eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
307 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻💛🌻💛🌻 💛 🌻 💛 🌻 ‌✨❲ أَوَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ ❳ ‌✨ 💫 ﺁﻳﺎ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺯﻕ ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ ؟ 💫 ┏━🌸━━•••━━━━━━━┓ ➥ @hazraate_eshgh ┗━━━━•••━━🎀━━━━┛
امام سجـ💚ـاد (ع) فرمودند: 🌿 آن که امربه‌معـروف و نهی‌ازمنکر را ترک می‌کند، 🌿 هم‌چون کسی است که کتـاب‌خدا را پشـت‌سر انداخته است. [حیاة‌الامام‌زین‌العابدین،ص۳۴۴] ↓💚🌿💚↓ دل چَسب تریـــن زمزمہ اینجا صلوات اَست ↓💚🌿💚↓ @hazraate_eshgh 💚🌿
⚠️✊🏻...ــ...✊🏻⚠️ ! و این یعنیـــ... خدا اگر بخواهد کسی را عزیـ💗ــز کند با یک عکس هم کار خودش را میکند همان کاری که با یک عکسـ✨ و با محسن حججیـ❤ کرد این بار با یک عکسـ✨ و محسن فخری زادهـ❤ میکند انگار همه محسن ها فقط یک قابـ🖼 دارند یکی در سوریه غریب و اسیر💔 یکی در تهران ناشناس و سر به زیر🥀 یکی در مدینه کنار دست بسته امیر😭 مگر ما از محسن بن علی🌱 فقط همان قاب پشت در خانه فاطمه را نداریم؟ و مایی که نمی‌شناختیمتـ😔 و تو داشتی یک عمر برای ما خدمت می کردی✌🏻 نه مصاحبه ای داری🚫 نه عکس دیگری🚫 فقط چند ساعت است🕒 که با همین یــک عکس افتاده ای سر زبان ها😍❤ مرد حسابی!✋ همین یک عکس هم به دوربین نگاه نکردی😢 چشم هایت را چرا از ما گرفتیـ😞؟ نگفتی ما چطور از خجالت نشناختنتـ😣 آب نشویمـ😓؟ مگر میشود این همه گمنامیـ⁉️ و این همه خدمتـ✌🏻 باور کنیم یا نکنیمـ✋ همه چیز در گمنامیــ⁉️ استـ😍... ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
✨🌼 در داخل محیط خانه، 🏠 اخلاق و رفتار شما می‌تواند یک خانواده را بسازد. 🌱 یک جوان گاهی در یک خانواده، پدر و مادر و برادران و خواهران را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. ✨ یک جوان مؤمن و مُهَذّب در داخل خانواده، مثل یک چـ💡ـراغ، محیط خانواده را روشن می‌کند؛ [حتی] در داخل محله و محیط زندگی و محیط کار. 🕊️ ❀ [۱۳۸۶/۲/۱۹ -رهبرانقلاب] ❀ ________________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
⭕ 👈هک سایت شهرداری تگزاس آمریکا😎✌🏻 و نمایش تصویر ✨🌷سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی🌷✨ و ✨🌷شهید محسن فخری زاده🌷✨ در صفحه سایتـ...🌐😏 نمیدونم کار کدوم باغیرت ایرانیـ✌🏻❤ و کدوم یکی از عشاقـ😍 💚رهبرمون سیدعلی💚 بوده اما هر کی بودی و هر جا که هستی 🌸 🕊 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
؟؟ ❤ ‏قشنگی ‎سجده اینه کھ..🌱 تو گوش زمین پچ پچ میکنیـ😍 ولی تو آسمون صداتو میشنونـ... :) رفیق یادت نرهـ✋ واسه فرج مولا ✨صاحب الزمان؏✨ دعا کنیـ💚 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
{🌺🌿} 👈 مادر به او گفت:《خبرش به ما رسیده که دیشب رسیدی کاشان》. اکبر برگشت و به مادر نگاه کرد. مادر با دلخوری گفت:《پس چرا دیشب نیامدی خانه》؟ اکبر با تبسمی🍃 پاسخ داد:《دیروقت بود، تو ماشین خوابیدم》. مادر ناراحت شد، با تعجب گفت:《تو ماشین خوابیدی؟؟ آخه چرا؟ آن همه تشک و لحاف تو خونه داشتیم》. اکبر با خوشرویی 🌺 جواب داد:《مادر، فکر می‌کنید ما تو جبهه چه کار می‌کنیم. کفش‌هایمان را مثل بالش زیر سرمان می‌گذاریم و اورکتمان را هم مثل لحاف روی خودمان می‌اندازیم... ما به این وضعیت عادت داریم》. مادر شگفت‌زده نگاه کرد و اکبر با عجله به درون اتاق رفت. 🌷🌿 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
•°•🦋💙•°• کجاسـت نابودکنندهــ😭 اهل فسق و عصیان و ظغیانــ🥀 کجاسـت دروکننده شاخه‌های گمراهیـ💔 و شکاف‌اندازیـ🍂 [دعای‌ندبه] 🌙 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
