سالها قبل از انقلاب، جوان بودم و قصد ازدواج داشتم. سرم به کار خودم بود و به نماز و مسجد خیلی اهمیت می دادم.
در محله ما، دختری بود که بیشتر خواهرانم از زیبایی فوق العاده او حرف می زدند. خانواده ما پیش قدم شدند و برای خواستگاری از او اقدام کردند.
من نیتم از ازدواج، فقط انجام دستور خداوند و تکامل در زندگی بود، یک همدم می خواستم که حرف خدا برایش مهم باشد.
می دانستم که خیلی نباید به دنبال زیبایی باشم.
خلاصه خواستگاری انجام شد و خانواده دختر که مرا می شناختند، تایید کردند و مراسم عروسی برگزار شد.
همانطور که خواهران و مادرم می گفتند، این دختر فوق العاده زیبا بود.
اما هنوز مدتی از ازدواج ما نگذشته بود که بعضی از دوستان و بستگان دختر سراغش آمدند و به او می گفتند: حیف کمالات تو نیست که با این مرد ازدواج کرده ای؟ چرا زود تصمیم گرفتی. این مرد قدرت اجاره یک خانه مستقل را هم ندارد و... برای تو خواستگاران بهتری می آمد و...
دختر هم که اعتقادات خیلی برایش مهم نبود و به دنبال ثروت بود، همیشه به من سرکوفت می زد.
هر وقت از سر کار می آمدم باید غر زدن های او را تحمل می کردم. مدتی بعد زندگی ما بیشتر شبیه جهنم شده بود. اینقدر جلوی پدر و مادرش از وضع مالی من گلایه کرد تا کار به دادگاه کشید.
من همسرم را واقعا دوست داشتم، اما با دلی شکسته مجبور شدم او را طلاق دهم. شهر ما کوچک بود و اخبار، خیلی سریع منتقل می شد.
مدتی بعد، آن دختر باجوان ثروتمندی آشنا شد و ازدواج کرد. عروسی پر سر و صدا و... درست همان چیزهایی که آن دختر آرزو داشت. آن زمان که جوان ها هیچ نداشتند، این پسر خانه و ماشین داشت.
اما بعد از ازدواج، متوجه شد که همسرش اهل مشروبات هست و در قید و بند دین و خانواده نیست!
او از ترس آبرو، مشکلاتش را از همه مخفی می کرد. من بعدها این مطالب را از خواهرانم می شنیدم. او مجبور بود به این زندگی ادامه دهد، ولی همسرش رفته رفته بدتر شد و شب ها تاسحر بادوستان ناباب می گشت و مست به خانه می آمد.
این ماجرا که می گویم برای اوایل دهه چهل و حدود بیست و پنج سال قبل از انقلاب است.
روزگار بر آن خانم سخت شده بود، ولی نمی توانست حرفی بزند. انتخاب خودش بود. اما دیگر آن ثروت و کمالات که آرزویش را داشت به چشمش نمی آمد.
او صاحب یک دختر شد و فکر می کرد همسرش پابند زندگی خواهد شد، اما نشد.
تا اینکه یک شب همسرش در حالت مستی شدید به خانه آمد. آن خانم با نوزادش در کنار هم خوابیده بودند و پتویی روی آنها بود.
شوهر مست که درگیر اوهام بود، خیال کرد که مردی در کنار زنش خوابیده! سنگ بزرگی برداشت و محکم به سر او کوبید!!
زن از خواب پرید و فریاد زد چه می کنی؟ وقتی پتو را کنار زد، نگاه دید که متاسفانه ضربه محکم، سر نوزاد را از بین برده!
مرد که هنوز در حالت عادی نبود، تا به خود آمد و دید که چه کرده، از ترس از خانه فرار کرد. او قتل انجام داده بود برای همین با ماشین خودش با سرعت زیاد از شهر متواری شد.
آن جوان در همان نیمه شب، تصادف شدیدی می کند و از دنیا می رود.
خبر در تمام شهر ما پخش شد. تا سالهای سال، بزرگترها وقتی می خواستند از بدی شراب بگویند، داستان همسر اول مرا مثال می زدند.
