دکه ی غم من
خاک میخوره
فروشگاه سر نبش زدم جاش
دلِ تنگ میفروشه برات
شب ب شب تسویه س
گفتنی رو باید داد کشید
جیگرِ داد کشیدن برای تو
تو جونِ من نیس
رطوبت چشم میشه
و دیگه مسئولیت اشک با توئه
اگه قراره کسی پشتم دربیاد و یادم بره تنهام که بعدش یادم بره تنهایی چه مزه ایه ، که یادم بره تنها بودی و چی کشیدی،
بزار نه بفهمنم نه بفهممشون
بزار خل و چل تو باشم و
درک نشدنیِ شهر ادما
ولی مگه تو توی شلوغی تنها نشدی؟
توی شلوغی جوری میگم که بدونی من اگه دفتر تلفنم هزارتا شماره داره و
هزار تا مخاطب ،
حرفای واقعیم ایناس که
هیچکدوم دلشون نمیخواد به گوششون بخوره
هیچ هوایی مثل هوای زیر آسمان تو نیست
و من بخواهی یا نه ، حیاتم متصل به توست :)
@hazrat_ghalb