••
-آیتاللهمحمدحسنالھۍ
براۍ ارتباط با «امامزمان"ﷻ "»
فقط باید تصفیہ شد ،
#دل را باید تصفیہ ڪرد ! :)
✾͜͡📿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #جهت_خنده_حلال 😄
مرحوم ﻋﻼﻣﻪ ﺟﻌﻔﺮﯼ نقل میکند:
یکی از دوستان که اهل کار خیر بود ( مثلا دبیرستان، دبستان، حوزه علمیه و... می ساخت)...
می گفت : بعد از این همه کار... به فکرم افتاد که 👈🏻 حتما مقام و کمال من پیش خدا رفته بالا... دیدم این ویروس افتاده به جانم... گفتم بروم امام رضا علیه السلام یک زیارتی کنم؛
ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﮔﻔﺘﻢ: «ﯾﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ! ﺩﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺯﯾﺎﺭﺕ، ﺧﻮﺩﻡ
ﺭﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﺑﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﻨﻮ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ...!
ﻧﺸﻮﻧﻪﺍﺵ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ یکی از زائرانت یک جمله ای به من بگوید که من بفهمم مقام و کمال در پیش گاه خداوند به چه مرتبه ای رسیده ...»
🔷 اون روز ها بنا بود خانم برادر من! هم بیاید مشهد...
یک خانمی از جلوی من رد شد! خیال کردم خانم ایشان هست...
⭕رفتم از پشت سر سلام کردم.
ﺭﻭﺷﻮ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪ ﺩﯾﺪﻡ ﺯﻥ برادرم
ﻧﯿﺴﺖ!!!
ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : «ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺮﯼ!!!!»
🔷 این قدر قاطعانه گفت که...
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺎﺕ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﺠﺐ ﺭُﮎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﻧﻪ!
ﺯﻧﻪ ﺩﯾﺪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﺩﺍﺭﻡ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ.
خندمم که گرفته بود... بد تر شد...
خانمه گفت: « شک دارید؟! » 😂😂😂
بعد گفت : به این امام رضا علیه السلام که اینجا خوابیده! 👈🏻 شک نکن که واقعا خر هستید... 😂😂
منم عقب... عقب برگشتم...
🤣🤣🤣🤣
” روزی تنها یکبار برای رضای او حرفی را بزنیم و یا نزنیم. روزی فقط یکبار برای رضای او خشممان را کنترل کنیم. از بیانصافیمان در گفتار و کردار دست بکشیم. جلوی ناحق بایستیم و به حق شهادت دهیم. گرانفروشی نکنیم و بخل نداشته باشیم.
روزی تنها با یک گذشت از خواهش نفسمان آمادگی و پاکی لازم برای ظهور حضرت (عج) را فراهم کنیم “
#آیت_الله_بهجت🦋
#العبد📚
🌺حیات سمائی..فی الارض🌺
#خاطراتی_از_شهید_تورجی_زاده 👇👇👇
#خاطرات_زیبای_شهید_تورجی_زاده
راوی:
خانم سلمانی
🌸کارم شده بود گریه.صبح تا شب،شب تا صبح گریه می کردم.با دست خودم پسرم را بدبخت کرده بودم!دیگر نمی دانستم چه کنم.آبروی ما در خطر بود.حاضر بودیم هر چه که می شد بدهیم اما تنها پسر ما نجات یابد!
🌸واقعا نمی دانستم چه کنم.به تنها پسر من هم تهمت زدند!پسری که اهل نماز شب است.بسیار مومن است و ...
🌸همه به من گفتند این دختر به درد شما نمی خورد اما گوش نکردم!حالا همه خانواده در عذاب بودند.حتی راضی نمی شد مهریه اش را بگیرد و برود.همه درها به روی ما بسته شده بود.دیگر هیچ چاره ای نداشتیم.
