🌻💛🌻💛🌻
💛
🌻
💛
🌻
✨❲ #یک_آیه
أَوَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ ❳ ✨
💫 ﺁﻳﺎ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺯﻕ ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻛﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ ؟ 💫
┏━🌸━━•••━━━━━━━┓
➥ @hazraate_eshgh
┗━━━━•••━━🎀━━━━┛
امام سجـ💚ـاد (ع) فرمودند:
🌿 آن که امربهمعـروف و نهیازمنکر را ترک میکند،
🌿 همچون کسی است که کتـابخدا را پشـتسر انداخته است.
[حیاةالامامزینالعابدین،ص۳۴۴]
#حدیث
↓💚🌿💚↓
دل چَسب تریـــن زمزمہ اینجا صلوات اَست
↓💚🌿💚↓
@hazraate_eshgh 💚🌿
#شاید_تلنگر
⚠️✊🏻...ــ...✊🏻⚠️
#همین_یک_عکس!
و این یعنیـــ...
خدا اگر بخواهد کسی را عزیـ💗ــز کند
با یک عکس هم کار خودش را میکند
همان کاری که با یک عکسـ✨
و با محسن حججیـ❤ کرد
این بار با یک عکسـ✨
و محسن فخری زادهـ❤ میکند
انگار همه محسن ها فقط یک قابـ🖼 دارند
یکی در سوریه غریب و اسیر💔
یکی در تهران ناشناس و سر به زیر🥀
یکی در مدینه کنار دست بسته امیر😭
مگر ما از محسن بن علی🌱
فقط همان قاب پشت در خانه فاطمه را نداریم؟
و مایی که نمیشناختیمتـ😔
و تو داشتی یک عمر
برای ما خدمت می کردی✌🏻
نه مصاحبه ای داری🚫
نه عکس دیگری🚫
فقط چند ساعت است🕒
که با همین یــک عکس افتاده ای سر زبان ها😍❤
مرد حسابی!✋
همین یک عکس هم به دوربین نگاه نکردی😢
چشم هایت را چرا از ما گرفتیـ😞؟
نگفتی ما چطور از خجالت نشناختنتـ😣
آب نشویمـ😓؟
مگر میشود این همه گمنامیـ⁉️
و این همه خدمتـ✌🏻
باور کنیم یا نکنیمـ✋
همه چیز در گمنامیــ⁉️ استـ😍...
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#رهبرانه ✨🌼
در داخل محیط خانه، 🏠
اخلاق و رفتار شما میتواند یک خانواده را بسازد. 🌱
یک جوان گاهی در یک خانواده، پدر و مادر و برادران و خواهران را تحتتأثیر قرار میدهد. ✨
یک جوان مؤمن و مُهَذّب در داخل خانواده، مثل یک چـ💡ـراغ، محیط خانواده را روشن میکند؛ [حتی] در داخل محله و محیط زندگی و محیط کار. 🕊️
❀ [۱۳۸۶/۲/۱۹ -رهبرانقلاب] ❀
________________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
⭕#بزدلانببینند⭕
👈هک سایت شهرداری تگزاس آمریکا😎✌🏻
و نمایش تصویر
✨🌷سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی🌷✨
و
✨🌷شهید محسن فخری زاده🌷✨
در صفحه سایتـ...🌐😏
نمیدونم کار کدوم باغیرت ایرانیـ✌🏻❤
و کدوم یکی از عشاقـ😍
💚رهبرمون سیدعلی💚 بوده
اما هر کی بودی و هر جا که هستی
#دمتفاطمی🌸
#اجرتباشهادت🕊
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#صدایخدارومیشنوی؟؟
#دارهصداتمیکنهـ❤
قشنگی سجده اینه کھ..🌱
تو گوش زمین پچ پچ میکنیـ😍
ولی تو آسمون صداتو میشنونـ... :)
رفیق یادت نرهـ✋
واسه فرج مولا ✨صاحب الزمان؏✨
دعا کنیـ💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
#التماس_دعای_شهادت
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#پای_درس_شهدا {🌺🌿}
👈 مادر به او گفت:《خبرش به ما رسیده که دیشب رسیدی کاشان》.
اکبر برگشت و به مادر نگاه کرد. مادر با دلخوری گفت:《پس چرا دیشب نیامدی خانه》؟
اکبر با تبسمی🍃 پاسخ داد:《دیروقت بود، تو ماشین خوابیدم》.
مادر ناراحت شد، با تعجب گفت:《تو ماشین خوابیدی؟؟ آخه چرا؟ آن همه تشک و لحاف تو خونه داشتیم》.
اکبر با خوشرویی 🌺 جواب داد:《مادر، فکر میکنید ما تو جبهه چه کار میکنیم. کفشهایمان را مثل بالش زیر سرمان میگذاریم و اورکتمان را هم مثل لحاف روی خودمان میاندازیم... ما به این وضعیت عادت داریم》.
مادر شگفتزده نگاه کرد و اکبر با عجله به درون اتاق رفت.
#شهیددفاعمقدسسرداراکبرزجاجی🌷🌿
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#عابدانه •°•🦋💙•°•
کجاسـت نابودکنندهــ😭
اهل فسق و عصیان و ظغیانــ🥀
کجاسـت دروکننده شاخههای گمراهیـ💔
و شکافاندازیـ🍂
[دعایندبه] 🌙
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
•|🌳🌺🌳|•
از امام صادق (علیه السلام) 🌺 است که فرمود:
هیچ معجزه ای از معجزات انبیا و اوصیا نیست❌
مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی مثل آن را به دست قائم (عج) ظاهر میگرداند🍃 تا بر دشمنان اتمام حجّت کند.
