#عاشقانه_های_شهدا
#شهید _حمید _سیاهکالی
سر سفره که نشست گفت:
«آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!»؛😔😢
با بغض گفتم: «چرا اینطور میگی؟😔مگه اولین باره میری مأموریت؟!»
گفت: «کاش میشـد صداتو ضبط میکردم😍 با خودم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه».😢
گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست میمونم، منو بیخبر نذار».☺️😍😢
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، 😭😔
لحظه آخر به حمید گفتم:
«حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر».😔
گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم،😊 فقط یه چیزی،
از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟☺️
اونجا بقیه هم کنارم هستن،🤔🙁
اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛☺️
به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو #یادت _باشه! من منظورت رو میفهمم».😍❤️
از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش😢 چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!»😍😍😍
لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.»😔❤️
در صفحه آخر، وصیت نامه شهید حمید سیاهکالی مرادی زینتبخش کتاب(کتاب یادت باشد) شده است.
حمید در وصیت نامه خود به زیبایی آورده است؛☺️
«دفاع از حرمین و مظلومیت مسلمانان را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را در پیروی از خط مشی این خانواده (اهل بیت عصمت و طهارت (ع) میدانم☺️ و از خداوند میخواهم تا مرا در این راه ثابت قدم گرداند…»☺️🌷
روح شان شاد راه شان پررهرو باشد🌹
یاد شهدا با صلوات🌷🌹
🆔 @hayatsamaeifelarzz
♥🍃
🍃
.
.
#عاشقانه_های_شهدا
.
.
وقتے بہ خانہ مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم .بچہ را عوض مےكرد ، شير برايش درست مے كرد.سفره را مے انداخت و جمع مے كرد،پابہ پاے من مے نشست، لباس ها را مے شست ، پهن مے كرد، خشك مےكرد و جمع مےكرد .آن قدر محبت بہ پاے زندگے مے ريخت كہ هميشہ بہ او مے گفتم : درستہ كہ كم مے آيے خانہ ؛ ولے من تا محبت هاے تو را جمع كنم ، براے يك ماه ديگر وقت دارم.نگاهم مے كرد و مے گفت: تو بيشتر از اين ها بہ گردن من حق دارے .يك بار هم گفت: من زودتر از جنگ تمام مے شوم، وگرنہ، بعد از جنگ بہ تو نشان مےدادم تمام اين روزها را چہ طور جبران مے كردم.
.
.
[ #شهید_همت ]
[ #شهداییمـ