🌸شب جمعه بود.به گلستان شهدا رفتم.خدا را به حق شهدا قسم دادم.صبح فردا تصمیم گرفتم بروم امام رضا علیه السلام.گفتم: آنقدر می مانم تا مشکل ما حل شود.
🌸دیدن چهره غم زده ی پسرم مرا آزار می داد.عصر جمعه بود.در حالی که اشک می ریختم خوابم بُرد.
🌸در مسجد جمکران بودم.به سمت محراب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت کردم.
🌸جوانی خوش سیما به سمت من آمد. شبیه رزمندگان دوران جنگ بود.
🌸پیراهن سفیدش روی شلوار بود. موهای بلند و زیبایی داشت.
🌸وقتی به من رسید گفت: بروید سر مزار تورجی!!
با تعجب گفتم : تورجی؟!
🌸مزار یک شهید را نشانم داد! حالت قبور شهدای اصفهان را داشت. زنی بسیار مجلل و با وقار هم در کنار قبر بود.
🌸خوب به عکس بالای قبر نگاه کردم.جوان بسیار زیبایی بود.یکدفعه از خواب پریدم!به اطراف نگاه کردم . پسرم آن طرف اتاق نشسته بود.
🌸صدایش کردم و گفتم : جواد،شهیدی به نام تورجی می شناسی؟!
🌸با تعجب گفت:چطور؟! گفتم: به احتمال زیاد در همین اصفهان دفن است.
🌸پسرم بلند شد و به طرف من آمد.با چشمانی گرد شده از تعجب گفت: مادر خواب دیدی؟! با علامت سر حرفش را تایید کردم.
🌸گفت:چند روز قبل توی مسجد حاج آقا از محبت حضرت زهرا سلام الله علیها می گفت. بعد در مورد شهیدی به نام تورجی که عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها بوده صحبت کرد.
🌸 با هم را افتادیم. وارد گلستان شهدا شدیم.پسرم گفت: خب حالا کجا بریم.
🌸گفتم: من که سواد ندارم. برو از این مغازه بپرس شهید تورجی می شناسی؟!
🌸جوان فروشنده بیرون آمد. آدرس را می شناخت. ما را تا مزار شهید همراهی کرد. تا چشمم به چهره اش افتاد اشک در چشمانم حلقه زد.این همان شهیدی بود که ساعتی قبل در خواب دیده بودم. نشستم و زار زار گریه کردم.
🌸گفتم: خدایا من خودم نیامدم.تو راه را به ما نشان دادی.خودت مشکل ما را حل کن.
🌸خیلی اشک ریختم تا موقع نماز آنجا بودیم.
🌸همان شب دوباره در عالم خواب او را دیدم.خودش بود. خود شهید تورجی. آمده بود خانه ما. در گوشه اتاق نشسته بود. لبخند زیبایی بر لب داشت.
🌸گفتم: جوان من تو را نمی شناسم. اما به راه شما اعتقاد دارم. ما را به شما حواله دادند. خودت کمک کن.
🌸نگاهی به پسرم کرد. گفت: انشاالله مشکل حل است.
🌸روز بعد پدر بزرگ آن دختر آمد خانه ما. از روستا آمده بود. با شوهرم صحبت کرد و گفت: اینها به درد هم نمی خورند!
🌸من با پدر و مادر دختر صحبت کردم. ما مهریه هم نمی خواهیم! بیایید مشکل را سریع تر حل کنیم! ما هم با تعجب به حرف های او گوش می کردیم.
🌸سال بعد برای پسرم به خواستگاری رفتیم. از خود شهید تورجی خواسته بودم. گفتم من سواد ندارم.
🌸پسرم هم انسان مومن و سر به زیر است.دنبال این مسائل نیست. اگر واقعا دختر خوبی است خودت کمک کن!
🌸سه سال از آن ماجرا گذشته.پسرم اکنون متاهل است. زندگی بسیار خوبی هم دارد. بار ها با همسرش به سر مزار شهید تورجی رفته اند. خدا را هم به خاطر این نعمت شکر گذارند.
