🍃امیرالمؤمنین عليه السلام می فرمایند:
🌱[اگر خواستى از برادرت ببرى، ته مانده اى از دوستى خود براى او باقى گذار كه اگر روزى به فكرش رسيد كه آشتى كند به آن بازگردد]🌱
👈إنْ أرَدْتَ قَطِيعةَ أخيكَ فاستَبْقِ لَهُ مِن نفسِكَ بَقيّةً يَرجِعُ إليها إن بَدا لَه ذلكَ يوما مّا
نهج البلاغه،
💯 @hazrateshah
🥀✉️۵۳بخش دوازدهم🥀فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِکَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَ لاِمَامِکَ، وَأَنْقَاهُمْ جَيْباً، وَأَفْضَلَهُمْ حِلْماً، مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ، وَيَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ، وَيَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ، وَيَنْبُو عَلَى الاَْقْوِيَاءِ، وَمِمَّنْ لاَ يُثِيرُهُ الْعُنْفُ، وَلاَ يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ. ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَالاَْحْسَابِ، وَأَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالسَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَالشَّجَاعَةِ، وَالسَّخَاءِ وَالسَّمَاحَةِ؛ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْکَرَمِ، وَشُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ. ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا، وَلاَ يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِکَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ، وَلاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَإِنْ قَلَّ، فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَکَ، وَحُسْنِ الظَّنِّ بِکَ؛ وَلاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِيمِهَا، فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لاَ يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ. وَلْيَکُنْ آثَرُ رُءُوسِ جُنْدِکَ عِنْدَکَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ، وَأَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ، بِمَا يَسَعُهُمْ وَيَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِيهِمْ، حَتَّى يَکُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ؛ فَإِنَّ عَطْفَکَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْکَ.🥀
1⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لغات عربی 🌹
🥀انْقَاهُمْ جَيباً: پاكدل ترين آنها.
الْحِلْم: در اينجا به معناى «عقل» است.
يَنْبُو: دور مي شود، «ينبو على الاقوياء» با زورمندان همراهى و سازش نمى كند.
جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ: مجموعه كرم.
شُعَبٌ: جمع «شعبة»، شعبه ها.
الْعُرْف: معروف، نيكى.
لَا يَتَفَاقَمَنَّ: بزرگ جلوه نكند.
لا تَحْقِرَنَّ: كوچك مشمار، يعنى ملاطفتى را كه بايد نسبت به آنها انجام دهى هر چند كم باشد كوچك مشمار و ترك مكن.
آثَر: افضل، برتر.
وَاسَاهُمْ: به آنها كمك و مساعدت كرد.
افْضَلَ عَلَيْهِمْ: بر آنها ببخشيد.
الْجِدَة: دارائى.
خُلُوف: جمع «خلف»، بازماندگان مسافر، زن و فرزندى كه از مسافر باقى مى ماند.🥀
2⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀آن گاه از لشكريان خود آن را كه در نظرت نيكخواه ترين آنها به خدا و پيامبر او و امام توست، به كار برگمار. اينان بايد پاكدامن ترين و شكيباترين افراد سپاه باشند، دير خشمناك شوند و چون از آنها پوزش خواهند، آرامش يابند. به ناتوانان، مهربان و بر زورمندان، سختگير باشند. درشتيشان به ستم بر نينگيزد و نرميشان برجاى ننشاند.
آن گاه به مردم صاحب حسب و خوشنام بپيوند، از خاندانهاى صالح كه سابقه اى نيكو دارند و نيز پيوند خود با سلحشوران و دليران و سخاوتمندان و جوانمردان استوار نماى، زيرا اينان مجموعه هاى كرم اند و شاخه هاى احسان و خوبى.
