eitaa logo
مدح مولا امیر المومنین (ع)
434 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
47 فایل
💚 دل اگر خدا شناسی همه در رُخ علی بین 💚 💚 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 💚 کپی مطالب باذکر یک صلوات و یک یاعلی (ع) اما همه ی مطالب را کپی نکنین ترجیحافروارد استفاده شخصی ایراد نداره🍃 ارتباط با ادمین: @Mmn110
مشاهده در ایتا
دانلود
salam-bar-hosein.mp3
2.59M
سلام بر حسین علیه السلام🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت نامه شهدا🍃🍃🍃
متن دعای عهد بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى  الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ  وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ  وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
109174_306.mp3
1.82M
🔰دعای عهد🔰 🎤محسن فرهمند ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿         ══•◇•🌸•◇•══
تو بوده‌ای و هستی و می‌آیی از راه تا حــق دلهـا را رعایت کـرده باشـی پس مردمـک‌های نگاه ما عقیــم انـد تو حاضری بی‌آنکه غیبت کرده‌باشی 💯 @hazrateshah
🍃هر روز ما به مدح علی می شود شروع هو هوی صبح باد صبا مدح حیدر است . . . ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
السلام على اميرالمؤمنين، السلام على وصي خاتم النبيين. 💯 @hazrateshah
🌻 حضرت على عليه السلام: 🍀 إذا خِفْتَ صُعوبَةَ أمْرٍ فاصْعُبْ لَهُ يَذِلَّ لكَ، و خادِعِ الزَّمانَ عَن أحْداثِهِ تَهُنْ علَيكَ. 🍀 هرگاه از سختى كارى ترسيدى در برابر آن سرسختى نشان ده، رامت مى شود، و در برابر حوادث روزگار چاره انديشى كن، بر تو آسان مى شوند. 📚 غرر الحكم، ح 4108. 💯 @hazrateshah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅فضیلت قرائت و تلاوت قرآن در منزل ✍ آیت‌الله بهجت (ره) : در روایت آمده است: خانه‌هایی که در آنها تلاوت قرآن می‌شود، «تُضِیئُ لأهْلِ السمآءِ کما یضِیئُ النجْمُ [أَلْکوکبُ الدری] لأهْلِ الأرْضِ؛ چنان‌که ستاره یا ستاره درخشنده برای اهل زمین می‌درخشد، برای آسمانیان می‌درخشد». در گذشته صدای قرآن از منازل بلند می‌شد. در حالات اصحاب سیدالشهدا علیه‌السلام در شب عاشورا آمده است: «لَهُمْ دَوِی کدَوِی النحْلِ؛ زمزمه‌ای همانند صدای زنبور عسل داشتند». همچنین آمده است که ایشان: «مَا بَینَ راکعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ؛ در حالات مختلف برخی در رکوع و برخی در سجده و برخی ایستاده و بعضی نشسته [به عبادت و راز و نیاز و مناجات و انس با خدا مشغول بودند]». و در خطبه همام در شمار ویژگی‌های متقین آمده است: «فَصافونَ أَقْدامَهُمْ یتْلُونَ آیاتِ اللهِ آناءَ اللیلِ و أَطْرافَ النهارِ؛ مرتب به نماز ایستاده و در لحظات شب در آغاز و پایان روز، آیات خدا را تلاوت می‌کنند». 📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۲۹۶ 💯 @hazrateshah
🥀✉️۴۴🥀و من كتاب له (علیه السلام) إلى زياد ابن أبيه و قد بلغَه أن معاوية كتب إليه يريد خديعتَه بإستِلحاقه: وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ، فَاحْذَرْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ. وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ لَا يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ، وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ. فَلَمَّا قَرَأَ زِيَادٌ الْكِتَابَ قَالَ شَهِدَ بِهَا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ، وَ لَمْ تَزَلْ فِي نَفْسِهِ حَتَّى ادَّعَاهُ مُعَاوِيَةُ. [قال الرضي قوله (علیه السلام) الواغل هو الذي يهجم على الشرب ليشرب معهم و ليس منهم فلا يزال مدفعا محاجزا؛ و النوط المذبذب هو ما يناط برحل الراكب من قعب أو قدح أو ما أشبه ذلك فهو أبدا يتقلقل إذا حث ظهره و استعجل سيره].🥀 1️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لغات عربی 🌹 🥀يَسْتَزِلُّ: مى خواهد بلغزاند و به خطا اندازد. اللُّبّ: عقل. يَسْتَفِلُّ: مى خواهد رخنه كند و بشكافد. الْغَرْب: سورت، چابكى و چالاكى. يَقْتَحِمُ غَفْلَتَهُ: به خانه غفلتش هجوم مى آورد و او را غافلگير ميكند، (تشبيه غفلت به خانه اى كه انسان غافل در آن قرار دارد از بهترين نوع تشبيه است.) الغِرَّة: در اينجا مقصود عقل ساده و صاف است. فَلْتَةٌ: هر چيزى كه بدون انديشه و فكر انجام شود، مقصود گفتار بى اساس ابو سفيان در باره «زياد» است. توضيح اينكه: ابو سفيان پدر معاويه در زمان عمر مدعى شد كه زياد فرزند نامشروع اوست، معاويه نيز با استناد به اين سخن، «زياد» را برادر خود خوانده و مى خواست او را با اين عنوان بسوى خود بكشاند، حضرت على (ع) در اين نامه مى فرمايد: سخن بى پايه ابو سفيان نه نسبى را ثابت ميكند و نه ارثى را موجب مى گردد.🥀 2️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️🥀نامه آن حضرت (ع) به زياد بن ابيه، معاويه نامه اى به زياد نوشته تا او را بفريبد و در نسب به خود ملحق سازد: دانستم كه معاويه نامه اى به تو نوشته و مى خواهد پاى عقلت را بلغزاند و عزمت را سست گرداند. از معاويه بر حذر باش كه او شيطان است و از او روبرو و پشت سر و راست و چپ نزد آدمى مى آيد تا به هنگام غفلت فرصت يافته مقهورش سازد و عقلش را بربايد. از ابو سفيان در مجلس عمر، سخن ناسنجيده اى سر زد كه سبب آن هواى نفس و وسوسه هاى شيطان بود. به آن ادعا نه نسبى ثابت مى شود و نه كسى سزاوار ميراث مى گردد و كسى كه بدان دل بندد، چونان كسى است كه ناخوانده به بزم شرابخواران در آيد و پيوسته از آن جمع برانندش، يا مانند كاسه اى چو بينى است كه به پالان شتر مى آويزند كه در يك جاى قرار نگيرد و ثبات نيابد. چون زياد اين نامه برخواند، گفت: سوگند به خداى كعبه كه به برادرى من با معاويه شهادت داد. و اين خيال پيوسته در سر او بود تا آن گاه كه معاويه او را برادر خود خواند. سید رضی گوید: سخن حضرت (ع) «الواغل» كسى است كه به بزم شرابخواران هجوم مى آورد تا با ايشان شراب خورد و آنان پى در پى او را از خود مى رانند. «النّوط المذبذب»، پياله يا كاسه يا چيزى شبيه به آن است كه به پالان شتر مى بندند و هر گاه شتر تند مى راند، مى جنبد و به يك جاى قرار ندارد.🥀 3️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀إلى زَیادِ ابْنِ أَبیهِ وَقَدْ بَلَغَهُ أنَّ مُعاوِیَةَ کَتَبَ إلَیْهِ یُریدُ خَدیعَتَهُ بِاسْتِلْحاقِهِ. از نامه هاى امام(عليه السلام) به زياد بن ابيه است در هنگامى که به آن حضرت گزارش رسيد معاويه مى خواهد با ملحق ساختن زياد به فرزندان ابوسفيان، وى را بفريبد.(1) 📝نامه در یک نگاه: سرچشمه این نامه آن است که امام(علیه السلام) با خبر مى شود که معاویه نامه اى به زیاد بن ابیه نوشته است که او را برادر واقعى خود بداند به این ترتیب که زیاد را فرزند نامشروع ابوسفیان معرفى کند که از زن بدکارى متولد شده، و از این طریق او را بفریبد و در چنگال خویش براى رسیدن به اهدافش قرار دهد. امام(علیه السلام) به زیاد که در آن زمان از سوى آن حضرت به فرماندارى فارس منصوب شده بود هشدار داد که این برنامه شیطانى است که از سوى معاویه طراحى شده مبادا تو را بفریبد; هر فرزندى تعلق به پدر و مادرى دارد که در آن خانه متولّد شده است حتى نسبت نامشروع به ادعاى شخصى مثل ابوسفیان که زیاد از نطفه اوست ثابت نمى شود. هنگامى که نامه به زیاد رسید سخن امام(علیه السلام) را پذیرفت و آرام گرفت هرچند بعد از شهادت امام(علیه السلام) معاویه با همین نیرنگ به اضافه تهدید او را به سوى خود فرا خواند و زیاد به او پیوست. از تواریخ استفاده مى شود که مادر زیاد، کنیز یکى از اطباى معروف عرب به نام «حارث بن کلده» بود که با برده اى به نام «عبید» ازدواج کرد و زیاد به حسب ظاهر نتیجه آن ازدواج بود لذا او را زیاد بن عبید مى گفتند; ولى چون پدرش غلام و برده ناشناخته اى بود بعضى ترجیح دادند که به او زیاد بن ابیه بگویند و ظاهرا خود او هم از این امر ابا نداشت; امّا بعدها که معاویه او را برادر خود خواند به او زیاد بن ابى سفیان گفتند! و به راستى انسان از این وقاحت در حیرت فرو مى رود که شخصى دعواى خلافت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) داشته باشد و با این صراحت کسى را به عنوان برادر ولد الزناى خود بخواند. شگفتى دیگر آن است که محیط چقدر آلوده بوده که زیاد بن ابیه این ماجرا را پذیرا شد.🥀 4️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀مراقب باش عقل تو را نفريبند! مطابق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده، امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه زياد بن ابيه را مخاطب قرار داده و او را تشويق به صبر و استقامت در مقابل وسوسه هاى اين و آن مى کند. سپس مى فرمايد: «اطّلاع يافتم که معاويه نامه اى براى تو نوشته تا عقلت را بفريبد (و گمراه سازد) و عزم و تصميمت را (در پايمردى بر وظيفه اى که بر عهده گرفته اى) سست کند و در هم بشکند. از او بر حذر باش که او به يقين شيطان است!»; (وَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ کَتَبَ إِلَيْکَ يَسْتَزِلُّ(2) لُبَّکَ(3)، وَيَسْتَفِلُّ(4) غَرْبَکَ(5)، فَاحْذَرْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ). از اين تعبير و تعبيرات ديگرى که در نامه هاى پيشين گذشت به خوبى استفاده مى شود که مأموران اطّلاعاتى امام(عليه السلام) در تمام جوانب کشور اسلامى حضور داشتند و حتّى نامه اى خصوصى را که براى بعضى از فرمانداران از سوى دشمن مى رسيد به امام(عليه السلام) اطّلاع مى دادند تا به موقع جلوى خطر گرفته شود. امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه به زياد بن ابيه هشدار مى دهد که معاويه شيطان است مراقب او باش. سپس در توضيح آن مى افزايد: «او از پيش رو و پشت سر و از راست و چپ انسان مى آيد تا او را در حال غفلت تسليم خود سازد و درک و شعورش را غافل گيرانه بدزدد»; (يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ، وَعَنْ يَمِينِهِ وَعَنْ شِمَالِهِ، لِيَقْتَحِمَ(6) غَفْلَتَهُ، وَيَسْتَلِبَ(7) غِرَّتَهُ(8)). سخن امام(عليه السلام) در اينجا برگرفته از آيه شريفه 17 سوره اعراف است که از قول شيطان نقل مى کند: «(ثُمَّ لاَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرينَ); سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى روم; و بيشتر آنها را شکرگزار نخواهى يافت». منظور اين است که شيطان براى فريفتن انسان ها از هر وسيله اى استفاده مى کند; گاه از طريق تطميع و زمانى تهديد، گاهى شهوات و هوا و هوس نفسانى و هنگامى از طريق آمال و آرزوها و پست و مقام و هدف. در همه اينها يک چيز مدّ نظر است و آن گمراه ساختن انسان و کشاندن او به ورطه هلاکت. شيطانِ شام نيز از همين روش ها استفاده مى کند و سعى دارد هر کسى را از طريقى بفريبد و به سوى خود جلب کند و از وجودش در مسير شهوات خود بهره بگيرد.🥀 5️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀يکى از عرفا سخنى نقل شده که مى گويد: در هر صبحگاهان شيطان از چهار سو به سراغ من مى آيد گاه از پيش رو مى آيد و مى گويد: (اگر گناه مى کنى) نترس خدا غفور و رحيم است من در برابر او اين آيه را مى خوانم که خدا مى گويد: «(وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى); و من هر که را توبه کند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مى آمرزم»(9) و گاه از پشت سر من ظاهر مى شود (و مرا دعوت به زياده طلبى در دنيا مى کند) و از ضايع شدن زندگى فرزندانم در آينده مرا مى ترساند من در برابر او اين آيه را يادآور مى شوم: «(وَما مِنْ دَابَّة فِى الاَْرْضِ إِلاّ عَلَى اللهِ رِزْقُها); هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر اينکه روزى او بر خداست»(10) و گاه از طرف راست من مى آيد و مى گويد: کارى کن که ثناخوان ها و مداحان تو فراوان باشند. من در برابر او اين آيه را يادآور مى شوم: «(وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين); و سرانجام (نيک) براى پرهيزکاران است»(11) و گاه از سمت چپ مى آيد و مرا به شهوات دعوت مى کند. من در برابر او اين آيه را مى خوانم: «(وَحيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ ما يَشْتَهُونَ); (خداوند درباه کافران سرکش و مغرورى که گرفتار عذاب در دنيا مى شوند مى فرمايد:) و (سرانجام) ميان آنها و خواسته هايشان جدايى افکنده شد».(12) (13)براى اين چهار جهت که شيطان از سوى آن مى آيد روايتى ذکر شده که خلاصه آن چنين است: «شيطان از پيش رو مى آيد يعنى مسائل مربوط به آخرت را که در پيش دارد در نظر انسان سست مى کند و از پشت سر مى آيد و او را به جمع اموال از هر طريق بى آنکه حقوق شرعى آن را بپردازد و باقى گذاردن براى فرزندان و بازماندگان خود فرا مى خواند و از طرف راست مى آيد و امور معنوى را به وسيله شبهات و شک و ترديد در نظر او ضايع مى کند و از طرف چپ مى آيد و شهوات را در نظر او زينت مى دهد».(14) آرى وسوسه هاى شياطين جنّ و انس که از هر درى براى گمراه ساختن انسان ها وارد مى شوند، اين گونه است.🥀 6️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀در اينجا يک سؤال باقى مى ماند و آن اينکه چرا از جهت فوق و تحت (بالا و پايين) سخنى به ميان نيامده؟ بعضى گفته اند براى آن است که جهت بالا جهت رحمت است، زيرا پيوسته رحمت الهى از آن سو نازل مى شود و جهت پايين مايه وحشت است که اگر کسى از زير زمين سر بر آورد و انسان را به کارى دعوت کند از او مى ترسد و نمى پذيرد. اين احتمال نيز وجود دارد که شياطين به شکل معمولى انسان ها به سراغ او مى آيند و مى دانيم کسى از جهت فوق يا تحت به سراغ کسى نمى آيد بلکه از يکى از چهار جهت است. آن گاه امام(عليه السلام) سخن معاويه را در مورد ملحق ساختن زياد بن ابيه به خودش (به عنوان برادر حرام زاده) با دليلى منطقى ابطال مى کند و مى فرمايد: «(آرى) در زمان عمر بن خطاب ابو سفيان سخنى بدون انديشه از پيش خود و با تحريکى از تحريکات شيطان گفت (ولى اين سخن کاملا بى پايه بود) که نه با آن، نسب ثابت مى شود و نه استحقاق ميراث را همراه دارد»; (وَقَدْ کَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ(15) مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ، وَنَزْغَةٌ(16) مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ: لاَ يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ، وَلاَ يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ). تعبير امام(عليه السلام) به صادر شدن «فَلْتَة; سخن بى پايه و بدون انديشه» از سوى ابوسفيان اشاره به چيزى است که ابن ابى الحديد در شرح خود از کتاب استيعاب ابن عبدالبر آورده است که عمر، زياد را براى اصلاح بعضى از مفاسد که در يمن واقع شده بود فرستاد. هنگامى که زياد باز گشت خطبه اى نزد عمر (و جمعى از حاضران) خواند که همانند آن شنيده نشده بود اين در حالى بود که على(عليه السلام) و عمرو بن عاص و ابوسفيان حاضر بودند. عمرو بن عاص گفت: آفرين بر اين جوان! اگر از قريش بود بر عرب حکومت مى کرد! ناگهان ابوسفيان گفت: او از قريش است و من مى شناسم کسى را که نطفه او را در رحم مادرش نهاد. على(عليه السلام) فرمود: او چه کسى بوده؟ ابوسفيان گفت: من بودم. على(عليه السلام) فرمود: خاموش باش ابوسفيان! و در روايت ديگرى آمده است: فرمود: خاموش ابوسفيان اگر عمر بشنود سريعاً تو را مجازات خواهد کرد. در روايت سومى آمده است که عمرو بن عاص به او گفت: اگر مى دانى زياد فرزند توست چرا او را به خود ملحق نمى کنى؟ گفت: از اين جمعيت مى ترسم که پوست از سر من بکنند.(17)🥀 7️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀روشن است که ابوسفيان هرگز نمى توانست به سبب عمل منافى عفتى که با مادر زياد داشت ثابت کند که حتماً نطفه اى که منعقد شده از ناحيه اوست، تنها به ظن و گمان تکيه کرد و با وقاحت و بى شرمى در حضور على(عليه السلام) و بعضى ديگر چنين سخنى را بر زبان راند و به همين دليل، امام(عليه السلام) در نامه بالا به زياد يادآور مى شود که اين گونه ادعاهاى شيطانى در اسلام معيار اثبات نسبت نيست و به همين دليل تو هرگز نمى توانى از ابوسفيان ارث ببرى زيرا فرزند نامشروع از پدر و مادر خود ارث نمى برد (و تاکنون هم ادعاى ميراثى نداشته اى) بنابراين تسليم وسوسه هاى شيطانى معاويه نشو! حضرت در پايان مى فرمايد: «و کسى که به چنين سخن واهى و بى اساس تمسّک جويد همچون بيگانه اى است که در جمع مردم وارد شود و بخواهد از آبشخورگاه آنها آب بنوشد که همه او را کنار مى زنند و همانند ظرفى است که در کنار مرکب مى آويزند که به هنگام راه رفتن پيوسته تکان مى خورد و به اين طرف و آن طرف مى رود»; (وَالْمُتَعَلِّقُ بِهَا کَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ(18)، وَالنَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ). به تعبير ديگر اگر معاويه از اين طريق بخواهد تو را برادر خود بخواند و تو هم بپذيرى، هرگز نه فرزند ابوسفيان خواهى بود و نه برادر معاويه، بلکه لکه ننگى بر تو نيز خواهد نشست که تو زنا زاده اى و حتى از آن خاندان بيگانه اى; نه ارث مى برى و نه برادر مشروع محسوب مى شوى، هرچند برادرى معاويه با آن اعمال زشتش نيز براى تو افتخار نيست. اين نامه به قدرى در زياد مؤثر افتاد که مطابق آنچه مرحوم سيّد رضى در ذيل اين نامه آورده است: «هنگامى که زياد اين نامه را مطالعه کرد گفت: به پروردگار کعبه سوگند که امام(عليه السلام) با اين نامه اش آنچه را من در دل داشتم (که من از نطفه ابوسفيان نيستم) گواهى داد. و اين مطلب همچنان در دل او بود (تا زمانى که معاويه بعد از شهادت اميرمؤمنان(عليه السلام) بى اندازه زياد را وسوسه کرد تا سخن او در وى مؤثّر افتاد و) او را به خود ملحق ساخت»; (فَلَمَّا قَرَأَ زِيَادٌ الْکِتَابَ قَالَ: شَهِدَ بِهَا وَرَبِّ الْکَعْبَةِ، وَلَمْ تَزَلْ فِي نَفْسِهِ حَتَّى ادَّعَاهُ مُعَاوِيَةُ). معاويه بعد از آن زياد را در فرماندارى بخشى از فارس ابقا کرد و سپس او را به عراق آورد و بخش مهمى از عراق را به او سپرد و اين لکه ننگ بر دامان زياد به موجب حبّ جاه و مقام نشست و عاقبتش به شر گراييد.🥀 8️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀اين احتمال نيز در تفسير اين جمله ذکر شده که منظور زياد اين باشد که ابوسفيان به يقين شهادت به مطلب بالا داده که من از نطفه او هستم و اين معنا همچنان در دل او بود تا زمانى که معاويه وى را به خود ملحق ساخت. مرحوم سيّد رضى در اينجا به تفسير چند لغت از لغات پيچيده ذيل اين نامه پرداخته مى گويد: «واغِل» (از ريشه وغل بر وزن فصل) به معناى کسى است که براى نوشيدن آب از آبشخور ديگران، هجوم مى آورد در حالى که از آنان نيست و پيوسته آنها وى را عقب مى رانند و منع مى کنند; و «النَّوْطُ الْمُذَبْذَبِ» ظرف يا قدح يا مانند آن است که در کنار مرکب مى آويزند و دائماً از اين طرف و آن طرف مى افتد و هرگاه مرکب پشتش را حرکت دهد يا براى راه رفتن عجله کند، مى لرزد. (اشاره به اينکه اين گونه الحاق نسب هاى مشکوک هرگز پايدار نيست و پيوسته متزلزل است)»; (قال الرضي، قوله(عليه السلام): «الواغِل» هُوَ الَّذي يَهْجُمُ عَلَى الشُّرْبِ لِيَشْرِبَ مَعَهُمْ، وَلَيْسَ مِنْهُمْ، فَلا يَزالُ مُدَفِّعاً مُحاجِزاً. و«النَّوْطُ الْمُذَبْذَبِ»: هُوَ ما يُناطُ بِرَحْلِ الرّاکِبِ مِنْ قُعْب أوْ قَدَح أوْ ما أشْبَهَ ذلِکَ، فَهُوَ أَبَداً يَتَقَلْقَلُ إذا حَثَّ ظَهْرَهُ وَاسْتَعْجَلَ سَيْرَهُ).🥀 9️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته ها: داستان پيچيده نسب «زياد»: در اينجا سخن بسيار است به حدّى که بعضى از شارحان نهج البلاغه در اين باره ده ها صفحه نوشته اند و ما تنها به چند مسأله اشاره مى کنيم: 1. آيا زياد فرزند نامشروع بود؟ از نامه بالا استفاده مى شود که امام(عليه السلام) ادّعاى ابوسفيان و همچنين معاويه را در اينکه زياد، فرزند نامشروع ابوسفيان بوده نفى مى کند و مى فرمايد: اين ادعايى شيطانى است و از نظر ظاهر شرع هر فرزندى ملحق به پدر و مادرى است که با هم ازدواج کرده اند و فرزند در آن خانه زاده شده است. افزون بر اين مى دانيم امام(عليه السلام)، زياد را به فرماندارى فارس منصوب کرد و اين منصب مفهومش اجازه امامت جمعه و جماعت بود. چگونه ممکن است امام(عليه السلام) کسى را که ولد الزناست به چنين مقامى بگمارد در حالى که مى دانيم يکى از شرايط امامت جمعه و جماعت طيب مولد است. از سويى ديگر، در تواريخ کربلا و عاشورا آمده است که حضرت سيدالشهدا فرمود: «أَلاَ وَإِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيَّ قَدْ تَرَکَنِي بَيْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّةِ ... هَيْهَاتَ مِنِّي الذِّلَّة; آگاه باشيد ناپاک زاده فرزند ناپاک زاده مرا در ميان دو چيز مخيّر ساخته. يا تن به شمشير بدهم يا تسليم ذلّت شوم و تن به بيعت با او دهم و محال است که تسليم ذلت شوم».(18) در اينکه «دعىّ» از نظر لغت به چه معناست، بعضى آن را به معناى فرزند نامشروع تفسير کرده اند در حالى که در متون لغت مفهوم عامى دارد; هم به پسرخوانده گفته مى شود و هم به کسى که در نسبش متّهم است. در لسان العرب آمده است: «دعى به معناى پسرخوانده است و همچنين فرزندى که به پدر ديگرى نسبت داده مى شود». قرآن مجيد نيز مى گويد: «(وَما جَعَلَ أَدْعِياءَکُمْ أَبْناءَکُم); و خداوند پسرخوانده هاى شما را پسر (واقعى) شما قرار نداده است (و احکام او را ندارد)»،(19) بنابراين ممکن است امام(عليه السلام) بخواهد بگويد زياد در خانواده اى پست و بى ارزش همچون بردگان متولّد شده که براى کسب موقعيت، او را به غير پدرش نسبت دادند. اين احتمال نيز وجود دارد که امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) حکم ظاهرى را بيان مى کند که «الْوَلَدُ لِلْفِرَاش»; ولى امام حسين(عليه السلام) واقع مطلب را مى فرمايد که او در واقع فرزند نامشروع بوده است. امّا در مورد ابن زياد مسأله روشن تر است که او فرزند نامشروع بوده و مادرش مرجانه به فجور مشهور بوده است. به همين دليل مطابق آنچه در تواريخ کربلا آمده، حضرت زينب(عليها السلام) هنگامى که مى خواست او را سرزنش کند با تعبير «يابن مرجانة» او را مخاطب ساخت. اين احتمال نيز هست که مراد از «الدعيَّ بْنَ الدَّعيّ» يزيد و پدرش معاويه باشند و اين جمله به نسب آلوده و متهم آنها اشاره کند. 2. پدر و مادر زياد: معروف اين است که پدر زياد برده اى بود به نام عبيد که با سميّه کنيز «حارث بن کلده» که از اطباى مشهور عرب بود، ازدواج کرد و زياد در خانه او متولّد شد، هرچند ابوسفيان و پس از او معاويه سعى داشتند وى را فرزند نامشروع ابوسفيان بدانند; و اينکه بعضى گفته اند سميه از ذوات الاعلام (زنان آلوده به فحشا که آشکارا خود را به اين امر معرفى مى کردند) بود، بعيد به نظر مى رسد، زيرا کنيزِ طبيب معروفى مثل حارث بن کلده قاعدتاً نمى تواند از ذوات الاعلام باشد. البته در تواريخ آمده است که ابوسفيان در سفرى که به طايف رفته بود از شخصى به نام ابو مريم که مرد بسيار آلوده اى بود زن آلوده اى را درخواست کرد و ابو مريم به سميّه مادر زياد، پيشنهاد نمود، او گفت: بگذار شب همسرم عبيد که از بيابان برگشته به خواب برود و من خواهم آمد و بعد نزد ابوسفيان رفت و با او آميزش داشت و شايد اينکه ابوسفيان مى گويد زياد فرزند من است از همين واقعه سرچشمه مى گيرد.🥀 🔟 ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نگاهى به زندگى زياد بن ابيه: همان گونه که قبلاً اشاره شد او در اصل زياد بن عبيد بود. پدرش برده و چوپان و مادرش سميّه کنيز حارث بن کلده، طبيب معروف عرب بود. گاهى او را به عنوان زياد بن ابيه و گاه زياد بن امه مى گفتند، زيرا پدرش برده بود و هيچ موقعيّت اجتماعى نداشت و بعد از آنکه معاويه او را به خود ملحق ساخت به او زياد بن ابى سفيان مى گفتند. از نوجوانى فردى هوشيار و سخنرانى بليغ بود. تولد او را در طائف در سال فتح مکّه و بعضى در سال هجرت و برخى در روز بدر گفته اند; ولى او هيچ گاه پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را نديد و با اميرمؤمنان على(عليه السلام) در تمام جنگ هاى دوران آن حضرت و با امام حسن(عليه السلام) تا زمان صلح با معاويه همراه بود، بعدها معاويه او را فريب داد و به سوى خود برد. او در کوفه در ماه رمضان سنه 53 در سن 56 سالگى از دنيا رفت (و بعضى سن او را به گونه ديگرى ذکر کرده اند). دوران زندگى او از دو دوران کاملا متفاوت تشکيل مى شود. دوران نخست که در مسير حق بود، مردى قابل اعتماد و مدير و مدبّر و به همين دليل على(عليه السلام) او را به فرماندارى فارس منصوب کرد. او منطقه را به خوبى اداره نمود و خراج را به خوبى جمع آورى کرد و براى اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرستاد. اين جريان به گوش معاويه رسيد و سخت ناراحت شد. نامه اى به او نوشت که مضمونش اين بود: اگر نبود که قلعه هاى مستحکمى دارى و شب ها همچون پرندگان به آشيانه خزيده به آن پناه مى برى و چنانچه انتظارى که خدا مى داند من درباره تو دارم نبود، مانند سليمان مى گفتم: «(فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُود لاَّ قِبَلَ لَهُمْ بِها وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَهُمْ صاغِرُونَ); به سوى آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکريانى به سراغ آنان مى آييم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند; و آنان را از آن (سرزمين) با ذلّت و حقارت بيرون مى رانيم»(22) و در ذيل آن شعرى نوشت که اشاره به مشکوک بودن نسب زياد داشت. هنگامى که اين نامه به زياد رسيد برخاست و در ميان مردم خطبه اى خواند و گفت: عجيب است فرزند هند جگرخوار و سرچشمه نفاق (معاويه) مرا تهديد مى کند در حالى که ميان من و او پسر عموى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و همسر سيده نساء عالمين و پدر سبطين (امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)) و صاحب ولايت و منزلت و اخوت رسول خداست با صد هزار لشکر از مهاجرين و انصار و تابعين. به خدا سوگند اگر اين جمعيّت (طرفداران معاويه) قصد سوئى کنند، مرا مرد شجاع شمشيرزنى خواهند يافت (که آن ها را در هم مى کوبد).🥀 1️⃣1️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