📚 کتاب یازهرا
💔
ظریف گفته ما با حاج قاسم کاملا" هماهنگ بودیم!
🔸کمتر کسی میدونه حاج قاسم در جلسات خصوصی از کمبود امکانات رزمنده ها و سنگ اندازی دولت گریه میکرد،
ولی جلوی دشمن، امثال ظریف و روحانی رو حمایت میکرد!
حالا شما شدید یار غار حاج قاسم ؟!😏
🌺حیات سمائی..فی الارض🌺
#اخراج_نفوذی
🔴واکنش کیهان به سخنان دیروز ظریف در مجلس:
♦️اگر آقای ظریف اقدامات و عملکرد وزارتخانه تحت مسئولیت خود را قابل دفاع میدانند چرا از خودشان مایه نمیگذارند و با ارائه اسناد متقن و دلایل محکم از آن دفاع نمیکنند؟
♦️و چنانچه عملکرد وزارت خارجه را ناموفق ارزیابی میکنند چرا آن را به حضرت آقا نسبت میدهند؟! یعنی دقیقاً همان راهکاری که جناب رئیسجمهور نیز بارها برای توجیه ناکارآمدیهای دولت به آن متوسل شدهاند.
نسخه هایی ساده برای درمان بیماری #کرونا
این نسخه رو برای همه کسانی که از این بیماری ترسیدند بفرستید تا استفاده کنند.
#انتشار_عمومی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ جالب رهبرانقلاب به سوال يک خانم درمورد وظيفه اصلی امروز زنان☝️
🔸خانم میپرسه تو این شرایط وظیفه م چیه؟
🔸آقا: اولین وظیفهتون اینه که بچهدار بشید...
#فرزندآوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حسی که تکراری نمیشود!
🔻بالاتر از لرزش یک رابطه بین دختر و پسر ..
#استاد_پناهیان
#با_هم_ببینیم🎥🎞
* #معرفی_شهدا 🕊
🌹شهید مدافعحرم مهدی عزیزی🌹
ولادت:۱ . ۷ . ۱۳۶۱🌹
محل تولد: شهر تهران
شہادت:۱۱ . ۵ . ۱۳۹۲🥀
محل شہادت: سوریہ
🖇 آخرین پیامک مهدی:
مهدی قبل از رفتن به سوریه، آخرین پیامکش را برای یکی از دایی هایش فرستاد:
دایی ! من رفتم. دستمال اشکهام روبا کمی تربت کربلا گذاشته ام لای قرآن روی طاقچه. اگه یه وقت طوری شد، آنها را بگذارید کنارم.
📌بخشی از وصیت نامه شهید:
به تمام دوستان و آشنایان و تمام کسانی که این وصیت نامه رامی خوانند بگویید هر کاری که می توانند بکنند تا مبادا آقا لحظه ای از آنها دلگیر و ناراحت شوند. از تمام دوستان و آشنایان تقاضا می کنم نگذارند رهبر انقلاب تنها و مظلوم بماند.
#عصرتون_شهدایی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹*
#خاطرات_شهید
«واکنش پدرباازدواج پسر۱۹ساله اش!!!»
پسرم۱۹سالش بود وسال اول دانشگاه بود که یک روز به خانه آمد و گفت میخواهم موضوعی را مطرح کنم،می دانم مخالفید ولی من زن میخواهم!
من با تعجب گفتم:شماهم از لحاظ سنی وهم شغل و درآمد درسطحی نیستید که ما اقدام کنیم،برای کدام دختربرویم که شرایط شمارا قبول کند؟حالازوداست صبرکن به وقتش...
حاجی باخونسردی گفت:خانم کارشمامثل این است که فردی بگویدتشنه هستم وشما بگویی صبرکن۴-۵سال دیگربه توآب میدهم،دراین میان آن فردتلف میشود.
