در خونه تا در اتاق خیلی راه نیس
چی میشه میرسی پشت در ولی دلت نمیخواد ببینی اونی رو که صورتش خیس شد از فکر
یا میخوای
دست به میله های سینه ی من ببر و
قلبمو ببر
پشت میله های خودت
که من بفهمم نفسِ من پشت خشتای طلای توئه
اختیاری نباشه
اجباری باشه
که همین که صورتمو برداشتم از گلای نقره
نفسم بگیره
نزدیک تو بخورم زمین
نزدیک تو بخورم زمین و نزدیک تو بمونم.
نزدیک تو ، بی نیازیِ از میلیون میلیون آغوشِ گرمه
دکه ی غم من
خاک میخوره
فروشگاه سر نبش زدم جاش
دلِ تنگ میفروشه برات
شب ب شب تسویه س
گفتنی رو باید داد کشید
جیگرِ داد کشیدن برای تو
تو جونِ من نیس
رطوبت چشم میشه
و دیگه مسئولیت اشک با توئه
اگه قراره کسی پشتم دربیاد و یادم بره تنهام که بعدش یادم بره تنهایی چه مزه ایه ، که یادم بره تنها بودی و چی کشیدی،
بزار نه بفهمنم نه بفهممشون
بزار خل و چل تو باشم و
درک نشدنیِ شهر ادما