eitaa logo
صحیفه فاطمیه (سلام الله علیها)
106 دنبال‌کننده
23 عکس
52 ویدیو
4 فایل
﷽ ▪️أَیْنَ ابْنُ فَاطِمَهَ الْکُبْرَى؟ کجاست فرزند فاطمه کبری(سلام الله علیها)...؟ 📚فرازی از دعای ندبه 🌸دراین کانال نسبت به حضرت فاطمه سلام الله علیها و سایر مخدرات اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین معرفت کسب کنید. 📚عموم مطالب با ذکر منابع
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها 🔹غیرت و حساسیت حسنین سلام الله علیهما به نام مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها... نوشته اند : در خطبه های نماز جمعه، مروان ملعون نسبت به امیرالمؤمنین سلام الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام سبّ و ناسزا می گفت. یک روز اسامه بن زید که یکی از اصحاب رسول خدا بود، در پای منبر مروان نشسته بود، این واقعه را دید و دشنام ها را شنید، طاقت نیاورده با چشم گریان به در خانه ی امام حسین (علیه السّلام) رفته و عرض کرد: الان مسجد بودم که مروان به منبر رفت و به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ناسزا گفت. لمّا سمع الامام امتلات عیناه بالدم ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام این مطلب را شنید، چشم های حضرت مانند دو کاسه ی خون شد. شمشیر را از غلاف کشیده با پای برهنه دوان دوان به سمت مسجد حرکت کرد. نگهبانان و غلامان مروان هنگامی که حالت امام حسین (علیه السّلام) را دیدند که مانند شیری می آید، بر خود ترسیدند. آن حضرت وارد مسجد شد، گریبان مروان را گرفته و از منبر پایین کشید،. عمامه ی او را به گردنش پیچید و نزدیک بود، روح از بدنش بیرون رود. سپس مروان به امام حسن مجتبی علیه السّلام _که در آنجا نیز حاضر بود _ رو کرد و گفت: یا ابا محمد! یا حسن بن علی ! تو را به عصمت مادرت فاطمه (سلام الله علیها) به فریاد من برس. امام مجتبی تا نام مادر را شنید از جا برخاست به نزد برادر آمده، فرمودند: برادر جان! دست از مروان بردار؛ او ما را به عصمت مادر قسم داد. مگر ما قرار نگذاشته بودیم هر که ما را به عصمت زهرا (سلام الله علیها) قسم بدهد هر حاجتی که داشته باشد برآورده می شود. امام حسین (سلام الله علیه) دست از مروان برداشت و او را به خاطر قسمی که به مادرش داده بود رها کردند. 📚 ریاض القدس ج١ص٢٠ کانال ''سیره فاطمی'' سلام الله علیها @sireh_fatemi
سلام الله علیها 🔹 امام زمان سلام الله علیه، با نام مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها عنایت می‌کنند... مرحوم آية اللّٰه، سيّد محمّد حسن میرجهانی (صاحب کتاب شریف "جُنَّةُ العَاصِمَة") گوید: مدتّها بود كه به پادرد شدیدی گرفتار شده، و با همهٔ تلاش و كوشش و مراجعه به پزشكان جديد و أطبّاى قدیم، راه به جایی نبرده، و از فشار بیماری نقرس و سیاتیک (كه آن روزها « عرق اْلنساء » نام داشت) دیگر جانم به لب رسیده بود. روزی برخی از دوستان نزدم آمدند و مرا به شیروان خراسان بردند و به هنگام بازگشت بود كه در قوچان توقّف نموده، و به زیارت امامزاده ابراهیم علیه السلام در خارج