شما میدانید که تا به حال صد بار میخواستم حیّان را بذارم کنار تا کمی نفس بکشد و بکشم؛
اما چند شب پیش، از دهان یکی از دوستانم یک حرفی را به نقل از کسی (یک فرد خیلی مهم و خاص) شنیدم؛
شیرینیاش از زیر زبان دلم بیرون نمیرود واقعا. فکر نکنم دیگر به فکر این کار هم بیفتم، جان و دلم حیان است، یک حیِّ راغبِ حقیقی ..
۲۷ مهر ۱۴۰۳
Gharib-Movie-Deklameh.mp3
2.95M
مبادا یا رب آن روزی
که من از چشم یار افتم ..
- دکلمه؛ بابک حمیدیان.
۲۷ مهر ۱۴۰۳
۲۸ مهر ۱۴۰۳
کبر نباید همنشین دائمی شود؛ و حتی اگر دمی مهمان شد، باید ناخوانده بودنش حفظ شود.
گاهی شرایط و نقشهایی که مدبر عالم میچیند چنان پیش میرود که باید بتوانی سربلند از این امتحانی بیرون بیایی که من میگویم قدرترین مانع ترقی آدمیست. هیچ خلقتی و هیج حالتی به وسعت و سرعت کبر آدم را زمین نمیزند، منِ متور باد میکند و چون جنازهای تنیده شده در مرداب، بوی گند و کثافات میدهد.
میدانید، آدمی که چشم میشنود، باید قبلش چشم گفته باشد. جدی جدی این را میگویم، چشم خانواده میشنوی، قبلش باید نوکری کسی را کرده باشی؛ مختصرش اینکه، آدم اگر بخواهد از آدمیزادی به انسانیت برسد، باید کسی را برگزیند و در برابر او به خاک بیفتد. قویترین یاران علی [ع] را صفات رذیله از سپاه حسین [ع] جدا کرد. شمر، از ابتدا شمر نبود، وقتی احساس کسی شدن کرد، شمر شد.
انسان نباید احساس کسی شدن بکند، بلکه باید احساس مجذوب و ممزوج شدن بکند، احساس درهمتنیدگی و انبساط، احساسی بیشتر آن فاصلهی کذایی. مثلا اگر یک جایی دیدی یک چیزی دارد بهتر میشود، مثلا دیدی یک مدتیست داری قشنگتر صبوری میکنی، یادت باشد که این برنامهی خداست برای اینکه یک اسم خودش را در تو فعال کند، و شاید توانایی خودت را نشانت دهد. هر که اسامی بیشتری در خود فعال کرده باشد، قریبتر است، هرکه پرت و پلا و ویلان عالم چهارپایان بود، گذر و امرار معاشش به همو باز میگردد.
- زهرا.
۲۹ مهر ۱۴۰۳
۲۹ مهر ۱۴۰۳
حیـّان🇵🇸
من باید یاد بگیرم کم کم من نباشم، همه او باشد؛ که من او شوم ..
در هر فلکی مردمکی میبینم
هر مردمکش را فلکی میبینم
ای احول اگر یکی دو میبینی تو
بر عکس تو من، دو را یکی میبینم ..
۲۹ مهر ۱۴۰۳
شهید رئیسی هنوز هم زنده و دلسوز است، هنوز هم حرارت تقوایش در هوای این اطراف میپیچد.
من این روزها کارم که گیر میافتد، شخص عزیز او را واسطه قرار میدهم؛ که اگر زنده بود و میفهمید، تا منتهی توان کمک میکرد، چه برسد به حالا که دستش باز است، آن هم چه بازی..
۳۰ مهر ۱۴۰۳
خودت را از رحم دنیا بیرون بکش یا ابن آدم!
تو اسباب و اثاثیهات بیش از زندگی در این چهاردیواری حقیرانهست.
به تو یک چیزهایی دادهاند که اگر بخواهی اینجا جایش بدهی، خیلی سادهلوحانه جلوه میکند. چه کسی گردنبند مروارید را در گردن چارپایی علیل و لایعقل میاندازد؟
گمان میکنی آنچه ما میکنیم، با این تمثیل مروارید و چارپا، تفاوتش زمین تا آسمان است؟ همین هم از چشمپوشیهای ما از حقایقست.
آنکه قیمت جنس را نداند، به نااهل، و بیمقدار میفروشد؛ خودفروشی نکن یا ابن حلال¹.
؛¹ ای حلال زاده.
۱ آبان ۱۴۰۳
ما هیچ رخت عزا بر تن نخواهیم کرد،
که تاریخ گواهی میدهد شهادت غایةالآمال مسلمین است؛
این پارچهی سیاه و چشم گریانی که میبینید
از درد دلِ سوخته و نفس رمیده خودمانست،
از وحشتی که از جاماندن از قافلهی فرزند حسین [ع] داریم..
۱ آبان ۱۴۰۳
حیـّان🇵🇸
ما هیچ رخت عزا بر تن نخواهیم کرد، که تاریخ گواهی میدهد شهادت غایةالآمال مسلمین است؛ این پارچهی سی
هیزم به پای هیبت هجران نشاندهام
آتش گرفتهام که ببیند حقیر را
از سلسله کرامت یار، این مرا بس است
از در مَراند و نرهاند اسیر را..
- راغب.
۱ آبان ۱۴۰۳