آن گاه به كارهايشان آن چنان بپرداز كه پدر و مادر به كار فرزند خويش مى پردازند. اگر كارى كرده اى كه سبب نيرومندى آنها شده است، نبايد در نظرت بزرگ آيد و نيز نبايد لطف و احسان تو در حق آنان هر چند خرد باشد، در نظرت اندك جلوه كند. زيرا لطف و احسان تو سبب مى شود كه نصيحت خود از تو دريغ ندارند و به تو حسن ظن يابند.
نبايد بدين بهانه، كه به كارهاى بزرگ مى پردازى، از كارهاى كوچكشان غافل مانى، زيرا الطاف كوچك را جايى است كه از آن بهره مند مى شوند و توجه به كارهاى بزرگ را هم جايى است كه از آن بى نياز نخواهند بود.
بايد برگزيده ترين سران سپاه تو، در نزد تو، كسى باشد كه در بخشش به افراد سپاه قصور نورزد و به آنان يارى رساند و از مال خويش چندان بهره مندشان سازد كه هزينه خود و خانواده شان را، كه بر جاى نهاده اند، كفايت كند، تا يكدل و يك رأى روى به جهاد دشمن آورند، زيرا مهربانى تو به آنها دلهايشان را به تو مهربان سازد.🥀
3⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀شرایط فرمانده لشکر:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه به تفصيل از شرايط فرماندهان لشکر سخن مى گويد که از قبيل ذکر تفصيل بعد از اجمال است و در مجموع براى فرماندهان لشکر چهارده وصف ذکر مى کند. مى فرمايد: «فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در نزد تو به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر و از همه پاک دل تر و عاقل تر باشد»; (فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِکَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِِمَامِکَ، وَأَنْقَاهُمْ جَيْباً(1)، وَأَفْضَلَهُمْ حِلْماً).
اين اوصاف سه گانه سبب مى شود اوّلاً فرمانده لشکر تنها به فکر پيشرفت آيين حق و عظمت پيامبر اکرم و پيروزى امام باشد. ثانياً خالصانه و مخلصانه در اين راه بکوشد و ثالثا با بردبارى و عقل و درايتِ کافى امور لشکر را سامان بخشد.
واژه «حلم» در اينجا ممکن است به معناى عقل(2) و شايد به معناى خويشتن دارى و بردبارى باشد. جمله هاى بعد از آن معناى دوم را تقويت مى کند.
آن گاه امام بعد از ذکر اين سه وصف به دو وصف ديگر اشاره مى کند که در واقع تفصيلى است براى وصف اخير. مى فرمايد: «(فرمانده لشکر تو بايد) از کسانى باشد که دير خشم مى گيرد و زود عذر مى پذيرد»; (مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ، وَيَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ).
بديهى است منظور سهل انگارى و عذرپذيرى در برابر مسائل مهم و سرنوشت ساز نيست. منظور خطاهاى جزئى است که ممکن است از همه کس سر بزند. فرمانده لشکر بايد در برابر اين امور خونسرد و عذرپذير باشد.
حضرت در ادامه اين سخن به چهار وصف ديگر اشاره کرده مى فرمايد: «کسى باشد که نسبت به ضعفا رئوف و مهربان و در برابر زورمندان پرقدرت باشد، کسى که مشکلات، او را از جا به در نمى برد و ضعف، او را به زانو در نمى آورد»; (وَيَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ، وَيَنْبُو(3) عَلَى الاَْقْوِيَاءِ، وَمِمَّنْ لاَ يُثِيرُهُ(4) الْعُنْفُ، وَلاَ يَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ).
اين اوصاف از آن کسانى است که با شخصيت، شجاع و پراستقامت باشند; چنين افرادى در برابر افراد ضعيف مهربانند. آنها را در زير چتر حمايت خود مى گيرند و مورد محبّت قرار مى دهند و به عکس در برابر زورمندان با قدرت مى ايستند و هرگز سر خود را در مقابل آنها خم نمى کنند. مشکلات را با عقل وتدبير وقدرت حل مى کنند و در برابر هيچ کس وهيچ کارى ضعف نشان نمى دهند.
آن گاه بعد از بيان اين اوصاف نه گانه، امام(عليه السلام) به هشت وصف ديگر و صفات برجسته يک فرمانده لايق اشاره کرده مى فرمايد: «سپس به سراغ کسانى برو که داراى شخصيت و اصالتِ خانوادگى از خاندان هاى صالح و خوش سابقه و داراى برازندگى و شجاعت و سخاوت و کرم باشند»; (ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَالاَْحْسَابِ، وَأَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالسَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ، ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَالشَّجَاعَةِ، وَالسَّخَاءِ وَالسَّمَاحَةِ)🥀.
4⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀مُرُوءَاتِ» جمع «مروت» از ريشه «مَرء» گرفته شده که معمولاً به معناى شخصيت استعمال مى شود.
«أَحْسَابِ» جمع «حَسَب» اشاره به اصالت نژاد و جنبه هاى مثبت وراثت دارد، مثل اينکه مى گوييم: فلان کس از طايفه بنى هاشم و سادات صاحب احترام است.
«أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ» اشاره به خاندان هايى است که پاکدامن و صالح العمل هستند.
و «السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ» ناظر به خانواده هايى است که نه تنها امروز بلکه در گذشته به سبب اعمال خوبشان نام نيکى از خود به يادگار گذارده اند.
«النَّجْدَةِ» که در اصل به معناى ارتفاع مى آيد در اينجا به معناى رفيع بودن مقام و روح بزرگ و جايگاه اجتماعى والاست.
«الشَّجَاعَةِ» که به معناى دلاورى است معناى روشنى دارد.
«السَّخَاءِ» همان مفهوم سخاوت را مى رساند.
و «السَّمَاحَةِ» به معناى سعه صدر و بزرگوارى است.
بنابراين هر يک از اين هشت واژه معانى متفاوتى دارد که به يکى از فضايل و صفات برجسته انسان اشاره دارد، هرچند بعضى از مفسّران نهج البلاغه تعدادى از آنها را مترادف شمرده اند; مانند «نجده» و «سخاوت» و همچنين «سخاء» و «سماحت» و يا «احساب» و «اهل البيوتات الصالحة».
تعبير به «ألْصِقْ» که مفهومش امر به چسبيدن است، به داشتن روابط نزديک و تنگاتنگ اشاره دارد; يعنى با گروه هايى که چنين ويژگى هايى دارند جهت انتخاب فرماندهان لشکر ارتباط بر قرار کن.
بى شک آنها که داراى اين صفاتند قابل اعتمادتر و کارآيى بيشتر و قرين فتح و پيروزى اند. نژاد، وراثت، حسن سابقه و اعمالى که نشانه بزرگوارى و شجاعت و سخاوت و جوانمردى است همگى مى تواند دليلى بر شخصيت والاى صاحب آن باشد و در واقع امام در اينجا به نوعى روانکاوى و روان شناسى دست زده تا مالک بتواند بهترين را براى فرماندهى لشکر برگزيند.
از اين رو امام در ادامه اين سخن مى فرمايد: «زيرا آنها کانون کرامت و شاخه هاى نيکى و شايستگى هستند»; (فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ(5) مِنَ الْکَرَمِ، وَشُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ).
تعبير به «عُرْف» به همه انواع نيکى ها اشاره دارد. اين واژه از ماده عرفان و معرفت گرفته شده و به معناى معروف و شناخته شده مى آيد. از آنجا که نيکى ها و خوبى ها براى روح و عقل انسان امورى شناخته شده هستند از آن تعبير به عرف يا معروف مى شود و به عکس زشتى ها و بدى ها که با روح پاک انسان سنخيت ندارند امورى ناشناخته و منکر محسوب مى شوند. امام(عليه السلام) در اين عبارت مى فرمايد: کسانى که واجد آن صفات هشت گانه باشند، کانونى از شخصيت و کرم و شعبه هايى از صفات برجسته انسانى هستند.
آن گاه امام بعد از ذکر اين اوصاف مهم و برجسته براى فرماندهان لشکر، چهار دستور درباره طرز رفتار با آنان صادر مى کند. نخست مى فرمايد: «سپس کارها (و مشکلات و نيازهاى) آنها را بررسى کن آن گونه که پدر و مادر از فرزندشان تفقد مى کنند»; (ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا).
به اين ترتيب فرمانده لشکر نسبت به فرماندهان جزء بلکه نسبت به همه لشکر بايد همچون پدر و مادر دلسوز، پر محبّت و جستجوگر درباره نيازهايشان باشد و پيوند عاطفى محکمى با آنها برقرار سازد که سبب وفادارى آنها به فرمانده و پايدارى آنان در ميدان جنگ شود.🥀
5⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀در دستور دوم مى افزايد: «هرگز نبايد چيزى که آنها را به وسيله آن تقويت کرده اى در نظر تو بزرگ آيد»; (وَلاَ يَتَفَاقَمَنَّ(6) فِي نَفْسِکَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ).
اشاره به اينکه هر اندازه خدمات تو بزرگ باشد باز هم آن را کوچک بشمر و در فکر بهتر از آن باش.
در دستور سوم مى فرمايد: «و نيز نبايد لطف و محبّتى را که درباره آنها ابراز مى دارى، هرچند کوچک باشد حقير بشمرى»; (وَلاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ(7) بِهِ وَإِنْ قَلَّ).
آن گاه امام(عليه السلام) دليلى براى اين گفتار خود (رسيدگى به امور کلى و جزئى فرماندهان لشکر و سپاه) ذکر کرده و مى فرمايد: «اين امر آنها را به خيرخواهى و حسن ظن به تو وادار مى کند (و پيوندهاى عاطفى را محکم مى سازد)»; (فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَکَ، وَحُسْنِ الظَّنِّ بِکَ).
در چهارمين دستور مى فرمايد: «هرگز تفقد و تلاش براى اصلاح امور کوچکِ آنها را به سبب تکيه کردن بر اصلاح امور کلى آنها رها مساز، زيرا رفع نيازهاى کوچک براى خود جايگاهى دارد که از آن بهره مند مى شوند همان گونه که رفع نيازهاى مهم موقعيتى دارد که از آن بى نياز نخواهند بود»; (وَلاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِيمِهَا، فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لاَ يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ).
اين نکته کاملا شايان دقت است که فرماندهان، بلکه تمام مديران جامعه نبايد از امور کوچک و بزرگ غافل شوند يا اينکه تنها به امور سرنوشت ساز و نيازهاى مهم و برجسته جامعه بپردازند، بلکه هر کدام را در جايگاه خود ببينند، زيرا گاه مى شود فراموش کردن امور فرعى به همان اندازه آسيب مى رساند که فراموش کردن امور کلى سبب مى شود.
نکته جالب ديگر اينکه در تمام بحث هاى گذشته، امام به جاى پرداختن به اهمّيّت آموزش هاى نظامى و مسائل مربوط به سلاح، به امور معنوى و جنبه هاى روحى فرماندهان سپاه مى پردازد، چون آنچه سبب پيروزى است اين امور است، هرچند امور ديگر نيز جايگاه خود را دارد.
در دنياى امروز کمتر ديده مى شود که براى انتخاب فرماندهان و مديران جامعه به سراغ ويژگى هاى خانوادگى و صفات معنوى و سخاوت و پاکدامنى و تقواى آنها بروند. به همين دليل بسيار ديده شده که خيانت هاى بزرگ از سوى همين مديران صورت مى گيرد.🥀
6⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀برترین فرماندهان لشکر:
امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه به دنبال توصيه هايى که براى انتخاب فرماندهانِ لشکر در بخش سابق نموده بود، به سراغ اهتمام به امر سپاه و لشکر مى رود و به مالک توصيه مى کند فرماندهانى انتخاب کن که به امور لشکر بهتر رسيدگى کنند. مى فرمايد: «برترين فرماندهان لشکر نزد تو بايد کسانى باشند که در کمک به سپاهيان بيش از همه مواسات کنند و از امکانات خود بيشتر به آنان کمک نمايند، به اندازه اى که هم نفرات سربازان و هم کسانى که تحت تکفّل آنها هستند به خوبى اداره شوند; به گونه اى که همه آنها به يک چيز بينديشند و آن جهاد با دشمن است»; (وَلْيَکُنْ آثَرُ(8) رُءُوسِ جُنْدِکَ عِنْدَکَ مَنْ وَاسَاهُمْ فِي مَعُونَتِهِ، وَأَفْضَلَ عَلَيْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ(9)، بِمَا يَسَعُهُمْ وَيَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ(10) أَهْلِيهِمْ، حَتَّى يَکُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ).
در دنياى امروز رابطه ميان فرماندهان لشکر و افراد يگان ها روابطى خشک و به اصطلاح «نظامى» است نه عاطفى; روابطى که غالباً بر محور جريمه و مجازات و بازداشت و تهديد دور مى زند؛ در حالى که امام، چهارده قرن پيش تأکيد فرموده که روابط بايد عاطفى باشد و بايد فرماندهان مشکلاتِ افراد سپاه و حتى مشکلات خانواده هاى آنها را در نظر بگيرند و به اندازه کافى زندگى آنها را تأمين کنند تا هنگامى که به ميدان جهاد گام مى نهند تنها به فکر نبرد با دشمن باشند نه غير آن. بديهى است چنين لشکرى به پيروزى نزديک تر است.
هرگاه نفرات لشکر يک چشم به سوى ميدان دوخته باشند و با چشم ديگر به پشت سر به خانواده و فرزند خويش نگاه کنند و نگران آنها باشند اراده و عزمشان براى جنگيدن با دشمن سست مى شود.
جالب اينکه امام(عليه السلام) در زندگى شخصى خود حدّاکثر زهد را رعايت مى کند و حتى به فرمانداران و فرماندهان نيز اين توصيه را دارد که شرح آن در نامه امام به عثمان بن حنيف گذشت; ولى به گروه هايى که تحت کفالت او هستند توصيه گشايش زندگى در حد معقول دارد.
آن گاه امام(عليه السلام) در مقام بيان علت براى اين دستور بر آمده مى فرمايد: «زيرا محبّت و مهربانى تو به آنان قلب هايشان را به تو متوجه مى سازد»; (فَإِنَّ عَطْفَکَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْکَ).
با توجّه به اينکه بر حسب ظاهرِ عبارت ضمير در «عَلَيْهِم» و «قُلُوبَهُم» به افراد سپاه بر مى گردد مفهوم کلام چنين مى شود: هنگامى که تو از طريق فرماندهان لشکر به لشکر محبّت کنى، لشکريان از صميم دل تو را دوست مى دارند و وفادار خواهند بود.(11)🥀
7⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀پی نوشت:
1 . «جيب» در اصل به معناى يقه پيراهن و گريبان است و از آنجايى که اين قسمت از پيراهن با سينه مجاورت دارد و سينه نيز با قلب مجاور است اين واژه گاه بر سينه و گاه بر قلب نيز اطلاق مى گردد.
2 . قرآن مجيد درباره کافران مى گويد: (أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ). (طور، آيه 32)
3 . «يَنْبو» از ريشه «نَبْو» بر وزن «نذر» در اصل به معناى اثر نگذاشتن شمشير و تير و امثال آن است. سپس به معناى موافق نبودن و تسليم نشدن به کار رفته و در عبارت بالا همين معنا اراده شده است.
4 . «لايُثيرُهُ» از ريشه «اثاره» به معناى برانگيختن و يا برانگيزاندن آمده است.