از شهر قوچان رفتیم. از آنجایی كه هوائی لطیف و منظرهٔ جالبی داشت، دوستان پیشنهاد كردند كه آن روز نهار را در آنجا بمانیم و اینجانب هم پذیرفتم. آنان مشغول تهیّهٔ غذا شدند و من برای تجدید وضو به سوی رودخانه ای كه از نزدیک امامزاده می‌گذشت رفتم. فاصله تا رودخانه برای من زیاد بود، اما آهسته آهسته خود را تا آنجا كشیدم، و تجديد وضو نمودم، و در كنار رودخانه نشسته و به تماشای مناظر زیبا و دل أنگیز طبیعت پرداختم. ناگاه دیدم یک سید نورانی به سویم آمدند، و پس از سلام، همانند دوستی بسیار نزدیک گفتند: فلانی شما هستید؟ گفتم: آری، شما؟ گفتند با این كه أهل دعا و دوا هستی هنوز پای خود را معالجه نكرده ای؟ گفتم: تاكنون كه نشده است، پرسیدند: دوست داری درد پا و بیماریت را معالجه كنم؟ گفتم: چرا كه نه؟ نزدیكتر آمدند و در كنار من نشستند، و از جیب خود چاقوی كوچكی بیرون آوردند، و با به زبان آوردن نام مادرم فاطمه، نوک چاقو را بر أوّل نقطهٔ درد نهادند، و تا تا پشت پا و انتهای موضع درد كشیدند و فشار دادند، از شدّت درد كمی فریاد كشیدم و گفتم: آخ، چاقو را برداشتند و گفتند: خوب شدی، برخیز. به پا خاستم و دست به عصا بردم كه مثل همیشه با عصا حركت كنم كه ایشان عصا را از من گرفتند و به آن سوی رودخانه أفكندند، به خود آمدم دیدم عجب گویی پایم سالم است و هیچ أثری از درد نیست، پرسیدم: شما اینجا چه می‌كنید؟ با اشاره به أطراف، فرمودند: من در همین قلعه‌ها هستم، گفتم: پس من كجا می‌توانم شما را ببینم؟ فرمودند: تو آدرس مرا نخواهی دانست، امّا من آدرس شما و منزلتان را دانم كجاست، و درست و دقیق باز گفتند، و فرمودند: هرگاه مقتضی باشد نزد شما خواهم آمد و آنگاه از من دور شدند. در همین گیر و دار دوستان از راه رسیدند و گفتند: پس عصایت كو؟ گفتم: آقا را دریابید! امّا هرچه جستجو كردند اثری از آقا نیافتند... 📚کرامات اْلصّالحین، ص ۱۱۴ کانال ''سیره فاطمی'' سلام الله علیها @sireh_fatemi
🩸در این زمان، دل فرزند من شکسته‌تر است... مرحوم علامه میرجهانی طباطبایی، مؤلف کتاب شریف «جُنّة العاصمة» می‌فرمودند: در عالم رؤیا، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را دیدم؛ خدمت ایشان عرض کردم: احوال شما چطور است؟ 🥀بانوی دو عالم در جواب، این شعر را [در بیان حال خود و فرزندش امام زمان علیه‌السلام] فرمودند: دلی شکسته‌تر از من، در آن زمانه نبود در این زمان دل فرزند من شکسته‌تر است... 📚شیفتگان حضرت مهدی اروحنافداه، ج۱، ص۱۶۰ کانال ''سیره فاطمی'' سلام الله علیها @sireh_fatemi
🩸امام زمان «ارواحنافداه» به هنگام ظهور، خون‌خواهان حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» را به دور خود فرا می‌خواند... در نَقلی آمده است: وقتی که حضرت حجة بن الحسن علیهماالسلام ظهور کند، ندا سر می‌دهد: 📋 یَا لَثَاراتَ جَدَّتِی فَاطِمَةَ! أَلَیسَ الصُبحُ بِقَریبٍ؟! 🔹 ای خون خواهان جدّه طاهره من، فاطمه زهرا "سلام‌الله‌علیها"... آیا صبح روز انتقام نزدیک نبود؟! 📚موسوعة الکبری، ج١۵ ص٢٨۴ 📚قِدّیسة الإسلام،میلانی، ص٢٩١ @sireh_fatemi