فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خونه برگردیم...
خونه بین الحرمینه مگه نه؟!♥️
#استوری
#شب_جمعه
#امام_حسین علیه السلام
@StoryProfileMazhabi
🌹پرچم، پیشانی بند، انگشتر، چفیه، بی سیم هم روی کولش. خیلی با نمک شده بود،گفتم چیه ؟ خودت رو مثل علم درست کردی ؟ میدادی یک چیزی هم پشت لباست بنویسن. پشت لباسش رو نشان داد
" جگر شیر نداری سفر عشق مرو "
گفتم : بی خودی اصرار نکن. بی سیم چی لازم دارم ولی تو رو نمی برم،هم سنت کمه ؛هم برادرت شهید شده، هیچی نگفت. از من حساب میبرد، کمی هم میترسید، دستش رو گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت : باشه نمیام ! ولی روز قیامت شکایت رو به فاطمه زهرا میکنم، ببینم میتونی جواب بدی ؟
🌹توی عملیات دنبالش میگشتم، به بچه ها گفتم کجاست ؟ گفتن نمی دونیم ! نیست. به شوخی گفتم : نگفتم بچه است ! گم میشه ! حالا باید کلی دنبالش بگردیم تا پیداش کنیم
🌹بعد عملیات داشتیم شهدا رو جمع میکردیم . اکثرا با یک گلوله یا ترکش ریز شهید شده بودن،یکی هم بود که ترکش کل سر رو برده بود. برش گرداندم. پشت لباسش رو دیدم، نوشته بود:
"جگر شیر نداری سفر عشق مرو"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
زیارت حضرت صاحب الزمان درروز جمعه
🏴🏴🏴🏴🏴
جمعه، روزقراردلهای بی قرار،روزِ رهایی حجت خداازغیبت وغربت وروز حضرت صاحب الزّمان(عجل الله فرجه)و روز نجات مظلومان وچشم امید بی پناهان،و بنام آن حضرت است و این، روزى است كه ايشان در این روز ظهور خواهد فرمود...زیارت کن ایشان راوبگو:
🏴🏴🏴🏴
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِین💔💔💔💔💔
أین معزالاولیاء،ومذل الاعداء..
أین الطالب بدم المقتول
بکربلاء ؟..😭😭🏴🏴🏴🏴
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان..🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
فرارسیدن شهادت مظلومانه وغریبانه حجت باقی کربلا،اسیرقافلهٔ پربلا، امام شاهداعظم مصیبات عالَم، وارث شهیدکربلا،پیامبر نینوا، حضرت سیدالساجدین، زین العابدین،احدالبکایین، امام سجاد علیه السلام،برقلب داغدار حجت ثانی عشر،امام منتظَر، منتقم آل محمد،حضرت حجة ابن الحسن المهدی،عجل الله فرجه وارواحنافداه،وبرشما سوگواران ماتم حسینی، تسلیت باد....
آجرک الله یابقیة الله....😭😭
🏴🏴🏴🏴
عجل علی ظهورک...
🏴وارث غربت کربلا🏴
امام مظلوم،سیدالساجدین علیه السلام
😭😭😭😭
ازحضرت صادق علیه السلام،نقل است که؛ حضرت زین العابدین، علیه السلام،حدود چهل سال،برپدربزرگوارخود گریست،ودراین مدت، روزها روزه داشت وشبها به عبادت قیام داشت، و غلام آن حضرت،هنگام افطار،آب وطعام برای ایشان حاضرمیکردوعرض می کرد:بخور مولای من!
حضرت میفرمود:
قُتِلَ ٱبْنُ رسول الله،جائعاً 😭
قٌتِلَ ٱبْنُ رسول الله، عطشاناً...😭😭😭
یعنی من چگونه آب و طعام بخورم،حال آنکه پسررسول خدارابا شکم گرسنه ولب تشنه شهید کردند!
واین کلمات رامکرر میفرمودومیگریست تا آنکه طعام وآب ،بااشک مبارکش مخلوط میشد
وپیوسته چنین بود تا خدای خودراملاقات کرد...
🏴🏴🏴🏴🏴
آجرک الله یاصاحب الزمان...
اللهم عجل لولیک الفرج...
🔰دوازدهم شهریور «روز ملی مبارزه با استعمار»
🔹رئیسعلی فرزند رئیسمحمد در سال ۱۲۶۱ در دهستانی از توابع بوشهر به دنیا آمد. در عصر مشروطیت، جوانی ۲۴ ساله، بلند همت، شجاع، در صدق و صفا کم مانند و در حب وطن و توکل به خدا، ضرب المثل بود.
🔹رئیسعلی و یارانش با هدف پاسداری از بوشهر، دشتستان و تنگستان، بعنوان منطقه سکونت خود، و همچنین دفاع از استقلال وطن و جلوگیری از نفوذ نیروهای انگلیس، هفت سال مقاومت کردند و در نهایت در روز ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ به شهادت رسید.
📖 در سوگندنامه رئیسعلی آمده است:
ای کلام الله گفتار مرا شاهد باش من به تو سوگند یاد می کنم که اگر انگلیسیها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن من تجاوز کنند، در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم، در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@sedaye_Enghelab
راهب مسیحی که در مسیرحرکت قافله اسرای کربلا به شام بلا،موفق به زیارت سر بریده و مطهر سیدالشهداء شد
🏴🏴🏴🏴🏴
فابک للحسین😭😭
چون لشکر ابن زیاد ملعون درمسیرحرکت اسرای آل محمدبه شام، در کنار دیر راهب منزل کرد، سر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در صندوق گذاشتند، و به روایت قطب راوندی آن سر را بر نیزه کرده، دور او نشسته و از آن حراست می کردند.
پاسی از شب را به شرب خمر مشغول، و شادی می کردند، آنگاه سفره ی غذا گستردند و مشغول غذا خوردن شدند، ناگاه دیدند دستی از دیوار دیر بیرون آمد و با قلمی از آهن این شعر را بر دیوار نوشت:*آیا امتی که حسین را کشتند شفاعت جدش را در روز قیامت امید دارند؟
به شدت ترسیدند و بعضی برخاسته که آن دست و قلم را بگیرند، که ناپدید شد. چون باز به کار خود مشغول شدند آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت:
*به خدا سوگند که از برای قاتلان حضرت حسین شفاعت کننده ای نخواهد بود، بلکه در قیامت در عذاب می باشند.باز بعضی بر خاستند که آن دست را بگیرند، ناپدید شد. چون به کار خود مشغول شدند دگر باره آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت:
*(چگونه ایشان شفاعت شوند) و حال آنکه حسین را به حکم جور شهید کردند و حکم آنها با حکم خدا مخالف بود.چون چنین دیدند، آن غذا بر آنان ناگوار شد و با ترس خوابیدند. نیمه شب صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد، دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند نور عظیم به جانب آسمان بالا می رود، و از آسمان دسته دسته ملائک فرود می آیند و می گویند:«السلام علیک یا بن رسول الله! السلام علیک یا ابا عبدالله! صلوات الله و سلامه علیک»راهب چون این منظره را دید تعجب کرد و ترسید و تا صبح صبر نمود. چون سپیده ی صبح دمید،از دیر خود بیرون آمد، به میان لشکر رفته پرسید: بزرگ لشکر کیست؟ گفتند: خولی
(لعنه الله)!
نزد خولی لعین آمد و پرسید: در این صندوق چیست؟ گفت: سر مرد خارجی است که ابن زیاد او را به قتل رسانیده.گفت: نامش چیست؟ گفت: حسین بن علی بن أبی طالب. گفت: نام مادرش؟ گفت: فاطمه زهرا دختر محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلّم).راهب گفت: هلاکت بر شما باد بر آنچه کردید، همانا احبار و علمای ما راست گفتند، که هر گاه این مرد کشته شود از آسمان خون می بارد، و جز در کشتن پیامبر و وصی او خون نبارد.اکنون از تو خواهش می کنم ساعتی این سر را به من دهید.
آنگاه به شما رد کنم. گفت: ما این سر را بیرون نمی آوریم مگر نزد یزید، تا از وی جایزه بگیریم.راهب گفت: جایزه ی تو چیست؟ گفت: کیسه ای که ده هزار درهم در او باشد.گفت: این مبلغ را من نیز می دهم. راهب همیانی آورد که در او ده هزار در هم بود خولی آن را گرفت و آن سر مطهر را تا یک ساعت به راهب سپرد.
راهب آن سر مبارک را به صومعه ی خویش برد و با گلاب شست، و با مشک و کافور خوشبو گردانید، و بر سجاده ی خویش گذاشت و نالید و گریست، و به آن سر منور می فرمود: یا ابا عبد الله! به خدا سوگند بر من گران است که در کربلا نبودم که جان خود را فدای تو کنم، یا ابا عبد الله !هر گاه جدت را ملاقات کردی گواهی بده که من شهادتین را گفتم، و در خدمت تو اسلام آوردم.آنگاه راهب مسلمان شد (و کسانی هم که با او بودند مسلمان شدند) و آن سر مقدس را بر گردانید.راهب بعد از این جریان از صومعه بیرون آمد، و در کوهستانی می زیست و به عبادت و پارسایی ادامه داد تا از دنیا رفت.
لشکریان کوچ کردند، و نزدیک شام چون خواستند آن پولها را بین خود تقسیم کنند، همه سفال شده و بر یک طرف آن نوشته بود:«ولا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون»و بر طرف دیگر نوشته بود:«و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون» .
خولی ملعون گفت: این امر را کتمان کنید و استرجاع کرد و گفت:«خسر الدنیا و الا خرة»، یعنی در دنیا و آخرت زیان کار شدیم...
🏴🏴🏴🏴🏴
آجرک الله یابقیة الله
شنیده ام که به سر سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجه ی راهب که شانه ات می زد
به آنکه بُرد دلِ راهبان ترسا را
به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
خوشا به بزم عزاخانه اش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضه هایِ زهرا را
😭😭😭
گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند؛
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتهی لبتشنهی عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلهی آتشی از نخلهی طور افتادهست
تشنهی عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آئین حسین.