eitaa logo
حضرت هشت؛ امام رضا علیه السلام
28 دنبال‌کننده
134 عکس
149 ویدیو
1 فایل
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم اینجا خلوتگاه با امام رضا علیه السلام است برای آنها که بیچاره اویند درمانده اویند آواره اویند مثل... مثل شهدا...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺راهکار شهادت 🔹حسن می گفت: «با جمعی از فرماندهان سپاه رسیدیم خدمت حضرت آیت الله بهاء الدینی و از مشکلات اداره امور جنگ گفتیم. ایشان فرمودند:«ما در ایران یک طبیب داریم که شفا دهنده همه دردهاست. چرا حاجت های خود را از (ع) نمی خواهید؟!». 🔸بعد از زیارت ایشان رفتیم، خدمت امام رضا (ع). یاد جمله آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که بهتر از چیزی نیست که از حضرتش بخواهم و خواستمش». ⚡️هنوز یک هفته از این زیارت نورانی نگذشته بود که (ع) همه دردهای حسن را با شهادت التیام بخشید. (ع) ▫️راوی: محمد گلزاری 📚 ۳؛ خاطرات عشق شهدا به امام رضا (ع)؛صفحه ۵۵ ❣حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8
🔺امام رضا (ع) راهکار شهادت 💢غلام علی انس خاصی با امام رضا داشت. در عالم رؤیا دیده بود که در صحن نو، برای امام رضا (ع) زیارت جامعه کبیره می خواند. وقتی مشهد بود کمتر داخل حرم می رفت. اکثر اوقات همان صحن نو می نشست. از ساعت ۱۲ شب تا اذان صبح با خودش خلوت می کرد و دو ساعت مانده به صبح را برای مردم زیارت جامعه می خواند. کم کم دورش شلوغ شد. 🔅داخل همین صحن بود که توسل کرد که چهارده قدم به سوی ضریح بردارد و در هر قدم شعری برای حضرت بگوید. قدم بر می داشت و گریه می کرد. حاصلش شد شعر معروف ▪️قربون کبوترای حرمت امام رضا ▪️قربون این همه لطف و کرمت امام رضا 🌱آخرش هم را از (ع) گرفت: توی صحن گوهرشاد دیدمش. ▪️گفت: انشاء الله اذن شهادت را از امام رضا (ع) گرفتم. ▫️گفتم: حالا حالا باهات کار داریم. دعای عرفه امسال را باید بخوانی. 🌀دو روز مانده بود به عرفه آمد برای خداحافظی و گفت: منافق ها دارند کارهایی می کنند. احتمالا عملیاته. من هم باید بروم. ▪️گفتم: پس برنامه عرفه و محرم چه می شود؟ ▫️گفت: نمی خواهم از جهاد جا بمانم. احتمالا تا محرم مرغ از قفس پریده. 📚 ،جلد ۲۴؛ کتاب غلام علی رجبی، به قلم سید احمد معصومی نژاد،ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دوم-۱۴۲۲؛ خاطره شماره ۸۶ و ۷۱-۷۴. ❣️حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8‌
🔺شبهای جمعه حرم! ▫️برش اول: 💢ارادت حسن به (ع) دائمی بود. از نُه ساختمان سوری ها، یکی دست داعش افتاده بود و فرمانده سوری ها می خواست عقب نشینی کند. نگذاشتم. گفتیم: صبر کن ما پسش می گیریم. از ۲۰ نفر نیروهای پشتیبان تک تیر اندازان، نیروی داوطلب خواستیم. فقط شش نفر آمدند. 🌱با من و حسن شدیم هشت نفر. رفتیم طرف ساختمان. مکث کردم. گفتم: حسن هشت نفریم ها! 🔹گفت: پس اسم عملیات امام رضا (ع) است. با نوای یا علی بن موسی الرضا (ع) وارد ساختمان شدیم. ▪️تکفیری ها می پرسیدند: من انتم؟ 🔅حسن با دو نارنجک رفت طرفشان و فریاد زد: نحن شیعة علی بن ابی طالب(ع)، نحن ابناء فاطمة الزهرا(س)، نحن ابناء الحسین (ع). 🔸با انفجار نارنجک ها و تبادل آتش حسن پرواز کرد. هشت نفری با رمز ذکر امام رضا (ع) وارد معرکه شدیم. حسن شهید شد و من با هشت ترکش برگشتم عقب. ▫️برش دوم: 💢بعد از شهادت حسن، یکی از اقوام خوابش را دیده بود. گفته بود: حسن! تو که مثل ما بودی، چه شد که شهید شدی؟ ⚡️گفته بود: به خاطر این که شب های جمعه زیارت حرم امام رضا (ع) رفتنم قطع نشد. 