#تجربه_من ۱
#فرزندآوری
سلام دوستان همدل. میخوام بنویسم اما دلم پر از غمه،پر از گلایه ،پر از درد. دلم میخواد مقصری پیدا میکردم که بار شکایت ها رو کمی روی دوش او هم بذارم. اما ترجیح دادم درد دل کنم. اصلا شاید وظیفه دونستم .کجا بهتر از اینجا که باید برای دردها ،و ترمیم فرهنگ چاره کنیم؟
همیشه این جمله آقای پناهیان برام لذت بخش بوده و هست که فرزندان سومی که فقط به عشق لبیک به ندای امام خامنه ای به دنیا میان،اینها ان شاالله نسل ظهورند و آینده خوبی دارند...
وقتی حسین بزرگتر و زینب کوچولو دو ساله شد، تصمیم گرفتیم برای فرزند سوم. متاسفانه بار سوم و چهارم با سختی و درد زیاد جنین ها سقط شدن. توصیه دکتر و خانواده ها این بود که خدا میگه بسه!! اما من و همسرم به عنوان طلبه باور داشتیم که جهاد الان ما فرزند آوریه.
بالاخره برای بار پنجم بود که امیدی دوباره جوانه زد. دکتر گفت 15درصد احتمال داره با این اوضاع وخیم و استراحت مطلق این جنین بمونه. اونم با خوش بینی اگر حساب کنیم. قرار شد تا مدتی به بقیه نگیم. اخه ما در غربت بودیم. تا اینکه خدا لطف کرد و شش ماه گذشت و ان شاالله علی اقا چند ماه دیگه بدنیا میاد. گفتیم حالا وقتشه به خانواده ها بگیم.
چشمتون روز بد نبینه ،وقتی خبر فرزند سوم رو دادیم،حرف و حدیث و زخم زبونها شروع شد،که با این خرج گرون، با شهریه طلبگی، چطور میخواید بزرگشون کنید؟ دور و بر ما هیچ زوج جوانی سه تا بچه ندارن،حتی بعضی از نزدیکان گفتن که فکر نمیکردن هنوز هم آدم های بی کلاس که ماشین جوجه کشی راه بندازن وجود داشته باشن، خیلی حرف پشت سرمون شنیدیم، خیلی طعنه، و بعضی ها هم که تبریک نگفتن هیچ، قطع رابطه کردن که مثلا ما رو تنبیه کنن. حرف من اینه ما در اطرافمون چند تا خانواده طلبه هم داریم که همه دو تا بچه دارن و حرف از بچه سوم رو جرم میدونن،جالب اینه اونا رو برا ما مثال و سرکوفت میزدن، اخه چرا باید اینطور باشه؟البته حرف تلخ، سوزاننده ست ولی مهم نیست ان شاالله ما فرزند چهارم هم میاریم،اما چرا باید قشر ولایتی ما به بهانه گرونی،بی حوصلگی ،ادامه درس ،حتی بیکلاس دونستن، شانه خالی کنن تا فرهنگ ما اینطور بشه ،که در کم کاری طلاب رو مثال بزنن؟ آیا لبیک به ندای رهبر،فقط چفیه انداختن و قربون صدقه اقا رفتنه؟خیلی متاسف شدم،نه بخاطر بی فرهنگی خودمون در این زمینه،بلکه بخاطر اینکه لا اقل در این مورد خاص که رهبر صریحا فرمودند ما در کنترل جمعیت اشتباه کردیم،اقا یار ندارند برای پر کردن خلأ،دوستان گلم،بخدا درس همیشه هست،سختی ها و مشکلات گذراست،تا دیر نشده بیایید به داد فرهنگ مریض جامعه برسیم که حتی فراموش شده که روزی دهنده ای هست....التماس دعا.
پی نوشت:
1_بنده مدرس حوزه علمیه هستم و این دلنوشته رو چند وقت پیش برای مطالعه و تشویق طلاب در گروه طلبه های مدرسه گذاشتم.
2_خوشبختانه علی کوچولوی ما شکر خدا،شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بدنیا اومد.
3_خواستم به عزیزانی که فرزند آوری رو مانع پیشرفت میدونن عرض کنم من با تولد فرزند اولم حسین اقا حوزه قبول شدم،با تولد زینب خانم سطح 3حوزه قبول شدم و با تولد علی اقا ان شاالله پایان نامه رو تا چند ماه دیگه تحویل میدم .تولد هر فرزندی برای ما مایه برکت و پیشرفت بود. البته سخته درس خوندن و کار خونه و تدریس با سه تا بچه ،ولی با اولویت قرار دادن بچه ها میشه در حاشیه فعالیت های جنبی انجام داد و ترقی کرد. اما بازم میگم اولویت با نقش مادری و همسریه....