایستاده بودند با خودش گفت به تیپ و قیافه اشان نمی آید که مزاحم باشن اما با نزدیک شدنشان یکی از همان پسرها با حالتی چندش آور رو به مهیا گفت ـــ چرا تنها تنها میگفتی بیایم پیشت دوستانش شروع کردن به خندیدن مهیا با اخم گفت ـــ مزاحم نشید لطفا و به طرف خروجی پارک حرکت کرد آن ها پشت سرش حرکت می ڪردن به تیکه های پسرا اهمیتی نداد و کمی سرعتش را بیشتر کرد ناگهان دستی را روی بازویش احساس کرد و به طرف مخالف کشیده شد با دیدن دست یکی از اون پسرا که محکم دستش را گرفته شوکه شد ترس تمام وجودش را گرفت هر چقدر تقلا می کرد نمی توانست از دست آن ها خلاص شود مهیا روی دست پسره خم شد و محکم دستش را گاز گرفت پسره فریاد کشید و دستش از دور بازوی مهیا شل شد مهیا هم از این فرصت طلایی استفاده کرد و شروع کرد به دویدن هر چقدر می دوید پسرها هم به دنبالش بودند پسره فریاد می زد و تهدید می کرد ــــ بزار بگیرمت دختره وحشی میکشمت پاهایش درد گرفته بودند چقدر خودش را نفرین کرده بود که چرا این کفش ها را پایش کرده بود با دیدن چراغ های نیمه روشن هیئت با خوشحالی به طرف هیئت دوید با نزدیکی به هیئت شهاب را از دور دید که مشغول جمع جور کردن بود وهیچکس دوروبرش نبود مثل اینکه مراسم تمام شده بود مهیا آنقدر خوشحال بود که کسی پیدا شد که اورا از شر این پسرهای مزاحم راحت کند که بی اختیار شروع کرد فریاد زدن ـــــ سید ، شهاب ، شهاب شهاب با دیدن دختری که با ترس به سمتش می دوید و اسمش را فریاد می زد نگران شد اول فکر می کرد شاید مریم است اما با نزدیک شدن مهیا او را شناخت مهیا به سمت او آمد فاصله اشان خیلی به هم نزدیک بود شهاب از او فاصله گرفت مهیا نفس نفس می زد و نمی توانست چیزی بگویید ــــ حالتون خوبه ؟ مهیا در جواب شهاب فقط توانست سرش را به معنی نه تکان دهد شهاب نگرانتر شد ـــ حال آقای معتمد بد شده ؟؟ تا مهیا می خواست جواب بده پسرها ی مزاحم رسیدن مهیا با ترس پشت شهاب خودش را پنهان ڪرد شهاب از او فاصله گرفت و به آن چشم غره ای رفت که فاصله را حفظ کند با دیدن پسر ها کم کم متوجه قضیه شد شهاب با اخم به سمت پسرها رفت ـــ بفرمایید کاری داشتید ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
هدایت شده از حیات طیبه
💠شرح دعای شریف افتتاح💠 🌹‌فراز ششم ☘اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک قَلِیلًا مِنْ کثِیرٍ مَعَ حَاجَةٍ بِی إِلَیْهِ عَظِیمَةٍ وَ غِنَاک عَنْهُ قَدِیمٌ وَ هُوَ عِنْدِی کثِیرٌ وَ هُوَ عَلَیْک سَهْلٌ یَسِیرٌ ☘ 🌼خدایا! من اندکی از بسیار را از تو می‌خواهم، و نیاز من به این چیزِ کم، بسیار بزرگ است؛ در حالی که بی نیازی تو از آن، دیرینه است. در عین حال، آن چیز، نزد من، زیاد است و بر تو هموار است و آسان. 🌼 ✅نکته ها ◀️واژه «أسئلک» از ریشه «سؤال» و به معنای طلب نمودن و خواستن به سبب فقر و نیاز است. در واقع، ما با این کلمه، فقر خود را نیز در پیشگاه خدای بزرگ ابراز می‌کنیم. (اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک... ) ◀️«حاجة» به معنای نیاز داشتن به چیزی توأم با دوست داشتن آن است. گویا با به کاربردن این کلمه، چنین اظهار می‌کنیم که آن چه را از خداوند متعال طلب می‌کنیم، هم نیاز داریم و هم نمی توانیم از آن دل بکنیم. (... مَعَ حَاجَةٍ بِی إِلَیْهِ عَظِیمَةٍ) 🔵پیام ها ⬅️۱. کسی که هنگام درخواست از خدای بزرگ، مطمئن باشد که آنچه طلب می‌کند این چند ویژگی را دارد، هرگز در حاجت روا شدنِ خودش تردید نمی کند. 