من قصه های جدید شنیدم ازت
قلبم یه راهای جدیدی یاد گرفته برای تصورت
زاویه های تازه ای تداعی میشه برام
من خیلی دلم میخواد باهات صحبت کنم، خیلی نیاز دارم بغلت کنم، خیلی مشتاقم ببینمت. اما تو گفتنی ها رو خیلی وقت پیش گفتی و همیشه دستاتو برای پناه آوردنم به آغوشت باز نگه داشتی و همه جا هم بودی ، اما من نشنیدمت و نیومدم و چشمامو بستم.