•|🌳🌺🌳|• از امام صادق (علیه السلام) 🌺 است که فرمود: هیچ معجزه ای از معجزات انبیا و اوصیا نیست❌ مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی مثل آن را به دست قائم (عج) ظاهر می‌گرداند🍃 تا بر دشمنان اتمام حجّت کند. •|🌳🌺🌳|• °•[ اثبات‌الهداة: ۳۵۷/۷ جمع آوری شده در کتاب مکیال المکارم ]•° 💌 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما یک تماس📞 از شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی🌷✨ دارید آیا پاسخ میدهید...؟!😍 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
✨بسمـ خداییـ کهـ عشقـ وصالـ داد✨ 🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت 👈🏻راوی : فاطمه صدای مداحی می آمد😭 تازه یادم امد امشب شب شهادت س است🖤. جلوی ضریح زانو زدم ٬ درفکر بودم اما نمیدانم چه فکری😟!صدای مداحی می آمد ٬نمیدانم چه میگفت فقط یک کلمه شنیدم و آن این بود: 😍😭 و احساس کردم جمعیت کم کم پراکنده میشوند و مراسم تمام میشود....🚶‍♂ کم کم چشم هایم سنگین شد و روی هم رفت😴 ٬دوباره خواب دیدم ٬هیچ چیز نمیدیدم فقط صداهارا میشنیدم👂 🌸٬صدای آرامی آمد٬ دخترم پاشو ٬مادرت همیشه کنارت هست بلند شو پسرم منتظرته٬این هدیه من به توعه ازش مواظبت کن...🌸 و احساس کردم پارچه ای روی چشمانم آمد و به کنار رفت🤩💛 ٬عطر 🌼گل نرگس نوازش روحم شد٬دستی به شانه ام خورد که بیدار شدم🙈. -دخترم پاشو ٬نماز صبح نزدیکه ها خواب نمونی مادر☺️ پیرزن مهربانی بود که مرا از خواب بیدار کرد... خوابم را به یاد اوردم ٫٬؟مادر من؟او که بود؟🧐 هنوز نوای دلنشینش در ذهنم چرخ میزد٬هدیه؟چه هدیه ای؟🤨 به نماز ایستادمـــ✨ تعجب کردم که چه روان خواندم! آخر من نماز خواندن بلد نبودم٬دست هایم را به حالت قنوت گرفتم🤲🏻 و از خدایی که تنها نامش را میدانستم کمک خواستم😭٬از او خواستم مرا در آغوش بگیرد✨٬نوازشم کند تا آرام بگیرم٬☺️نمیدانم این راز و نیازها چگونه برزبانم می آمد..😦 بعد از اتمام نمازم به سرجایم برگشتم که از دور چشمم به پارچه مشکی که کنار کیفم بود افتاد٬سریع به سمتش دویدم ٬نه ممکن نیست٬از کجا امده بود؟😟🤨 من چادر مشکی نداشتم😭 ٬٬آری هدیه!روبه روی صورتم گرفتم عطر نرگس🌼 میداد. تا اعماق وجودم را با آن عطر پر کردم☺️٬هربار اطرافم را نگاه کردم چیزی ندیدم ٬فقط٬فقط یک خانم چادری دیدم که از سمت من درحال بازگشت بود٬سریع صدایش زدم و به سمتش دویدم.✨ -خانم٬خانم صبر کنید -جانم؟☺️ چقدر چهره اش زیبا و دلنشین بود 😍 لحظه ای محوش شدم انگار فرشته بود😇٬ -شما این چادرو برام گذاشتید؟فکر کنم به خاطر این بوده که حجابم مناسب نبوده درسته؟خیلی ببخشید الان درستش میکنم اما نیازی به چادر نیست ممنو.. -دختر گل ٬یه خانومی این چادر رو به من دادن و گفتن به شما بدم و است ٬گفت حتما بهش برسون خودش میدونه ٬هدیه رو که پس نمیدن.😉❤️ از کلماتش دلم ریخت😧😭 زانوهایم خم شد و روی زمین افتادم٬به پهنای صورتم اشک میریختم نمیدانم برای چه؟😭 -خانوم بهت نظر کرده گلم٬خوش به سعادتت☺️💖 دیگر چیزی نفهمیدم و از اعماق وجودم گریه کردم وچادر را ناخودآگاه در آغوش گرفته بودم و میگریستم٬بوی گل نرگس🌼 میداد چه هدیه ای بود چه ساده اما دلربا ٬این چه بود؟آن خانم چه کسی بود؟🤨😭 چادر را روی سرم انداختم 😍 لطیف بود٬مانند برگ گل٬تا روی سرم امد سرتاسر وجودم غرق لذت شد منشأ این حس را نمیدانستم ☺️ ٬دوباره سوال ها به سمت مغزم هجوم اورد٬ منتظرت هست!!!پسرش کیست؟😮 قدم هایم به حیاط کشیده شد در هوای بی هوایی به سر میبردم به سمت آنسوی خیابان قدم برمیداشتم و درفکر اتفاقات بودم که کامیونی 💨🚚به سمتم میامد چراغش را چندبار روشن و خاموش کرد از ترس درجایم میخکوب شده بودم و چشم هایم را که بستم تمامم اتفاقات جلوی چشمانم رژه رفت٬ صدای من بود که با جیغ علی را صدازدم... -علییییییییی😰😲 ماشین ترمز شدیدی زد اما به من برخورد نکرد که دست هایم داغ شد😱 -جانم فاطمه😨 وسط خیابان راه را سد کرده بودیم٬ دست هایم در دست های علی بود و چشم هایمان تنها هم را میدید٬همه چیز را به یاد اوردم ٬علی٬علی٬علی و 😍 از حجوم افکار و خاطرات قبل مغزم فشرده شد و بیهوش شدم....😢 🌺🍃ادامه دارد... نویسنده: نهال سلطانی ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh