پنهان کردن آمار تلفات
عین الاسد، حمله ای که مثلا هیچگونه تلفات نداشت!
جالبتر اینکه هر روز آمار سربازان آمریکایی که دچار ضربه مغزی شده اند بالا می رود!
سابقه پنهان کردن تلفات
طی سالهایی که رژیم صهیونیستی جنوب لبنان را در اشغال داشت، مقاومت اسلامی حملات گسترده ای علیه اشغالگران صورت می داد. بلندگوهای تبلیغاتی این رژیم برای اینکه هم عملیات را بی حاصل جلوه داده و هم آمار تلفات خود را پنهان کنند، اعلام می کردند که این حملات هیچ گونه تلفاتی برای ارتش اسرائیل نداشته است.
با توجه به جمعیت کمِ اسرائیل و اینکه بیشتر آنان را نظامیان تشکیل میدهند، ارائۀ آمار حقیقی هر حمله، ضربۀ سختی بر روحیۀ خانوادههای دیگر سربازان وارد خواهد کرد؛ به همین منظور رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از این ضربۀ روانی و روحی، دست به تدابیری می زد:
در هر عملیات که علیه نیروهای متجاوز صورت میگرفت، اسرائیل آمار تلفات را بسیار پایین اعلام میکرد، ولی در طی یک هفته بعد از تهاجم، در روزنامههای صهیونیستی اخبار مشکوکی به چشم میخورد؛ بهعنوان مثال: کشته شدن چند سرباز و درجهدار بر اثر تصادف و یا واژگون شدن خودرویشان در مناطقی دور از جبهه.
فوت یک درجه دار ارتش بر اثر بیماری.
کشته شدن چند سرباز درحین تمرین در پادگان آموزشی.
در بعضی مواقع نیز رسانههای گروهی اسرائیل برخلاف آنچه منابع رسمی و نظامی اعلام میکردند، به انحاء مختلف و ناخواسته پرده از آمار واقعی برمیداشتند.
گاهی که اسرائیل تلفات را خیلی پایین و گاه غیرقابل باور مثلاً یک یا دو مجروح اعلام میکرد، گزارش خبرنگاران خارجی و شاهدان عینی از محل حادثه که حکایت از حضور چند فروند هلیکوپتر امدادی و چند دستگاه آمبولانس برای انتقال مجروحین داشت، تلفات بالا و شدت وخامت حال مجروحین را برملا میساخت.
مقاومت اسلامی که با این شیوه آشنایی پیدا کرده بودند، روزها و هفته های بعد از هر عملیات، روزنامه ها و اخبار نشریات صهیونیستی بخصوص منابع نزدیک به ارتش را بخوبی کنترل می کردند و براحتی آمار تلفات دشمن در عملیات اخیر را درمی آوردند.
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
گشت ارشاد در اروپا
اخیرا مردم اروپا، به دلیل فساد گسترده در خیابانها و عدم برخورد پلیس با مفسدین، اقدام به راه اندازی "گشت ارشاد" در معابر عمومی آن هم از نوع شبه نظامی، کرده اند!
قابل توجه مسیح علینژاد و هوادارانش:
جرم های مورد توجه شبه نظامیان اروپایی، دقیقا همان چیزهایی است که مسیح علینژاد و هوادارانش برای آزادی آن در ایران، خود را تکه پاره می فرمایند!
این خبر نه در خبرگزاریهای داخل ایران، که در قلب اروپا منتشر شده است!
"شهروندان شبه نظامی به جای پلیس به جنگ خلافکاران میروند:
این عبارت شاید بیشتر درونمایه یک فیلم به نظر برسد اما در واقع پدیدهای است که در بسیاری از جوامع اروپایی و احتمالا به دلیل نارضایتی از عملکرد غیرمتناسب و کند پلیس، بیش از پیش دیده میشود.
خبرنگار یورونیوز برای بررسی این پدیده جدید به بریتانیا و هلند رفته است؛ کشورهایی که باوجود بردباری فرهنگی و تسامح قضایی، گویا قافیه را به شهروندان ناراضی باخته اند.
...
در انگلستان، بر اساس عرف و قانون، حقی به نام «بازداشت شهروندی» وجود دارد. براساس این حق، شهروندان عادی میتوانند در صورت مشاهده ارتکاب یک جرم مشهود، یا تشخیص اینکه فردی تصمیم به ارتکاب جرم دارد، متهم یا مجرم را بازداشت کنند."
متن کامل و فیلم آن، در صفحه سایت خبری یورونیوز در اینستاگرام در دسترس است:
@euronews_persian
حمید داودآبادی
12 بهمن 1398
@hamiddavodabadi
شهیدی که حضرت آقا سر مزارش رفت
شهیدی که صبح امروز 12 بهمن 1398 حضرت آقا در بهشت زهرا (س) سر مزارش رفت.
برادران شهید محمد و مجید امین شیرازی
فروردین 1364 گردان حمزه
اردوگاه آموزشی سد دز اندیمشک
از راست:
شهید محسن گلستانی، شهید محمد امین شیرازی، ناصر ادیبی، رضا اسداللهی، حمید داودآبادی
(به دلایلی، عکس را مقداری روتوش کردم)
@hdavodabadi
مهدی کوکا
مهدی کوکا، از بچه های قدیمی محلمون بود که کمی شیرین می زد.
و صدالبته نه به اندازه من و ما که شیش می زدیم و می زنیم!
یادش بخیر چه دورانی داشتیم توی محل از دست مهدی.
توی همه تشییع شهدا و مراسم ختم اموات، نفر اول بود که حضور داشت.
مهدی خیلی دوست داشت مداح بشه.
غالبا یک پیت حلبی می گرفت دستش، توی اون مداحی می کرد و از این که صداش اکویی می شد و توی گوشش می پیچید، حال می کرد.
بیشتر هم ادای مداحی خدابیامرز مرتضی ملتی رو درمی آورد.
شهیدان زیادی با مهدی رفیق بودند:
مصطفی کاظم زاده، علی مشاعی، نادر و کیوان محمدی، رضا مدنی، محمود عبدالحمیدی، مهدی حقیقی، علی نوروزی، حسین نصرتی و ...
خلاصه مهدی، بیشتر از من با شهدای محل رفیق بود و خاطره داشت.
مهدی کارهای شیرین باحالی هم می کرد.
امشب داشتم عکسهای قدیمی رو می گشتم که به این عکس بر خورد کردم.
سال 69 در انجمن سینمای جوان دوره فیلمسازی و عکاسی می دیدم. با دوربین راه می افتادم توی خیابون وعکس می گرفتم.
این عکس رو جلوی مسجد امام حسن (ع) پایین میدان امامت (وثوق) از مهدی انداختم.
دو سه سال پیش مهدی را در بهشت زهرا (س) دیدم و دیگر از او خبری ندارم.
فقط هر وقت با بچه محل ها یاد اون می افتیم، صدای خنده همه بلند می شود.
با این عکس، دلم گرفت و یاد قدیما افتادم.
واقعا بعضی عکسها چقدر خاطره قشنگ پشتشون خوابیده و بیشتر از صدتا کتاب جلوی چشم آدم میارن.
دمش گرم
حمید داودآبادی
14 بهمن 1398
@hdavodabadi