اما آن دختر جوان، از غم و ناراحتی مریض شد و روز به روز حالش بدتر شد. شوک بزرگی به او وارد شده بود. ناباورانه بعد از مدت کوتاهی این خانم جوان هم از دنیا رفت!
من یک سال با آن خانم زندگی کرده بودم. دوستش داشتم. زن خوبی بود، اما دیگران نگذاشتند زندگی آرامی داشته باشد.
بارها مخفیانه به سر مزارش می رفتم و برایش دعا می کردم.
یادم هست خیلی برای زندگی آینده ام دعا می کردم. از خدا فقط همسر با ایمان می خواستم که اهل زندگی باشد.
خدا هم به من لطف کرد و همان سال با دختری متدین ازدواج کردم. خداوند عزیز، در همان دهه چهل و پنجاه چندین فرزند خوب و مومن به من عطا کرد. در ایام انقلاب، پسران من همگی اهل مسجد و فعالیت های انقلابی بودند. دخترانم نیز اهل دین و اعتقادات بودند.
جنگ شروع شد، من دیگر برای جبهه و جنگ پیر بودم اما در بسیج حضور داشتم. پسرانم راهی جبهه شدم.
خدا را شکر می کنم که سه پسرم در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند و چهارمی جانباز شد و آبروی من شدند.
اما دوستان، دقت کنید، زندگی فقط پول و شهرت و تفریح نیست، زندگی همیشه با سختی همراه است. این آیه شریفه قرآن است.
اما اگر تقوا داشته و به آنچه خدا دستور داده عمل کنیم، خداوند راه خروج از گرفتاری ها را به ما نشان می دهد و زندگی در همین دنیا برای ما بهشت می شود. کلام پروردگار عزیز را باور کنیم...
1_1619990881.mp3
18.32M
📗🔈#مستند_صوتی_شنود
قسمت 5⃣1⃣
* از بچگی عاشق این بودم که فرشته ها را ببینم.
* دوست داشتم شیاطین را نیز ببینم
* فهمیدم که نباید با شیطان صحبت می کردم
* سه واقعه از آینده دیدم
* همه کشورها تسلیم آمریکا بودند به غیر از چندتا
* خبر عجیبی که مطابق با رویای من بود
* پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود
* حجم عظیمی از آب که حیوانات را با خود آورد
* آب رودخانه به آسمان رفت وحیوانات پخش در خانه ها شدند
* بیماری که حیوانات را وحشی می کرد
* مریضی حیوانات به انسان ها سرایت کرد
* چرخه طبیعت، بهم ریخت
* دیدم جنگی در ایران روی می داد
* مردم کاملا بی خیال نسبت به جنگ
* هیچ کس به حرفم گوش نمی داد
* افرادی که احمقانه دلسوزی می کردند
* عاقبت آن چهار نفر
* هر کدام از واقعه ها بطنی داشت
* حیواناتی که در خانه ها یافت می شود
* عالم میکروب ها
* ویروس های حیوانی، که در انسان ها جواب می دهد
* چه طور فهمیدم که همسرم از دنیا می رود
* انقطاعی که نشان از مرگ داشت
#استاد_امینی_خواه
16 Mostanade Soti Shonood.mp3
18.28M
📗🔉#مستند_صوتی_شنود
قسمت 6⃣1⃣
* جریان بیماری همسرم
* هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
* دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد.
* خدا به چه کسانی بدهکار است؟
* افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
* آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
* وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
* برای اموات باقیات صالحات بفرستید
* مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
* در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
* سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
* اثر تقوای چشم
* نباید شیاطین را به زندگی راه داد
* چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
* شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
* غفلت، کار اصلی شیطان
#استاد_امینی_خواه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا اباعبدالله
انشاءالله وعده من و شما،،،
#اربعین کربلا🤲💔
﷽
🔖 حب فرعونی یا حب موسوی!!
🔰 #فرعون نسبت به #حضرت_موسی هراس ایجاد میکرد؛
«يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ» (سوره اعراف، آیه۱۱۰).
✍🏻 فرعونی که بیش از 20 هزار بچه را کشته بود! حالا ژست امنیت گرفته، و مردم هم میپذیرفتند.
چرا؟
«وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا» (سوره فجر، آیه۲۰).
✍🏻 چون از پول حرف میزند، خدای من که پول است الان در جیب فرعون است و او. مقربترین فرد به خدای من است، هر چه بگوید نوکرش هستم.
موسی پولش کو؟
چگونه میخواهد مرا به خدایم نزدیک کند در حالی که خودش از خدای من دور است؟
▫️او در دلش جایی برای امثال تو، فکر تو و مسیر تو نیست.
⬅️ تو دلت #ظلمت میخواهد. دروغ دوست دارد آرزو و توهم دوست دارد. هر کس این دروغ و توهم را به خوردش بدهد میپذیرد و نوکرش میشود.
✍🏻 مبدا باید درست بشود. آن مبدا حب است.
و آن حب باشب
است که درست میشود.[1] بحارالانوار، ج۵۱، ص ۲۲۰.
﷽
✨ دلیل سفارش به اقامه شب
🔰 سبح به معنای شناست. تسبیح هم به این معنا که شنا میکنی آب را عقب میدهی و جلو میروی. تسبیح یعنی تمام نقائص را میشکافی و به عقب می دهی و جلو میروی و مقرب میشوی.
✍🏻 تو در روز خیلی شناور هستی. زندگی خیلی موج دارد، خیلی جاذبهها دارد، بیم و امیدهای دنیایی پژواکش در جامعه میپیچد، انسان را به شوق و طمع میاندازد.
خاصیت زندگی این است، «إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا» (سوره مزمل، آیه۷).
▫️ اگر خلوت شب نداشته باشی، تو را میبرد. هیچ کس نمیتواند مقاومت کند.
✍🏻 اینجا وسواس خناس زندگی را پر کرده، نجات از چنگ او، رب میخواهد.
ربانی میخواهد؛ و ربانی کسی است که اهل #سحر است.
📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
16.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از حال رفتن مامور برق بوشهری از گرما روی تیر چراغ برق
🔻به احترام این مردان باید ایستاد
لطفا رعایت کنیم
یدونه لامپ خاموش = چند ساعت ذخیره برق .
﷽
🔰 تصمیمهای سخت در تعارض منفعتها
✍🏻 ما گاهی تصور میکنیم که یادآوری کربلا ما را نجات میدهد، اما واقعیت این است که
تنها اعتماد به خداست که میتواند ما را از بحرانها نجات دهد.
▫️آیتالله بهجت (رحمةاللهعلیه) میفرمود: تفاوت ما با یزید این است که خداوند امتحانهایی که از یزید گرفت را از ما نگرفته است وگرنه معلوم میشد چقدر یزیدیم.
⬅️ پس ممکن است در موقعیتهای دشوار و تعارض منفعتها حتی ما نیز #امام_حسین (علیهالسلام) و حقیقت را به خاطر منافع شخصی قربانی کنیم.
✍🏻 مانند واکنش امروز مردم کشورهای مختلف به #ظلم در #فلسطین، که نشان میدهد در موقعیتهای سخت، کسانی که انتظارش نمیرود، چطور جانفشانی میکنند.
▫️ در #کربلا هم کسانی که انتظار نمیرفت، به میدان آمدند و کسانی که فکر میشد در میدان هستند، جا ماندند.
📌 برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
#سوره_فجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجت الاسلام عالی
🔹«به نبودنش عادت کردیم»
غیبت امام زمان متاسفانه برای بعضی از شیعیان عادی شده
گرفتاری یعنی.mp3
1.11M
🎙️#پادکست
✍️ تلخی های شیرین؛ شیرینی های تلخ
✔️ نعمتهایی که به بهشت منجر نشود بی ارزش است و بلاهایی که به جهنم منجر نشود، بلا و گرفتاری نیست...
📌برگرفته از جلسه سوم «شوق بهشت»
۱۱ روز تا شروع قدم نهادن در مسیر عشق حسینی
🔹امام محمد باقر (ع): اگر مردم میدانستند که در زیارت قبر حضرت حسین بن علی(ع) چه فضل و ثوابی است حتما از شوق و ذوق قالب تهی میکردند و بهخاطر حسرتها نفسهایشان به شماره افتاده و قطع میشد.
📚 ترجمه كامل الزيارات ص ۴۶۷
ایشالا آماده شویم برای زیارت...