5 . «جِماع» همان گونه که قبلاً گفتيم در اصل مصدر است و در اين گونه موارد به معناى وصفى به کار مى رود يعنى جامع بودن و جمع کردن.
6 . «لاَ يَتَفَاقَمَنَّ» از ريشه «تفاقُم» به معناى بزرگ و خطير بودن است و از مادّه «فقم» بر وزن «فهم» که به همين معنا آمده است.
7 . «تَعَاهَدْتَهُمْ» از ريشه «تعاهُد» و از مادّه «عهد» گاه به معناى پيمان بستن و گاه به معناى سرپرستى و رسيدگى نمودن است و اينکه در بعضى روايات وارد شده به هنگام ورود در مسجد «تعاهد نعلين» کنيد اشاره به همين معناى وارسى کردن جهت آلوده نبودن است (در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «تَعَاهَدُوا نِعَالَکُمْ عِنْدَ أَبْوَابِ مَسَاجِدِکُمْ» (بحارالانوار، ج 80، ص 367). در عبارت بالا نيز همين معنا اراده شده است; يعنى رسيدگى به امر لشکر.
8 . «آثَر» در اينجا صيغه افعل تفضيل است و به معناى برترين آمده، از ريشه «ايثار» به معناى برترى دادن ديگرى است.
9 . «جِدَة» به معناى توانايى مالى است. اين واژه مصدر و از ريشه «وجود» گرفته شده است.
10 . «خُلُوف» جمع «خَلْف» به معناى بازماندگانى است که انسان به هنگام سفر از خود در وطن مى گذارد و معمولاً به زنان و فرزندان کوچک و افراد ناتوان اطلاق مى شود.
11 . با توجّه به اينکه سخن از رابطه عاطفى فرماندهان لشکر با لشکر بود نه از رابطه مالک و افراد لشکر، لذا در مرجع ضماير بالا نوعى ناهماهنگى به نظر مى رسد; ولى اگر به اين واقعيت توجّه کنيم که مرحوم سيّد رضى جمله هايى را در اين وسط حذف کرده همان جمله هايى که در کتاب تحف العقول و کتاب تمام نهج البلاغه آمده است، آن گاه معلوم مى شود امام قبل از اين جمله سفارشى به مالک درباره اهتمام به امور فرماندهان مى کند و مى گويد: «ثُمَّ وَاتِرْ إِعْلاَمَهُمْ ذَاتَ نَفْسِکَ في إِيثَارِهِمْ وَالتَّکْرِمَةِ لَهُمْ،وَالاِرْصَادِ بِالتَّوْسِعَةِ وَحَقِّقْ ذَلِکَ بِحُسْنِ الْفِعَالِ وَالأَثَرِ وَالْعَطْفِ فَإِنَّ عَطْفَکَ عَلَيْهِم». به همين جهت روشن مى شود که ضميرهاى جمع به فرماندهان بر مى گردد و سخن از رابطه آنها با مالک است (دقت کنيد).🥀
8⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀مبانی قرآنی نهج البلاغه
فَوَلِّ مِنْ جُنُودِكَ أَنْصَحَهُمْ فِي نَفْسِكَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِك
التوبة : 91 لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ
القصص : 12 وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ
القصص : 20 وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ
_______________________
مِمَّنْ يُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ يَسْتَرِيحُ إِلَى الْعُذْرِ
الشورى : 37 وَ الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ
_______________________
يَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ، وَيَنْبُو عَلَى الاْقْوِيَاءِ
الفتح : 29 مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً 🥀
9⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
از #علی آموز اخلاص عمل
ترجمه و شرح #حکمت ۲۱۰نهج البلاغه :
تقوای واقعی
🌺🌹🌺🌹🌺🌹
وَ قَالَ (علیه السلام): اتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ [تُقَاةَ] مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً وَ جَدَّ تَشْمِيراً، وَ كَمَّشَ [أَكْمَشَ] فِي مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ، وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ الْمَوْئِلِ وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
الگوهاى پرهيزكارى (اخلاقى، تربيتى):
و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترسيد، ترسيدن انسان وارسته اى كه دامن به كمر زده و خود را آماده كرده، و در بهره بردن از فرصت ها كوشيده، و هراسان در اطاعت خدا تلاش كرده، و در دنياى زودگذر، و پايان زندگى و عاقبت كار، بدرستى انديشيده است.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
اين گونه تقوا پيشه كنيد:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه دستور به تقوا مى دهد ولى تقوا را با پنج وصف همراه مى سازد كه در واقع انگيزه هاى تقوا و نتايج آن را در بر دارد. مى فرمايد: «تقواى الهى پيشه كنيد; تقواى كسى كه براى اطاعت خدا دامن به كمر زده در حالى كه خود را از (علائق مادى) جدا ساخته و سخت (در اين راه) مى كوشد و با بصيرت در راه خدا با چابكى گام بر مى دارد و از ترس اعمالِ خود، به سرعت (به سوى مغفرت الهى) پيش مى رود و در بازگشت به پناهگاه اصلى (آخرت) و به سرانجام زندگى و عاقبت كار مى انديشد»; (اتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً، وَجَدَّ تَشْمِيراً; وَكَمَّشَ فِي مَهَل، وَبَادَرَ عَنْ وَجَل، وَنَظَرَ فِي كَرَّةِ الْمَوْئِلِ وَعَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ، وَمَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ).
مى دانیم تقوا و پرهیزگارى بهترین زاد و توشه سفر آخرت: (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)(1) و والاترین نشانه شخصیت انسان و قرب او در درگاه خدا: (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ).(2) و جواز عبور از دروازه هاى بهشت است: (تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِى نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّاً).(3)
ولى تقوا مراحلى دارد که بستگى زیادى به انگیزه هاى آن و نشانه هایى در آثار آن دارد و امام(علیه السلام) در اینجا بالاترین مرحله تقوا را پیشنهاد مى کند که پنج وصف در آن موجود است.
نخست به شخص باایمانى اشاره مى کند که دامن همت به کمر زده و خود را از علایق مادى جدا ساخته است («شمّر» از ماده «تشمیر» به معناى دامن به کمر زدن و «تجرید» به معناى جدا شدن است).
دومین وصف این است که بعد از آمادگى کامل با جدیت تمام در این مسیر گام بر مى دارد.
سومین وصف این که در عین جدیت، با بصیرت و دقت حرکت مى کند و چالاکى را با فکر و اندیشى مى آمیزد. «کَمَّشَ» در اصل از ماده «کَمْش» (بر وزن نقش) و یا از ماده «کَمَش» (بر وزن عطش) گرفته شده و به معناى چابکى و چالاکى است.(4)
چهارمین توصیف این که انگیزه او ترس از مجازات الهى به علّت گناهان و یا ترس از پایان یافتن عمر پیش از اندوختن زاد و توشه براى سفر آخرت است.
پنجمین وصف این که او دائماً درباره سعادت جاویدن و جایگاهش در آخرت و سرانجامِ این حرکت و منزلگاه اصلى که به آن منتهى مى شود مى اندیشد.
به یقین کسى که با این انگیزه هاى بسیار قوى و مؤثر و با آمادگى کامل و تلاش توأم با بصیرت در این راه گام بر دارد به عالى ترین درجه تقوا رسیده است.
کوتاه سخن این که امام(علیه السلام) تقوا را به صورت جامعى که بازتاب عملى گسترده اى دارد تفسیر کرده است.
«کَرّة» به معناى بازگشت و «مَوْئِل» به معناى ملجأ و پناهگاه از ماده «وَئْل» (بر وزن وَعْد) گرفته شده است و «مَغَبَّة» به معناى فرجام و پایان کار است.
در تفسیر آیه شریفه «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنْتُمْ مُّسْلِمُونَ); اى کسانى که ایمان آورده اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکارى است، از (مخالفتِ فرمانِ) خدا بپرهیزید; و جز بر آیین اسلام از دنیا نروید»(5) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که منظور از به جا آوردن حق تقوا این است که: «أَنْ یُطاعَ فَلا یُعْصى وَأَنْ یُذْکَرَ فَلا یُنْسى; که خدا (هرگز) معصیت نشود و به یاد خدا باشند و هرگز او را فراموش نکنند».(6)
در تفسیر همین آیه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «یُطاعَ فَلا یُعْصى وَیُذْکَرَ فَلا یُنْسى وَیُشْکَرَ فَلا یُکْفَرُ;(7) حق تقوا این است که خدا اطاعت شود و معصیت نشود و به یاد او باشند و فراموش نکنند و شکر نعمت هایش به جا آورند و کفران نکنند».(8)
پی نوشت:
(1). بقره، آیه 197 .
(2). حجرات، آیه 13 .
(3). مریم، آیه 63 .
(4). «کمّش» در نسخه نهج البلاغه ما به صورت مشدد با تشدید میم از باب تفعیل ذکر شده; ولى در بسیارى از نسخ نهج البلاغه بدون تشدید و به صورت ثلاثى مجرد است. ولى در لغت از هر دو باب آمده، هرچند غالباً به صورت ثلاثى مجرد است.
(5). آل عمران، آیه 102 .
(6). الدرالمنثور سیوطى، ج 2، ص 59 .
(7). وسائل الشیعه، ج 15، ص 235 .
(8). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در کتاب مصادر نهج البلاغه مى گوید: این کلام نورانى امام بخشى از یک خطبه طولانى است که در آخر آن قرار گرفته و على بن محمد واسطى (که در قرن ششم مى زیسته) این خطبه را در کتاب عیون الحکم والمواعظ آورده است. (که قطعاً منبعى غیر از نهج البلاغه داشته) و قبل از مرحوم سید رضى «مرحوم حرانى» آن را در کتاب تحف العقول با اضافاتى ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 172). در کتاب دستور معالم الحکم نیز این خطبه که مشتمل بر کلام نورانى فوق است به طور مشروح آمده است. (دستور معالم الحکم، ص 65)
_____________________________
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
[💯 @hazrateshah]
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
﷽
━━━💠🌸💠━━━
دَوامُ الحال مِنَ المُحال
هیچ حالی دائمی نیست...
━━━💠🌸💠━━━
#حضرت_علی_ع
💯 @hazrateshah
✅ امام علی علیهالسلام:
📍 خَوَافِي الْأَخْلَاقِ تَكْشِفُهَا الْمُعَاشَرَة؛؛
📌 خصلت ها و اخلاق پنهان را، معاشرت آشكار مى سازد.
📚 تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۴۳۷
💯 @hazrateshah
- نماز دژ محکم خدا
امام على عليه السلام:
اَلصّلاةُ حِصْنُ الرَّحْمنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيطانِ.(12)
نماز، دژ محكم خداوند مهربان و وسيله راندن شيطان است.
#نماز_اول_وقت
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🍃
💯 @hazrateshah
✨﷽✨
🌼خسارت بزرگ
✍مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد امام از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد:
یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل به خدمت شمارسیدم، برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت.
امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟
عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد. ۱
قال امیر المومنین علیه السلام:
لَا یَخْرُجِ الرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یَخَافُ مِنْهُ عَلَى دِینِهِ وَ صَلَاتِهِ
انسان نباید به سفری برود که ترس آن دارد به دین یا نمازش لطمه وارد شود.۲
📚۱-جهاد با نفس، جلد ۱ صفحه ۶۶
📚۲-وسائل الشیعه جلد ۱۱ صفحه ۳۴۴
💯 @hazrateshah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
شب جمعه
🌿🌿🌱🌱🌿🌿🌱🌱🌿🌿🌱🌱
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🍃
💯 @hazrateshah