میخواسٺ برود سرڪار
از پلههاے آپارتمان، تندتند پایین مےآمد!
آنقدر عجلہ داشٺ ڪه پلہ ها را دوتا یڪے رد مےڪرد! جلوے در خانه ڪه رسید،
بهش سلام ڪردم گفتم: آرامتر
فوقش یڪ دقیقه دیرتر میرسـے سرِڪارٺ!
سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت
علیآقا! همین یڪ دقیقه یڪ دقیقهها
شهادٺ آدم را یڪ روز به یڪ روز به عقب مے اندازد!
#شهید_محسݩ_حججے
آماده شهادت بودن با آرزوی ِشهادت داشتن،
فرق میکند..
"#شهیدمحمودرضابیضائی"
🇮🇷حیات طیبه🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/2840461424C69a94a5cc0