حاجی گفت:باباکارخوبی کردی که موضوع را مطرح کردی،چون اگرخدایی نکرده فشاری راتحمل ویاخطایی برتومیرفت پای منو مادرت نوشته میشد.
خلاصه دست به کارشدیم وخداهم قسمت کرد وپسرمان ازدواج کرد.
{توکل به خداازویژگی های بارز این شهید است}
#شهید_عبدالکریم_اصل_غوابش
#سالروز_شهادت🌷
🌱#نهال_ولایت
🔸خانم و آقا برای چی ازدواج میکنند؟!
❌کلمات "خوب اما بی خاصیت" رواج پیدا کرده!
خانواده خوب یا خانواده موفق تشکیل بدن؟!
😒
نه عزیزدلم !!!
✅👈 خانم و آقا ازدواج میکنند تا "ولایتمداری" رو تمرین کنند.👉
"چه کسی به دردش میخوره برای تقویتِ ولايتمداری"
✔️ بچشون رو هم #تربیت میکنند تا ولایتمداری رو یادش بدن.
❤️ بعدا که آقا صاحب الزمان عج اومدن بفرمایند: این بچه به درد من میخوره...
این تو یه #خانواده_ولایتمدار تربیت شده
🌹 خدایا خانواده های ما رو "مهد و پادگان تربيت سربازان ولی عصر عج" قرار بده....
🔖حدیثقدسی:
ای فرزند آدم
من تو را آفریده ام و از حال درون تو با خبرم
اسرار تو را می دانم و برملا نمی کنم
تنها کسی هستم که مطمئنی به تو خیانت نمی ورزم؛
از تو کوچکتر نیستم و هیچگاه پایان نمی پذیرم
سرچشمه و منبع همه عشق ها و محبتها منم♥️
#همهیقلبممالتو♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هنر پوشیدگی
🔸گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز حجاب و عفاف
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
╭━━⊰❀🌹❀⊱━━╮
╰━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╯
مـردان بـزرگ از یـاد "نمیرونـد"و"میماننـد"حتے اگـر در زندگـے در "نمـاننـد"و"بـرونـد"💕
🌺تـ❤️ـولـدتــــ مبـارڪ بـزرگ مـرد🌺
#شهید_محسن_حججی
#سالروز_ولادت
🌺حیات سمائی..فی الارض🌺
مـردان بـزرگ از یـاد "نمیرونـد"و"میماننـد"حتے اگـر در زندگـے در "نمـاننـد"و"بـرونـد"💕 🌺تـ❤️
گمنام:
#دلنوشته_همسر_شهید_حججی👇
بسم رب الشهدا والصدیقین
اولین ها همیشه در ذهن ماندگار میشوند و در قلب هم جا خوش می کنند.
اولین روز محرم شدن
اولین حرف عاشقانه
و اولین ....
آخرین ها هم همینطور هستند. آنها هم درست در کنج قلبت می مانند، نه این که گرد و خاک بگیرند. مینشینند یک گوشه و در پس روزهایی که خودت هستی و خودت، روزهایی که دلت پر می کشد برای او، خودشان را تکان میدهند و در ذهنت جولان میدهند و تو را به آن سال و این سوال میبرند.
جان جانانم
محسن عزیزم
اولین خواسته ات را خوب به یاد دارم در اولین لحظات محرم شدن مان. حرفت یک کلام بود؛ سعادت و شهادت.
قولش را از من گرفتی و تو هم این قول را دادی که پر پرواز همدیگر باشیم.
اولین جشن تولدت در زندگی مشترک مان؛ آنجا هم باز همان خواسته ات را تکرار کردی و آرزوی شهادت را برایم گفتی و بعد شمع را فوت کردی.
شمع ها سوختند، دل من هم همینطور.
