داشتم طبق روال این چند ماه اخیر، از هرچه بر سرم آمده بود مینوشتم؛ دفترم را همینطور که توی دست داشتم، یکهو، بازش کردم. این آمد.
یک سال پیش، سوم فروردین تاریخ خورده بود.
گذر زمان عجیب است، به اتفاقی که امسال افتاد فکر میکنم. کنکور و آن رتبهی خوب، اما انتخاب حوزه. آن شخص منظور و آن اتفاقات مقدس بعدتری. و همراهی پر چالش این روزها..
خدا از سرمان بخیر میگذراند، اگر بخواهیم، خدا کمکمان میکند، و جدا گذر زمان عجیب است..
هدایت شده از همه و هیچ
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم...
#فاضل_نظری
حیـّان🇵🇸
یه کوله دعا میخوام یه کوله دعا که بشه باهاش یه عمر رو گذروند..
اینو نخونید و رد شید،
من واقعا حساب میکنم رو این دعاها؛ تو گرفتاریا همیناست که ماها رو میگذرونه..
بفرمایید بنویسید،
امشب باید بشنوم؛ اومدم که بنویسید و بخونم.
بعد از یه دورهی طولانی،
جمع حیان، دوباره دور هم..
- https://daigo.ir/secret/81278163
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به تو امید دارم من
شبیه آن پسر بچه
که هرباری زمین افتاده
بابا را صدا کرده..