تو‌را‌میخ‌دری‌از‌علی‌گرفت💔 جذبُ‌الحسین

و استمر في القتال متحمسًا حتى وصل إلى شريعة الفرات، وركب فرسه ودخل الفرات. بينما لم يبقَ أحد من أصحابه معه. غَرَسَ الحيوان رأسه في الفرات ليطفئ حرارة جوفه. وعندما سمع أن الحسين بن علي قال: “أنت عطشان وأنا أيضًا عطشان. والله لا أشرب من الفرات حتى تروى”. فلما سمع الحيوان كلمات الإمام، رفع رأسه من الماء ولم يشرب. فأخذ الإمام الكريم بيده قليلاً من الماء وقال للحيوان: “اشرب، وأنا أيضًا أشرب”. فجأةً نادى شقيّ قائلاً: “يا حسين! أنت تشرب الماء، بينما جماعة قد هجموا على خيامك!” فسكب الإمام الماء وذهب إلى الحرم. و پیکار را افروخته تر ادامه داد تا به شریعه رسید و با اسب وارد در فرات شد. درحالی که دیگر کسی از اصحاب برای او باقی نمانده بود حیوان سر خود را به فرات فرو برد تا حرارت جگر خود را به فرات خاموش کند که شنید حسین‌بن‌علی میفرمود تو تشنه هستی و من هم تشنه‌ام به خدا سوگند از فرات نخواهم چیشد تا تو سیراب شوی .. چون حیوان جملات را از امام شنید سر را از اب بیرون آورد و از آن ننوشید. امام مهربان ما کفی از آب برداشت آنگاه به حیوان گفت از آب بخور .. من هم میخورم.. ناگهان ملعونی صدا زد که ای حسین تو آب مینوشی و گروهی به خیمه هایت حمله ور شده اند حسین آب را ریخت به سمت حرم رفت.. جذب‌الحسین علامه‌مجلسی|محن‌الابرار #اقاهادی‌خادم

خدا‌شاهده‌من‌نمیخوام‌با‌حرفام‌بکشمت من‌فقط‌اذیت‌شدنت‌یادم‌میاد..همین

رو‌زخم‌های‌هلالِ‌تنت‌ چجوری‌خاک‌بریزم؟

قال الخوارزمی: ثمّ جعل یقاتل حَتَّى أَصَابَهُ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ جِرَاحَهً، فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَال..

دردای صورت زود خوب نمیشه که حساسه اعضای صورت..

اخرش تو میمونی ..🖤 جذب‌الحسین

از‌یه‌طرف‌اهل‌حرم‌‌ترسیدن باید‌برم‌به‌یاری‌خواهرت؛ از‌یه‌طرف‌حرومی‌ها‌وایسادن که‌من‌برم‌،بازم‌بریزن‌سرت..

دوبار‌ه‌ حسن به‌ یاد‌ مادر افتاد..💔 جذبُ‌الحسین

کار‌آنکس‌که‌‌شاه‌هر‌دو‌سراست لنگ‌امثال‌ما‌نخواهد‌شد جذبُ‌الحسین