السلام على اميرالمؤمنين،
السلام على وصي خاتم النبيين.
💯 @hazrateshah
#سلام_امام_زمانم
به انتهای بلا
میرسد تمام جهان
زمان اگر برسد
به ابتدای آمدنت
#السلامعلیکیابقیةالله
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
💯 @hazrateshah
#حدیث_روز
امام على عليه السلام:
گذشته ی امروزت سپرى شد
و آينده اش مورد ترديد است
و زمان حال غنیمت است
ماضي يَومِكَ فائتٌ، وآتيهِ مُتَّهَمٌ، ووَقتُكَ مُغتَنَمٌ
غررالحكم، حدیث 9840
💯 @hazrateshah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♡•اگه میخوای بفهمی حواست به امام زمانت هست یا نه...🌻🖇
#استاد_الهی
#مهدویت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
از #علی آموز اخلاص عمل
ترجمه و شرح #حکمت ۲۳۱ نهج البلاغه :
معنای عدل و احسان
🌺🌹🌺🌹🌺🌹
وَ قَالَ (علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى "إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ": الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ.
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
تعريف عدل و إحسان (اخلاقى، اقتصادى):
و درود خدا بر او، فرمود: (در تفسير آيه 90 سوره نحل «خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد» فرمود) عدل، همان انصاف، و احسان، همان بخشش است.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
تفاوت ميان عدالت و احسان:
امام(عليه السلام) در اين گفتار پربارش به تفسير آيه 90 سوره «نحل»: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) اشاره كرده مى فرمايد: «عدالت همان رعايت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نيكى بيشتر (از حد انصاف) است»; (فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) الْعَدْلُ الاِْنْصَافُ، وَالاِْحْسَانُ التَّفَضُّلُ).
خداوند در اين آيه شريفه به سه چيز امر و از سه چيز نهى كرده است، مى فرمايد: «خداوند به عدل و احسان و كمك به خويشاوندان فرمان و از فحشا و منكر و ستم نهى مى كند» و در پايان آيه مى افزايد: «خداوند به شما اندرز مى دهد تا متذكر شويد»; (إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِى الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ).(1)
این آیه دربرگیرنده یکى از جامع ترین برنامه هاى اجتماعى بشر است که هر گاه جامه عمل به خود بپوشد، امنیت و آرامش بر او حکمفرما مى شود. در این که میان عدل و احسان چه تفاوتى است مفسران احتمالات فراوانى ذکر کرده بعضى گفته اند: عدل اداى واجبات و احسان انجام مستحبات است برخى دیگر عدل را توحید و احسان را اداى واجبات مى دانند و عدّه اى عدالت را به معناى هماهنگى ظاهر و باطن و احسان را به معناى برترى باطن نسبت به ظاهر دانسته اند. این تفسیر نیز از سوى گروهى عنوان شده که عدالت مربوط به جنبه هاى عملى و احسان مربوط به جنبه هاى گفتارى است.
ولى از همه این تفسیرها بهتر همان است که در کلام امام(علیه السلام) آمده که عدل را به معناى انصاف تفسیر فرموده، زیرا رعایت انصاف آن است که حق کسى را به او بپردازند (و به نظر مى رسد که این واژه از ماده «نصف» گرفته شده زیرا هرگاه انسان در حقوق مشترک آن را تنصیف کند رعایت عدالت را به طور کامل کرده است). سپس این واژه به معناى هرگونه عدالت آمده است.
«احسان» همان گونه که از مفهوم آن استفاده مى شود، نیکى کردن به دیگران است و این نیکى همان تفضل است که امام(علیه السلام) در کلام بالا فرموده است.
بدون شک برقرار شدن نظم جامعه انسانى بدون عدل و انصاف و احسان و تفضل امکان پذیر نیست، زیرا ترک عدالت و انصاف سبب خشم کسانى مى شود که حقوقشان پایمال شده و طبعا برمى خیزند و نظم جامعه را به هم مى ریزند و اى بسا منجر به خون ریزى هاى وسیعى گردد.
در مورد «احسان» بسیار مى شود که تنها با استفاده از اصل عدالت و انصاف مشکلات جامعه حل نمى گردد; مثلاً سیل عظیمى آمده و خانه هاى فراوانى را ویران کرده و یا زلزله شدیدى رخ داده و منجر به ویرانى هاى وسیعى شده است در اینجا نمى توان تنها با استفاده از حقوق واجب و حتى مالیات هاى معمولى مشکلات را حل کرد. اینجاست که اصل احسان و تفضل باید به میدان آید و نیکوکاران دامن همت به کمر بزنند، ویرانى ها را آباد و ضایعات را جبران و مشکلات ناشى از حوادث را حل کنند.
گاه در یک خانواده نیز مشکلاتى به وجود مى آید مثلاً شوهر در حادثه اى از دنیا مى رود و اطفال صغیر او باقى مى مانند. اینجاست که باید افراد فامیل صرف نظر از اصل عدالت به سراغ احسان و تفضل بروند و ایتام را تحت حمایت خود قرار دهند و مشکلات آن خانواده را حل کنند; خواه یک نفر اقدام به این کار کند یا همه فامیل دست به دست هم دهند.
در معانى الاخبار که این حدیث را قبل از سید رضى نقل کرده مى خوانیم: امیرمؤمنان بر اصحاب وارد شد در حالى که آنها درباره مروت بحث مى کردند فرمود: چرا در این باره به سراغ قرآن نمى روید: عرض کردند: کجاى قرآن درباره مروت بحث کرده؟ فرمود: این آیه شریفه که مى فرماید: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ)عدل همان انصاف است و احسان همان تفضل.(2)
در حدیثى که مرحوم طبرسى آن را در مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث نقل کرده مى خوانیم: «عثمان بن مظعون» که از صحابه معروف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است مى گوید: من در آغاز اسلام را به طور ظاهرى پذیرفته بودم نه با قلب و جان و این وضع ادامه داشت تا آنکه روزى خدمت آن حضرت بودم دیدم در فکر فرو رفته ناگهان چشم خود را به طرف آسمان دوخت گویا پیامى را دریافت مى دارد. وقتى که به حال عادى برگشت از ماجرا پرسیدم فرمود: هنگامى که با تو سخن مى گفتم ناگهان جبرئیل را مشاهده کردم که این آیه را براى من آورد: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ...) عثمان مى گوید چنان محتواى آیه در قلب من اثر گذاشت که اسلام همان لحظه در جان و روح من جاى گرفت.(3)
پی نوشت:
(1). نحل، آیه 90
(2). معانى الاخبار، ص 257.
(3). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه به صورت روایاتى در کتب جمعى از بزرگان که قبل از سید رضى مى زیسته اند آمده; از جمله در کتاب عیون الاخبار ابن قتیبه (متوفاى 276) که به صورت سؤال و جوابى ذکر شده و در معانى الاخبار صدوق (متوفاى 381) به صورت مشروح ترى آمده است و همچنین در تفسیر عیاشى (متوفاى 320) ذکر شده و کسانى که بعد از مرحوم سید رضى آن را نقل کرده اند فراوانند. (مصادر نهج البلاغه،ج 4، ص 184)
__________________________
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
[💯 @hazrateshah]
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💠💠💠
💠💠
💠
⭐️امیرالمومنین علی علیهالسّلام میفرماید :
🌸ای بندگان خدا ،بدانید پرهیزگاری جایگاهی محکم ورشکست نا پذیر است 🌸
🍀 آگاه باشید همانا گناهان چون مرکب های بد رفتارند که سواران خود را عنان رها شده در آتش دوزخ می اندازند ،آگاه باشید !همانا تقوی همچون مرکب های فرمان برداری است که سواران خود را عنان بدست وارد بهشت جاودان میکند .
💠
💠💠
💠💠💠
💯 @hazrateshah
🥀✉️۶۰🥀و من كتاب له (علیه السلام) إلى العمّال الذين يَطَأُ [عملهم الجيوش] الجَيشُ عملَهم:
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَيْشُ مِنْ جُبَاةِ الْخَرَاجِ وَ عُمَّالِ الْبِلَادِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ سَيَّرْتُ جُنُوداً هِيَ مَارَّةٌ بِكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ وَ قَدْ أَوْصَيْتُهُمْ بِمَا يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ كَفِّ الْأَذَى وَ صَرْفِ الشَّذَا، وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَيْكُمْ وَ إِلَى ذِمَّتِكُمْ مِنْ مَعَرَّةِ الْجَيْشِ إِلَّا مِنْ جَوْعَةِ الْمُضْطَرِّ لَا يَجِدُ عَنْهَا مَذْهَباً إِلَى شِبَعِهِ؛ فَنَكِّلُوا مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ شَيْئاً ظُلْماً عَنْ ظُلْمِهِمْ، وَ كُفُّوا أَيْدِيَ سُفَهَائِكُمْ عَنْ [مُضَادَّتِهِمْ] مُضَارَّتِهِمْ وَ التَّعَرُّضِ لَهُمْ فِيمَا اسْتَثْنَيْنَاهُ مِنْهُمْ. وَ أَنَا بَيْنَ أَظْهُرِ الْجَيْشِ، فَارْفَعُوا إِلَيَّ مَظَالِمَكُمْ وَ مَا عَرَاكُمْ مِمَّا يَغْلِبُكُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَا لَا تُطِيقُونَ دَفْعَهُ إِلَّا بِاللَّهِ وَ بِي، فَأَنَا أُغَيِّرُهُ بِمَعُونَةِ اللَّهِ، إِنْ شَاءَ اللَّه.🥀
1⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لغات عربی🌹
🥀يَطَأ الْجَيْشُ عَمَلَهُمْ: لشكر از سر زمين آنها عبور ميكند.
الشَذَى: شر، بدى، گزند و رنج.
مَعَرَّة: اذيت و آزار.
جَوْعَةُ الْمُضْطَرِ: گرسنگى مضطر، يعنى كسى كه از شدت گرسنگى در شرف مرگ است.
نَكِّلُوا: كيفر دهيد، مجازات كنيد.🥀
2⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️🥀نامه اى از آن حضرت (ع) به عاملانى كه لشكر از سرزمينهايشان مى گذرد:
از بنده خدا، على امير المؤمنين، به گرد آورندگان خراج و عمال بلاد كه لشكر از سرزمينشان مى گذرد. اما بعد. من لشكرى را گسيل داشتم كه اگر خدا خواهد بر شما خواهد گذشت و آنچه را كه خداوند واجب گردانيده است به آنان سفارش كرده ام، كه به كس آزار نرسانند و گزند خويش از ديگران باز دارند. من، در نزد شما، به سبب بيعتى كه ميان ماست، بيزارم از آسيبى كه سپاهيان به مردم رسانند. مگر آنكه، يكى از آنها گرسنه مانده و براى سير كردن خود، جز آن راهى نداشته باشد. پس كسى را كه دست به ستم مى گشايد در برابر ستمش كيفر دهيد. در عين حال، سفيهانتان را از زيان رسانيدن و تعرض به آنها منع كنيد.
من خود در ميان لشكرم. شكايتهاى خود به من رسانيد. و آن سختيها كه از ايشان به شما رسد و توان دفع آن را جز به خدا، يا به من نداريد، با من در ميان نهيد، تا به يارى خدا آن را دگرگون سازم و اصلاح كنم. ان شاء اللّه.🥀
3⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀از نامه هاى امام(عليه السلام) به فرماندهان شهرهايى است که لشکر از آن عبور مى کند.(1)
📝نامه در یک نگاه:
این نامه در واقع خطاب به فرمانداران و مأموران جمع آورى زکات در شهرهاى مختلفى است که لشکریان به هنگام اعزام به میدان نبرد از آنجا عبور مى کردند. در گذشته چنین بود که لشکر به هنگام عبور از شهرها و آبادى هاى مختلف به خود اجازه مى داد هرچه از مواد غذایى و اموال مردم مورد علاقه آنهاست برگیرند و این امر سبب مى شد که مشکل بزرگى در مناطقى که لشکر از آن عبور مى کرد به وجود آید.
امام(علیه السلام) در این نامه به والیان این مناطق و همچنین جمع آورى کنندگان زکات توصیه مى کند که به مقدار نیاز مواد غذایى در اختیار آنها بگذارند و به لشکر نیز توصیه مى کند که از مزاحمت مردم جز در موارد ضرورت خوددارى کنند و به مردم محل نیز سفارش مى فرماید که از درگیرى با لشکریان در این امور بپرهیزند و اگر کسانى تخلّف کردند شکایت آنها را به امام برسانند.
روشن است این توصیه جامع الاطراف اگر عمل مى شد امنیّت را به همراه داشت و مشکلى براى بلادى که لشکر از آن مى گذشت فراهم نمى گشت.
نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند:
همان گونه که در بالا اشاره شد در زمان هاى گذشته با توجّه به طول مسافرت ها، لشکريانى که به ميدان نبرد اعزام مى شدند گاه هفته ها در راه بودند و نمى توانستند تمام نيازها و ما يحتاج خود را همراه ببرند و معمول بود نيازهاى غذايى و غير آن را از اهل هر محل تأمين مى کردند که گاه حد اعتدال و نياز را رعايت نکرده و دست به ظلم و تعدى بر کسانى که در مسير راه آنها بودند مى زدند و اين سبب نارضايتى شديد مردم و کينه آنها نسبت به لشکريان مى شد و در موقع حساس حمايت خود را از آنها دريغ مى داشتند.
امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر معنا که مخاطبش حاکمان و مأموران جمع زکات و خراج هستند دستورات لازم را در اين زمينه صادر مى کند.
نخست مى فرمايد: «فرمانى است از سوى بنده خدا على اميرمؤمنان به مأموران جمع خراج و حاکمان بلاد که سپاه از منطقه آنها مى گذرد. اما پس از حمد و ثناى الهى، من سپاهيانى را (براى مبارزه با دشمنان) بسيج کردم که به خواست خدا از سرزمين شما مى گذرند و به آنها سفارش هاى لازم را کرده ام که از آزار مردم و ايجاد ناراحتى براى آنها بپرهيزند»; (مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَيْشُ مِنْ جُبَاةِ الْخَرَاجِ وَعُمَّالِ الْبِلاَدِ، أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ سَيَّرْتُ جُنُوداً هِيَ مَارَّةٌ بِکُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ، وَقَدْ أَوْصَيْتُهُمْ بِمَا يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ کَفِّ الاَْذَى، وَصَرْفِ الشَّذَى(2)).🥀
4⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀به اين ترتيب وظيفه سپاهيان را معين مى فرمايد که از آزار مردم بپرهيزند و دست به ظلم و ستم بر مردمى که در مسير راه قرار دارند دراز نکنند و آن را به عنوان واجبى الهى ذکر مى فرمايد.
سپس در تأکيد اين معنا مى افزايد: «و من بدين وسيله در برابر شما و کسانى (از يهود و نصارى) که در پناه شما هستند از مشکلاتى که سپاهيان به وجود مى آورند از خود رفع مسئوليت مى کنم وبيزارى مى جويم (وتأکيد مى کنم که آنهاحق ندارند زيانى به کسى برسانند)»; (وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَيْکُمْ وَإِلَى ذِمَّتِکُمْ مِنْ مَعَرَّةِ(3) الْجَيْشِ).
آن گاه امام تنها استثنايى را که به اين حکم مى خورد بيان مى دارد و مى فرمايد: «جز اينکه آنها سخت گرسنه شوند و راهى براى سير کردن خود نيابند (که در اين صورت مى توانند به مقدار نيازشان از اموال شما بهره برگيرند)»; (إِلاَّ مِنْ جَوْعَةِ الْمُضْطَرِّ، لاَ يَجِدُ عَنْهَا مَذْهَباً إِلَى شِبَعِهِ).
به اين ترتيب امام نخست سخن از سفارش اکيد به لشکر در ميان آورده که هيچ گونه مزاحمتى به مردمى که در مسير قرار دارند نداشته باشند و ابراز بيزارى و تنفر از کسانى که از اين فرمان تخلّف مى کنند فرموده سپس وظيفه مردمى را که در مسير قرار دارند نيز مشخص کرده و آن اينکه اگر لشکر نياز به چيزى در حد اضطرار داشت از آنها دريغ نکنند، زيرا آنها در خدمت مردمند و نمى توانند تمام ما يحتاج خويش را در سفرهاى طولانى با خود ببرند.
سپس امام(عليه السلام) براى جلوگيرى از هر گونه درگيرى در ميان مردم مخصوصاً جوانان ناآگاه و لشکر، دو دستور به حاکمان و مأموران جمع آورى زکات اين مناطق مى دهد، مى فرمايد: «بنابراين هرگاه کسى از آنان (لشکريان) چيزى را به ظلم از مردم بگيرد او را از اين کار باز داريد و همچنين از زيان رساندن بى خردان به سپاهيان و تعرض به ايشان در مواردى که براى آنها استثنا کرده ايم بگيريد (در مواردى که نياز شديد دارند و مردم موظفند نياز آنها را برطرف سازند)»; (فَنَکِّلُوا(4) مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ شَيْئاً ظُلْماً عَنْ ظُلْمِهِمْ، وَکُفُّوا أَيْدِيَ سُفَهَائِکُمْ عَنْ مُضَارَّتِهِمْ، وَالتَّعَرُّضِ لَهُمْ فِيمَا اسْتَثْنَيْنَاهُ مِنْهُمْ).
روشن است در اين گونه موارد ممکن است تخلّفاتى از طرفين صورت گيرد; گاه بعضى از سپاهيان بعضى از اموال مردم يا اشياى گران قيمت را به ظلم از آنها بگيرند و گاه ممکن است افراد نادان حتى از دادن مواد غذايى ضرورى به آنها خوددارى کرده و درگير شوند. هر يک از اين دو عمل ممکن است اسباب شورش در محل گردد. امام به حاکمان هر محل دستور مى دهد از اين دو کار جلوگيرى کنند.🥀
5⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀از آنجا که ممکن است ستم هايى واقع شود و حاکمان نتوانند از آن پيشگيرى کنند براى اينکه منجر به شورش و درگيرى ميان سپاه و مردم نشود، در ادامه اين سخن مى افزايد: «و من خود پشت سر سپاه (يا در ميان سپاه) در حرکتم; شکايات خود را پيش من آوريد و آنجا که ستمى از سوى سپاه به شما مى رسد و در آنچه شما جز به کمک خدا و من قادر بر دفع آن نيستيد به من مراجعه کنيد که من به يارى خداوند آن را تغيير مى دهم ان شاءالله»; (وَأَنَا بَيْنَ أَظْهُرِ(5) الْجَيْشِ فَارْفَعُوا إِلَيَّ مَظَالِمَکُمْ، وَمَا عَرَاکُمْ(6) مِمَّا يَغْلِبُکُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ، وَمَا لاَ تُطِيقُونَ دَفْعَهُ إِلاَّ بِاللهِ وَ بِي، فَأَنَا أُغَيِّرُهُ بِمَعُونَةِ اللهِ، إِنْ شَاءَاللهُ).
اشاره به اينکه کشور اسلام سرپرست دارد و ظالمان نمى توانند به ظلم خود ادامه دهند; اگر شکايتى داريد نبايد خودتان وارد عمل شويد که منجر به هرج و مرج مى شود، بلکه شکايات را نزد من آوريد تا با داورى عادلانه حق را به حقدار برسانم و ظالم را کيفر دهم و مظلوم را رهايى بخشم.
اين نامه کوتاه و پر معنا گواه بر نهايت تدبير امام براى حفظ نظم و آرامش و احقاق حقوق مردم و جلوگيرى از ظلم و ستم و هرگونه هرج و مرج در کشور اسلامى است که اگر به محتوايش عمل شود مزاحمت ها و ضايعات در اين گونه موارد به حد اقل خواهد رسيد. به عکس بسيارى از حکّام جور که براى جلب خاطر سپاهيان جور، آنها را آزاد مى گذاشتند که هر گونه ظلم و ستمى بر مردمى که در مسير راه بودند روا دارند و گاه اموال گرانبهاى آنها را به زور بگيرند و همين امر سبب شود افراد بيشترى از ارباب طمع در لشکر آنها شرکت کنند.
شايان توجّه است حکام محلى مى توانند مشکلاتى را که براى آحاد مردم محل پيدا مى شود با داورى صحيح برطرف سازند; ولى اگر مشکلاتى ميان سپاه و مردم پيدا شود و آنها بخواهند در مقابل لشکر بايستند باز هم منشأ هرج و مرج و درگيرى مى شود، لذا امام دستور مى دهد که حاکمان محل و مأموران جمع آورى زکات در اين امور دخالت نکنند و شکايات را نزد امام ببرند که حکم قاطع و فصل الخطاب را داراست.🥀
6⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته:
چگونگى استفاده سپاهيان از اموال مردم:
مى دانيم در اسلام هر گونه تصرف در اموال ديگران بدون رضايت آنها جايز نيست و موجب ضمان و مسئوليت دنيوى و اخروى است. حال اين سؤال پيش مى آيد چگونه در سابق اجازه داده مى شد سپاهيان از اموال مردمى که در مسير راهشان به سوى ميدان نبرد قرار داشتند بدون رضايت آنها استفاده کنند.
پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا اولاً در گذشته وسايل نقليه بسيار سطحى و ابتدايى بود و فاصله مبدا حرکت سپاه تا ميدان نبرد و دفاع از مرزهاى اسلام گاه بسيار زياد بود و امکان جابه جايى آن همه مواد غذايى و ساير وسايل مورد نياز سپاهيان براى يک مدت طولانى با آن وسايل ابتدايى امکان پذير نبود. ثانياً سپاه به عنوان دفاع از کشور اسلام و براى حفظ امنيّت مردم آماده جان فشانى بودند، بنابراين هزينه آنها طبعا بر دوش مردم بود و آنها حق داشتند ضروريات خود را از مردم بگيرند و آنها موظف بودند که راضى باشند حتى اگر راضى نبودند سپاهيان مى توانستند حق خود را از اموال آنها بردارند.
ولى امروز که فاصله ها به سبب وسايل نقليه سريع السير کوتاه شده و امکان حمل نيازها با وسايل امروز بدون زحمت زيادى فراهم گشته و تمام ارتش ها مأموران تدارکاتى منظم و با تجربه اى دارند، نيازى به چنين چيزى احساس نمى شود و حکم حرمت غصب همچنان به قوت خود باقى است.
ولى امکان دارد که لشکريان اسلام براى حمله به دشمن از اراضى آباد مردم بگذرند و خساراتى به اين اراضى وارد شود و روشن است که اين امر اگر ضرورى باشد باز حکم همان نيازهاى زمان سابق را پيدا مى کند. البته چنانچه بيت المال توان جبران خسارت ها را داشته باشد بايد پس از پايان جنگ به جبران آنها بپردازد.🥀
7⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀پی نوشت:
1. سند نامه: در مصادر نهج البلاغه آمده است که اين نامه را نصر بن مزاحم (که پيش از سيّد رضى مى زيسته است) در کتاب صفين با تفاوت هايى آورده است (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 442)، ولى با مراجعه به آنچه نصر در صفين آورده بعيد به نظر مى رسد که اين دو يک نامه باشد، زيرا تفاوت بسيار زياد است و به دو نامه شبيه تر است.
2. «شَذا» به معناى شر است. از ريشه «شَذْو» بر وزن «حذف» به معناى شر رسانيدن.
3. «معرّة» به معناى عيب و عار است از ريشه «عَرّ» بر وزن «شر» که در اصل به معناى بيمارى جرب (نوعى بيمارى پوستى) است گرفته شده سپس توسعه يافته و به هر گونه زيان و ضرر و عيبى و عارى اطلاق شده است.
4. «نَکِّلوا» از ريشه «تنکيل» به معناى مجازات کردن و گاه به معناى منع نمودن آمده است. از آنجا که مجازات سبب منع از انجام کارى مى شود ممکن است هر دو به يک معنا باز گردد و در اصل از ريشه «نَکْل» بر وزن «اکل» به معناى لجام حيوان گرفته شده و ارتباطش با معانى بالا روشن است. به هر حال در جمله بالا مناسب همان معناى منع کردن است.
5. «اظهر» به معناى در ميان و در وسط است و گاهى در مواردى که انسان نزديک جمعيتى باشد مى گويد: من در ميان شما هستم يعنى نزديک به شما هستم. در جمله بالا مناسب، همين معناست.
6. «عَراکُمْ» از ريشه «عَرو» بر وزن «سرو» به معناى رسيدن يا رساندن است و در جمله بالا «عراکم» يعنى به شما رسيده است.🥀
8⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
بدعت
□ سقیفه شروع دوگانگی میان مسلمین
□○ انتصاب جانشین پیامبر امری است بدیهی ولی انتخاب یکی از میان دوگروه انصارو مهاجر چیزی جز بدعت نبود.
●• تعیین شورای رهبری از ابتدا مسئله ای غیر ممکن بود.
▪️کسانی که ...
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
💯 @hazrateshah