🔴این چند ویژگی از این قرارند: 🍃الف) آنچه از خدای مهربان می‌خواهد اندک است. (قَلِیلًا مِنْ کثِیرٍ) 🍃ب) آنچه را از خداوند می‌خواهد، مورد نیازِ شدید او است. (مَعَ حَاجَةٍ بِی إِلَیْهِ عَظِیمَةٍ) 🍃ج) خدای بزرگ نسبت به آنچه از او درخواست می‌شود، بی نیاز است. (غِنَاک عَنْهُ قَدِیمٌ) 🍃د) آن چه از خداوند متعال می‌خواهد، نقش بسزایی در زندگی او دارد. (أَسْأَلُک قَلِیلًا مِنْ کثِیرٍ... وَ هُوَ عِنْدِی کثِیرٌ) 🍃ه) عطا کردنِ آنچه از خداوند می‌خواهد، برای او آسان است. (وَ هُوَ عَلَیْک سَهْلٌ یَسِیرٌ) ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼🌿🌸🍃🌼
❓سوال: 🔰چرا شب قدر به این نام نامگذاری شده است؟ ✍پاسخ: ✅در ادبیات دینی ما هر یک از آموزه های اسلامی دارای علت و وجهی برای نام گذاری است و نام گذاری آن برخاسته از یک ویژگی یا یک پیوند و رابطه ای است که بین اسم و معنای آن وجود دارد. بنابراین ما باید با معانی مختلف واژه «قدر» آشنا شویم و پیوند و رابطه بین این معانی با شب قدر را بیان کنیم. واژه «قدر» در زبان عربی دارای معانی متعددی است و هر یک از این معانی متعدد می تواند با شب قدر در ارتباط باشد. اینک به مهمترین معانی آن اشاره می شود: یک: قدر به معناي اندازه و مقدار است. همانطور كه در قرآن كريم آمده است: «... قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً »(۱) «... و خدا براى هر چيزى اندازهاى قرار داده است.» از برخی روایات برمی آید كه شب قدر را از اين رو قدر نامند كه جميع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعيين مي‌شود. چنانکه در قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره شده و خداوند متعال فرموده:« فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ»(۲)« در آن شب هر امرى بر اساس حكمت (الهى) تدبير و جدا مى گردد.» 🌺از امام محمد باقر(ع) در خصوص تفسیر این آیه سوال شد حضرت فرمود: « يُقَدَّرُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ كُلُّ شَيْءٍ يَكُونُ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ قَابِلٍ خَيْرٍ وَ شَرٍّ وَ طَاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ وَ مَوْلُودٍ وَ أَجَلٍ أَوْ رِزْقٍ فَمَا قُدِّرَ فِي تِلْكَ السَّنَةِ وَ قُضِيَ فَهُوَ الْمَحْتُومُ وَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْمَشِيئَة»(۳) « در شب قدر، هر امرى از امور بندگان تا شب قدر سال آينده معين مى گردد، از خير و شر، طاعت و معصيت، ولادت و مرگ و روزى موجودات و هر آن چه در آن سال مقدر گشته حتمى است و خداوند را در آن مشيت است.» دو: قدر به معنای شأن و منزلت است چنانکه در قرآن کریم می خوانیم:« وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه...»