باورمان این نبود و هنوز هم نیست، هیچ آرزویی در لحظه فوت کردن شمع به بهانه تولد برآورده نمیشود. اینها همه برای قشنگ تر شدن است بخاطر دل خودمان. حقیقت امر این است که خدا به دلها نگاه می کند؛ لحظه و ساعتش مهم نیست، مکانش هر کجا که میخواهد باشد. عاشق که باشی در طلب رسیدن همیشه منتظر هستی و بهانه اش را دلت جور میکند که بگویی عاشقم.
این اولینِ همیشگی برای ما هر سال تکرار شد و هر سال همین را فقط از خدا خواستی؛ شهادت.
آن روزها دست و دلم میلرزید وقتی می شنیدم به هر بهانه ای و با هر جمله و کلمه ای میگویی شهادت. اما بعدها که حکم نفس را پیدا کرد در زندگیمان من هم از تو یاد گرفتم، لیوان آب هم که از دست هم میگرفتیم به جای تشکر می گفتیم الهی شهید شوی.
دلت را سپرده بودی به دست شهدا و شده بودی یک دلداده. دل داده جامانده.
وقتی به مزار شهدا میرفتیم و از میان قبور آنها عبور می کردیم چشمت که به جوان های دهه هفتادی می افتاد... جوان های تیپ فاطمیون که کوچکتر از خودت بودند و روی خاک ها آرامیده بودند سال ها قبل تر، پایت همان جا می ماند. سهم نگاهت حسرت بود، حسرت به حال آنها و حسرت به حال خودت. میگفتی من، محسنِ متولد هفتاد اینجا و... . من یک سال، دو سال، سه سال بزرگتر از این جوان ها هستم و یک سال دیگر هم بزرگ شدم و این جوان ها یک سال پیش، دو سال پیش، سه سال پیش به دیدار محبوب رفتند.
تا کجاها رفته بودی همسر جان....
برای من بودن در کنار تو مهم بود و تو برایت رفتن. من هم به فکر شهادت بودم برایت ولی در سال های بعد...
اول و آخرش به دنبال رسیدن به احلی من العسل بودی...
محسن خوبم
محسن عزیزم
همیشه هم از اولین ها نباید گفت آخرین ها هم قسمتی از با هم بودنمان است.
مثل آخرین جشن تولدت در زندگیمان؛ دو روز قبل از اعزامت.
مدتها بود جای خالی انگشتری را روی دستتان احساس میکردی. نه یک انگشتر معمولی مثل بقیه انگشترها.
دلت میخواست نگین انگشترت در نجف باشد با نام یازهرا. ولایت امیرالمومنین و حب فاطمه؛ هر دو را با هم می خواستی.
بهترین هدیه هم برایت همین بود. انگشتری که در قلبش نام زهرا باشد.
من خوشحال بودم از انتخابم و خوشحال تر از من، تو بودی. به خواسته ات رسیده بودی و شیرینی این رضایت برایمان طعم همان عسل روز محرم شدن مان را داشت، شیرین و ماندگار.
آخرین شمعها را هم با همان رسم هر ساله ات فوت کردی و همان اولینِ همیشگی را باز گفتی؛ خدایا شهیدم کن.
این حرفت برایمان به یادگار ماند آن هم از آخرین تولدت.
شادی آن شبت با همیشه فرق داشت...
لبخند چهره ات با همیشه فرق داشت...
یادش بخیر، چقدر انگشت دستت را برانداز می کردی. اما خودمان هم میدانیم که انگشتر بهانه بود تو به فکر رفتن بودی و به لحظاتی فکر میکردی که قلب دشمن را با نام یا زهرا میشکنی و خط شکن دشمن میشوی که شدی.
به میهمان ها گفتی که ان شاالله با همین انگشتر به سوریه بروم و انگشتر به دست شهید شوم.
می خواهم تا آخرین لحظه همه بدانند که من شیعه امیرالمومنین هستم و محب فاطمه.
و رفتی تا رسالتت را به جهانیان برسانی...
حبیب من
جانان من
می خواهم کمی زرنگی بکنم امسال. شمع های تولدت را خودم برایت فوت میکنم. دعایش از من و آمین اجابتش از تو. خدایا شهیدم کن...
پ.ن: سلام بر حسین به نیابت از محسن شهیدم هدیه ای باشد به شهید. فطرس ملک سلام ما را به ارباب برسان. السلام علیک یا اباعبدالله...
#اولینِ_همیشگی
#تولد_جانان
#همسر_شهیدم_تولدت_مبارک
#پر_پروازم
#خدایا_شهیدم_کن
#السلام_علی_الحسین
عاشقِ زنی که عاشقت هست بودن،
سخت نیست
کافیست حواست پرت نشود از دوست داشتنش
کافیست جواب احساسش را با منطقت ندهی
کافیست یک وقتهایی با دلش راه بیایی
و وقتهای دیگر
راههای نیامده را
با آغوش
با بوسه
جبران کنی
یک زن همین که احساس کند دوستش داری و به فکرش هستی و بخاطر دلش حاضری قیدِ بعضی چیزها را بزنی یا بعضی کارها را بکنی،
خوشبختترین میشود
زنها توقعِ زیادی از زندگی ندارند
امنشان که کنی،
دلشان گرمِ زندگی میشود
#عاشقانه_های_شهدایے❤️
●موقع پرو لباس مجلسی بهم گفت:«هنوزنامحرمیم.تابپسندی برمیگردم» رفت با سینی آب هویج بستی برگشت.برای همه خریده بود جز خودش!گفت میل ندارم.
●وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لوداد که روزه گرفته است.ازش پرسیدم حالا چرا امروز؟!گفت میخواستم گره ای تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم.
✍راوی: همسرشهیدمحسن حججی
📎پ ن: فرازی از وصیت نامہ #شهید_حججی
نمیدانم چہ شد ڪہ سرنوشت مرا بہ این راه پُرعشق رساند
بدون شڪ ،
شیر حلال مادرم ...
لقمہ حلال پدرم ...
و انتخاب همسرم ...
در آن اثر داشتہ
#شهید_محسن_حججی
#سالروز_ولادت🌷
●ولادت : ۱۳۷۰/۴/۲۱ نجف آباد ، اصفهان
●شهادت : ۱۳۹۶/۵/۲۱، سوریه
چله ميگرفت ؛ قرار هاي مختلفي مي گذاشت؛ زيارت عاشورا ميخواند يا يک چله نماز صبح ميرفت کنار شهداي گمنام تيپ الغدير.
نيتش را نميدانستيم ،وقتي مدتي بعد از نماز مغرب عاشورا ميخواند حدس ميزديم ک دوباره چله خواني دارد يکي از کار هايي ک باب کرده بود و به ما هم ياد داد ، قبل از محرم شروع ميکرديم به عدس پلو خوردن،
ميگفت عدس اشک را زياد ميکند.
از چند روز مانده به محرم مراقبه را شروع میکرد ...
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حَرف
19.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
🔺بابا با بچهاش بازی میکنه حتی اگه شهید شده باشه
همسر شهید #محمود_نریمانی از شبی میگوید که خودش و پسرش بخاطر او زار زار گریه کردند ولی صبح که بیدار شدند، حال پسرش خیلی خوب بود، بابا را میخواست و پدر هم نه نگفته بود
📺#ملازمان_حرم گفتوگویی است ساده و صمیمی با همسران شهدای مدافع حرم، و در این قسمت گفت و شنودی با سارا عجمی همسر شهید محمود نریمانی
⏯ فایل کامل این قسمت از ملازمان حرم در یوتیوب :
https://youtu.be/bk9pJhJHExU
⏯ فایل کامل این قسمت از ملازمان حرم در آپارات :
https://m.aparat.com/v/4b0oR
#شهید_محمود_نریمانی🌷
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 سخننگاشت | توسل عمومی برای دفع بلای کرونا خیلی مهم است
🔍 متن کامل بیانات رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46045