•|🌳🌺🌳|•
°•[ اثباتالهداة: ۳۵۷/۷
جمع آوری شده در کتاب مکیال المکارم ]•°
#به_وقت_امام_زمان 💌
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
شما یک تماس📞 از
شهیدحاجقاسمسلیمانی🌷✨
دارید
آیا پاسخ میدهید...؟!😍
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
✨بسمـ خداییـ کهـ عشقـ وصالـ داد✨
🌺🍃رمـــان #از_من_تا_فاطمه.. 🌺🍃
قسمت #یازدهم
#هوالعشق
#حضرت_زهرا
👈🏻راوی : فاطمه
صدای مداحی می آمد😭
تازه یادم امد امشب شب شهادت #حضرت_زهرا س است🖤. جلوی ضریح زانو زدم ٬ درفکر بودم اما نمیدانم چه فکری😟!صدای مداحی می آمد ٬نمیدانم چه میگفت فقط یک کلمه شنیدم و آن این بود: #مادر 😍😭
و احساس کردم جمعیت کم کم پراکنده میشوند و مراسم تمام میشود....🚶♂
کم کم چشم هایم سنگین شد و روی هم رفت😴 ٬دوباره خواب دیدم ٬هیچ چیز نمیدیدم فقط صداهارا میشنیدم👂
🌸٬صدای آرامی آمد٬ دخترم پاشو ٬مادرت همیشه کنارت هست بلند شو پسرم منتظرته٬این هدیه من به توعه ازش مواظبت کن...🌸
و احساس کردم پارچه ای روی چشمانم آمد و به کنار رفت🤩💛
٬عطر 🌼گل نرگس نوازش روحم شد٬دستی به شانه ام خورد که بیدار شدم🙈.
-دخترم پاشو ٬نماز صبح نزدیکه ها خواب نمونی مادر☺️
پیرزن مهربانی بود که مرا از خواب بیدار کرد...
خوابم را به یاد اوردم ٫#دخترم٬#مادرت؟مادر من؟او که بود؟🧐
هنوز نوای دلنشینش در ذهنم چرخ میزد٬هدیه؟چه هدیه ای؟🤨
به نماز ایستادمـــ✨
تعجب کردم که چه روان خواندم! آخر من نماز خواندن بلد نبودم٬دست هایم را به حالت قنوت گرفتم🤲🏻
و از خدایی که تنها نامش را میدانستم کمک خواستم😭٬از او خواستم مرا در آغوش بگیرد✨٬نوازشم کند تا آرام بگیرم٬☺️نمیدانم این راز و نیازها چگونه برزبانم می آمد..😦
بعد از اتمام نمازم به سرجایم برگشتم که از دور چشمم به پارچه مشکی که کنار کیفم بود افتاد٬سریع به سمتش دویدم ٬نه ممکن نیست٬از کجا امده بود؟😟🤨
من چادر مشکی نداشتم😭
٬#هدیه٬آری هدیه!روبه روی صورتم گرفتم عطر نرگس🌼 میداد. تا اعماق وجودم را با آن عطر پر کردم☺️٬هربار اطرافم را نگاه کردم چیزی ندیدم
٬فقط٬فقط یک خانم چادری دیدم که از سمت من درحال بازگشت بود٬سریع صدایش زدم و به سمتش دویدم.✨
-خانم٬خانم صبر کنید
-جانم؟☺️
چقدر چهره اش زیبا و دلنشین بود 😍
لحظه ای محوش شدم انگار فرشته بود😇٬
-شما این چادرو برام گذاشتید؟فکر کنم به خاطر این بوده که حجابم مناسب نبوده درسته؟خیلی ببخشید الان درستش میکنم اما نیازی به چادر نیست ممنو..
-دختر گل ٬یه خانومی این چادر رو به من دادن و گفتن به شما بدم و #هدیه است ٬گفت حتما بهش برسون خودش میدونه ٬هدیه رو که پس نمیدن.😉❤️
از کلماتش دلم ریخت😧😭
زانوهایم خم شد و روی زمین افتادم٬به پهنای صورتم اشک میریختم نمیدانم برای چه؟😭
-خانوم بهت نظر کرده گلم٬خوش به سعادتت☺️💖
دیگر چیزی نفهمیدم
و از اعماق وجودم گریه کردم وچادر را ناخودآگاه در آغوش گرفته بودم و میگریستم٬بوی گل نرگس🌼 میداد چه هدیه ای بود چه ساده اما دلربا ٬این چه بود؟آن خانم چه کسی بود؟🤨😭
چادر را روی سرم انداختم 😍
لطیف بود٬مانند برگ گل٬تا روی سرم امد سرتاسر وجودم غرق لذت شد منشأ این حس را نمیدانستم ☺️
٬دوباره سوال ها به سمت مغزم هجوم اورد٬#پسرم منتظرت هست!!!پسرش کیست؟😮
قدم هایم به حیاط کشیده شد
در هوای بی هوایی به سر میبردم به سمت آنسوی خیابان قدم برمیداشتم و درفکر اتفاقات بودم که کامیونی 💨🚚به سمتم میامد چراغش را چندبار روشن و خاموش کرد از ترس درجایم میخکوب شده بودم و چشم هایم را که بستم تمامم اتفاقات جلوی چشمانم رژه رفت٬
صدای من بود که با جیغ علی را صدازدم...
-علییییییییی😰😲
ماشین ترمز شدیدی زد اما به من برخورد نکرد که دست هایم داغ شد😱
-جانم فاطمه😨
وسط خیابان راه را سد کرده بودیم٬
دست هایم در دست های علی بود و چشم هایمان تنها هم را میدید٬همه چیز را به یاد اوردم ٬علی٬علی٬علی و 😍
از حجوم افکار و خاطرات قبل مغزم فشرده شد
و بیهوش شدم....😢
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده: نهال سلطانی
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh