#شب_جمعه
#مصائب_حضرت_زینب سلام الله علیها
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
🩸راهِ «شام» و راهِ «قم» ...
مسیرهایی که تفاوتِ بسیار داشت ...
در نقلی آمده است:
وقتی که حضرت معصومه سلاماللهعلیها نزدیک شهر قم شدند؛ بزرگان و سادات قم از شهر خارج شدند و به استقبال آن حضرت رفتند؛ عدهای از مردانِ قم نیز، مسیر آمدنِ مَحمل آن بانوی مکرّمه را هموار نمودند؛ اگر سنگ و یا مانعی در مسیر ناقه آن حضرت بود، آن را برمیداشتند تا مبادا ناقه آن حضرت، با آن برخورد کند ...
📚صد و یک منبر،امینالواعظین اردبیلی، ص۱۷۵
✍ آه یا حضرت معصومه...
در مسیر شام، قضیه کاملاً برعکس بود...
در زمان قیام مختار، «سهیل بن عَریف خزاعی ملعون» را به نزد او آوردند.
مختار گفت:
ای سهیل! تو آن نیستی که سیخ بر شتران میزدی تا رَم کنند و دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از روی شتران بر زمین بیفتند!؟ سهیل انکار کرد.
مختار گفت:
اگر صد مصحف بسوزانی که من باور نمیکنم! پس دستور داد تا انگشتان چهار دست و پای او را بریدند و در آفتاب انداختند تا به جهنم واصل شد.
📚مخزن البکاء، ص ٧۴٨
کانال ''سیره فاطمی'' سلام الله علیها
@sireh_fatemi
#مصائب_حضرت_زینب سلام الله علیها
🔻 خیز از جا، آبرویم را بخر...
عمّه را از بین نامحرم ببر...
حمید بن مسلم گوید:
فَكَأَنِّي أنظُرُ إلىٰ امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مُسرِعَةً تُنادِي بِالْوَيلِ و الثَّبورِ، و تَقولُ:
▪️ وقتیکه علی اکبر علیهالسلام به خاک افتاد، گویا یک زنی را میدیدم که با سرعت از خیمهها به سمت معرکه میآمد و ناله و فریاد سر میداد که:
يا حَبيباهُ! يا ثَمَرَةَ فُؤاداهُ! يا نُورَ عَيْناهُ! يا أخياهُ! و ابنِ أخياهُ
لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هٰذا الْيَومِ عُمْيا، لَيتَنِي وَسَّدَتِ الثَّرَىٰ.لَیتَ الْمَوتُ اَعدَمَنی الْحَیاةُ و لَا اَراکَ قَتیلاً
▪️ای کاش قبل از امروز، کور بودم...
ای کاش که خاک را، بالشت سرم میکردم...
ای کاش مرگ، زندگیام را میگرفت و تو را اینجور کشته نمیدیدم...
جَاءَتْ و انْكَبَّتْ عَلَيهِ، فَجَاءَ الْحسينُ عليهالسَّلامُ، فَأَخَذَ بِيَدِها و سَتَرَ وَجْهَهَا بِعَبائِهِ، و ألْقَىٰ عَباءَتَهُ عَلَيها، فَرَدَّها إلىٰ الْفُسطاطِ،
▪️آن زن جلو آمد و خود را به روی نعش علی اکبر علیه السلام انداخت.
سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام، دست زینب کبری را گرفت و عبایش را به روی او انداخت و صورتش را پوشاند و او را به خیمهها بازگرداند.
و أَقْبَلَ عليه السّلامُ بِفِتْيانِهِ، و قالَ: اِحْمِلوا أخاكُم
▪️ و رو جوانان بنی هاشم کرد و فریاد برآورد:
بیایید برادرتان را به خیمه ها ببرید...
📚معالی السبطین ج١ص۴٠٩
📚طوفان البکاء(خطی) ص۵١٠
📚اعیان الشیعه ج١ص۶٠٧
📚مقتل الحسين، بحرالعلوم ص٣٣٧
📚مقتل ابومخنف ص٨٣
کانال ''سیره فاطمی'' سلام الله علیها
@sireh_fatemi
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#مصائب_غصب_فدک
#مصائب_حضرت_زینب سلام الله علیها
◾️آه... نفرین به روزگاری که دو «إنسیّةالحَوراء» را به میانِ مجلس دو نانجیب، کشاند...
دو واقعه تاریخی...
دو مصیبت مُشابه...
دو عبارت لطیف...
که صدها روضه در آن نهفته است...
یک روز برای «مادر» و یک روز برای «دختر» :
👈 وقتی به صدیقه کبری سلاماللّهعلیها خبر رسید که ابوبکر، فدک را غصب نموده است، چادر به سر انداخته و پوشیه بر روی مبارکش کشید و همراه با زنهای بنی هاشم به راه افتاد،
📜 «حَتَّی دَخَلَتْ {فٰاطمَةُ} عَلَی أَبِی بَکْرٍ»
▪️تا اینکه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد مجلس ابوبکر شد.
در حالی که او بین جمع کثیری از مردانِ (نانجیب) از مهاجرین و انصارِ نشسته بود.
📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶
📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴
👈 سالیانی نگذشت که مثل این واقعهٔ دردناک در شهر کوفه برای دخترِ این مادر ، تکرار شد...
📜 أُدْخِلَ عِيَالُ اَلْحُسَيْنِ علیهالسلام عَلَى اِبْنِ زِيَادٍ
▪️نوامیس سیدالشهداء علیهالسلام را وارد مجلس ابن زیاد کردند.
📜 فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ اَلْحُسَيْنِ فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً
▪️پس زینب کبری سلاماللّهعلیها در بین مخدّرات به صورت ناشناس وارد مجلس ابن زیاد شد.
📜 وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا، تَستُرُ وَجهَها بِکُمِّها لِأنَّ قِناعَها أُخِذَ مِنهٰا
▪️آن بانوی مظلومه، لباس مناسب شأنش را به تن نداشت و صورت مبارکش را با آستین، پنهان کرده بود؛ چون که معجرش را به غارت برده بودند.
📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۵
📚المنتخب، ص۴۶۷
✍ما سرافکندهایم...شرمنده
از غم آکندهایم...شرمنده
متن روضه خودش جگرسوز است
ما سُرایندهایم...شرمنده
«دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی ابنِ زِياد»
همچنان زندهایم...شرمنده...
کانال ''سیره فاطمی'' سلام الله علیها
@sireh_fatemi