🌦راست می گفت: چهار سال برنامه ثابتش این بود. شب جمعه می رفت هیئت علمدار، بعد از آن تا صبح زیارت امام رضا (ع) بود و دم صبح کله پاچه می خورد و می آمد خانه. ع ▫️راوی: شهید مصطفی صدار زاده؛ فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و مهدی قاسمی دانا؛ برادر شهید 📚 ، شماره ۱۸۰؛ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ صفحه ۶۱ و ۶۷-۶۶. ❣️حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8‌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
طراحی موشک در حرم!!! ♨️ ماجرای جالب ساخت موشک دوربرد در حرم علیه‌السلام 💢 موشکی که روسیه به ایران نفروخت! برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی به مناسبت سالروز شهادت شهید طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران ❣️حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8‌
آخرین باری که آمد مرخصی، قصد داشت برود زیارت (ع). آماده رفتن شده بود که از پایگاه خبر دادند که زودتر باید برگردد منطقه. در همان عملیات هم شهید شد. خیلی دلم برایش سوخت که نتوانسته بود زیارت امام رضا (ع) برود. بعد از شهادت آمد به خوابم. خیلی سرحال و خوشحال بود. گفت: مادر جان! ناراحت نباش. من به یک چشم بر هم زدن رفتم مشهد؛ زیارت امام رضا (ع) . ع راوی: مادر شهید ؛ خاطرات عشق شهدا به امام رضا (ع). نویسنده: حسین کاجی، ناشر: انتشارات حماسه یاران، نوبت چاپ: سوم- 1396، ص 33. ❣️حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8‌
🔺شهید امام رضایی 🔹اوایل سال ۱۳۷۲ در فکه مشغول تفحص بودیم. چند روزی بود هر چه بیشتر می گشتیم، شهیدی پیدا نمی کردیم. آن روز صبح، کسی که زیارت عاشورا می خواند به (ع) متوسل شد و مصائب و کرامات ایشان را خواند. در میان روضه از امام رضا (ع) خواست که امروز دست ما را خالی برنگرداند. 🔸هنگام غروب بود و ما مأیوس از پیدا کردن شهید. آخرین بیل ها هم به زمین منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی می خورد تا دست خالی به مقر برگردیم. ⚡️تکه ای لباس شهید توجهمان را جلب کرد. بالاخره توسل به امام رضا (ع) جواب داده بود. وقتی جیب های شهید را برای یافتن مدارک شناسایی می گشتیم، آیینه ای کوچک یافتیم که پشتش تمثال امام رضا (ع) نقش بسته بود. ناباورانه متوجه شدیم نامش هم سید رضاست از شهدای ورامین. 🍁مادرش بدون اینکه از ماجرای توسل ما خبر داشته باشد، می گفت پسر من علاقه ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشت. (ع) ▫️راوی: مرتضی شادکام 📚 ، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۸۹؛ صفحه ۷۲-۷۳. ❣️حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | آرزویی که محقق شد 🌀شهید محمدرضا آشور 🔊 روایتی شنیدنی از حجت الاسلام راجی ❣️حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8‌
|به‌رسمِ‌ادب..‌.| آخرین سفری که خانوادگی به مشهد مشرف شده بودیم، شب آخر، شب عاشورا بود. قرار این بود که صبح زود به تهران برگردیم. برای خداحافظی و آخرین زیارت به حرم رفتیم که موقع برگشت، آرمان همش هر چند قدمی که برمی‌داشت به رسم ادب تند تند برمی‌گشت و گنبد امام رضا(ع) رو نگاه می‌کرد و اشک می‌ریخت... منم خیلی حواسم بهش بود و هرموقع که آرمان می‌ایستاد و گنبد رو نگاه می‌کرد منم کنارش می‌ایستادم و می‌دیدم که یک‌ریز اشک می‌ریزد. دیدن این صحنه و اشک‌هاش یک لحظه هم از ذهنم دور نمی‌شه و دائم جلوی چشمانمه... _به‌روایت‌از‌مادرِبزرگوارِشهید آرمان علی وردی ❣️حضرت هشت علیه السلام 🔅@hazrate8‌