(۴) « و خدا را آن گونه كه سزاوار اوست نشناخته و توصيف نكردند.» ☘مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان در خصوص رابطه این معنا با شب قدر وجوه مختلفی نقل نموده از جمله اینکه: الف: در شب قدر، قرآنِ با قدر و منزلت بر پيامبرِ والاقدر و براى امتِ با قدر و ارزش، به واسطه ملكى صاحب قدر، نازل گرديده است. ب: هر كس اين شب را زنده بدارد و إحياء داشته باشد صاحب قدر و منزلت مى گردد. ج: طاعات و عبادات در این شب، قدر و منزلت والا و ثواب زیادی دارند.(۵) سه: معنای دیگر واژه قدر ضیق و تنگی است. به عنوان نمونه در یکی از آیات قرآن می خوانیم:« ...وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ…» (۶)« و كسى كه روزى بر او تنگ است... .» در خصوص رابطه این معنا با شب قدر گفته اند که در این شب با نزول ملائکه الهی زمین تنگ می گردد.(۷) در پایان لازم به ذکر است که جمع بین معانی مذکور منعی ندارد و ممکن است همه آنها در خصوص شب قدر به نوعی صادق باشد. پی نوشت ها: ۱. طلاق(۶۵) آیه ۳. ۲. دخان(۴۴) آیه ۴. ۳. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، ۱۴۰۷ ه ق‌، ج۴، ص ۱۵۷. ۴. أنعام(۶) آیه ۹۱. ۵. طبرسى، فضل بن حسن ، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ش، ج۱۰، ص ۷۸۶. ۶. طلاق(۶۵) آیه ۷. ۷. طبرسى، فضل بن حسن ، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ش، ج۱۰، ص ۷۸۶. ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💎 🍃 ☀️🍃 🍃☀️ 🍃 💎🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📥 سوال: اگر شخصی در سحر ماه رمضان چیزی بخورد و بعد مشخص شود که بعد از داخل شدن وقت خورده است، تکلیف روزه اش چیست؟ 📤 پاسخ: 1⃣ بدون تحقیق از وقت چیزی بخورد: ✍ آیات خامنه ای، صافی و مکارم: روزه اش باطل ولی کفاره ندارد. ✍ آیت الله زنجانی: اگر آن روز را امساک نکرد، علاوه بر قضا کفاره نیز دارد. ✍ آیت الله بهجت: بنابر احتیاط واجب روزه اش باطل است ولی کفاره ندارد. ✍ بقیه مراجع: اگر حجت شرعی بر داخل شدن وقت اذان صبح هم نداشته، روزه اش باطل است و باید آن روز را امساک کند و بعدا قضا نماید ولی اگر حجت شرعی بر داخل شدن وقت اذان صبح داشته علاوه بر قضا باید کفاره نیز بدهد. [1] 2⃣ با تحقیق و یقین به این که صبح نشده چیزی بخورد: الف) با نگاه کردن به افق تحقیق کند و یقین کند که صبح نشده است بعد بفهمد که صبح بوده: ✍ آیات امام، خامنه ای، سیستانی، نوری، مکارم، بهجت و فاضل: روزه صحیح است. ب) با ابزار مانند نگاه کردن به ساعت و... تحقیق کند و یقین کند صبح نشده اما بعد بفهمد که صبح بوده: ✍ آیات خامنه ای، مکارم و فاضل: روزه صحیح می باشد. ✍ آیات سیستانی، وحید، صافی، زنجانی، نوری،‌ بهجت، تبریزی و خویی: روزه باطل است و باید آن روز را امساک کند بعد قضای روزه را بگیرد و کفاره ندارد. [2] 📚 منابع: [1]. توضیح المسائل 16 مرجع، م 1688؛‌ رهبری: رساله آموزشی، ج 1، ص 361. [2]. امام: تحریر الوسیله، ج 1، کتاب الصوم، القول فیما یترتب علی الافطار، م 12؛ عروه الوثقی مع التعلیقات، ج 2، کتاب الصوم، فصل فی وجوب القضا دون الکفاره؛ منهاج الصالحین، م 1023؛ سیستانی: توضیح المسائل جامع، ج 1، م 2048؛ زنجانی: جزوه استفتائات روزه، س 8؛ صافی: هدایه العباد، کتاب الصوم، م 2336؛ بهجت: وسیله النجاه، م 1132؛ توضیح المسائل 16 مرجع، ج 1، م 1688. ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼🌿🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا