💥💥پلیدی ها با ما می مانند و نیکی ها به ما باز می گردند
🍁پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشت.
بنابراین زن دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد . این زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گوژ پشت از آنجا می گذشت و نان را بر میداشت و به جای آنکه از او تشکر کند می گفت:
🍁«کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد . »
🍁این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد .
🍁او به خود گفت :
او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی دانم منظورش چیست؟ یک روز که زن از گفته های مرد گوژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابراین نان او را زهر آلود کرد و آن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که میکنم ؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت .
🍁مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت . آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد ، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباسهایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه ، تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه می کرد ، گفت : مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم .
🍁در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گوژ پشت را دیدم که به سراغم آمد . او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : «این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری » وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود ، فرزندش نان زهرآلود را می خورد . به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت :
✨✨هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند
✨✨و نیکی هایی که انجام می دهیم به ما باز میگردند
https://eitaa.com/hazratehzahra
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
اون ول نمیکنه ! (گفت و شنود)
گفت: برخی از روزنامههای زنجیرهای تحت مدیریت مدعیان اصلاحات، پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا را مطرح کردهاند!
گفتم: مذاکره درباره چی؟ آمریکا با صراحت اعلام کرده است که خواستار مذاکره برای محدود کردن صنعت موشکی ایران، مقابله با حضور منطقهای کشورمان و تن دادن به چند شرط ذلتبار دیگر است. کجای این پیشنهاد به نفع کشورمان است؟!
گفت: ای عوام، کدام یک از مواضع مدعیان اصلاحات و روزنامههای زنجیرهای با خواستههای آمریکا تفاوت داشته که حالا انتظار داری مواضع آنها را تکرار نکنند؟!
گفتم: ۸ سال با دیپلماسی التماسی آنهمه باج به آمریکا دادند و فاجعه برجام را سر ملت آوار کردند کافی نبود که هنوز هم از همراهی با منافع دشمن دست بر نمیدارند.
گفت: دست خودشان نیست. آمریکا ولشان نمیکند!
گفتم: یارو با دوستش کنار رودخانه رفته بود که دید یک کیسه سیاه روی آب است، رفت که ببیند چیست! یک خرس بزرگ بود و محکم یارو را گرفت. دوستش فریاد زد کیسه را ول کن بیا. گفت؛ من ول کردهام، اون ول نمیکنه!
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
2علت که امام زمام غایب است.MP3
19.29M
حجتالاسلام
غفاری
م ۲علت که امام زمان علیه السلام غایب است
ج835
https://eitaa.com/eslam20
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
3موردازچیزهای که باعث رسیدن به رضای خدامی شود.MP3
21.18M
حجتالاسلام
غفاری
م ۳موردازچیزهای که باعث رسیدن به رضایت خدا می شود
ج836
https://eitaa.com/eslam20
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
42.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
▪️خاکریز اکنون به رنگ دیگریست...
به بهانه آغاز هفته #دفاع_مقدس
این پست رو برای همه ی کسانی که دغدغه تربیت دینی دارن و دوستشون دارید ارسال کنید
https://eitaa.com/hazratehzahra
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
رفتار کریمانه تحولآفرین (حکایت خوبان)
علی ابن عیسی اربلی مینویسد: روزی امام سجاد(ع) از مسجد بیرون آمد و با مردی که با آن حضرت دشمنی دیرینه داشت، روبهرو شد. مرد همین که چشمش به امام افتاد، جسارت کرد و ناسزا گفت. یاران و غلامان امام سجاد(ع) خواستند آن مرد را تادیب کنند، اما حضرت فرمود: با او کاری نداشته باشید. آنگاه به او نزدیک شد و گفت: آنچه از صفات و کارهای ما بر تو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستی! پس با مهربانی و عطوفت تمام فرمود: آیا مشکلی داری که ما در حل آن تو را یاری نماییم؟ مرد با مشاهده این رفتار انسانی از کرده خود شرمسار گردید، اما امام سجاد(ع) او را نوازش کرد و عبای ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به او بخشید. بعد از این ماجرا آن مرد با علاقهمندی هر کجا میرسید، فضایل و مناقب آن حضرت را بیان میکرد و خطاب به حضرت میگفت: به راستی تو از فرزندان رسول خدا هستی.(1)
ـــــــــــــــــــــــ
1- کشفالغمه فی معرفه الائمه، علیابن عیسی اربلی، ج 2، ص 101
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
نواختن برای خدا
🔮✨✨🔮
#داستان_بسیار_زیبا
در زمانهاى قديم،
مردی ساز زن و خواننده ای بود؛ بنام "برديا"
که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت.
بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود. شیخ گفت:
این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش میشنود و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم ،که مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت:
خدایا عمری در جوانی و در شادابیام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر ،اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
و فقط یک بار برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.
به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم 🦋
که ما را هیچ وقت تنها نگذار
و زیر بار منت ناکسان قرار مده
https://eitaa.com/hazratehzahra
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
3کارباعث غضب خدامی شود.MP3
11.97M
حجتالاسلام
غفاری
م ۳کارباعث غضب خدا مي شود
ج837
https://eitaa.com/eslam20
۳۱ شهریور ۱۴۰۲