eitaa logo
HDAVODABADI
997 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
175 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
بسته فرهنگی ویژه تعداد بسیار محدودی بسته ویژه کتابهای حمید داودآبادی با پوزش از عزیزان شهرستانی، به دلیل عدم امکان ارسال پستی فقط مخصوص تهران و فروش حضوری 1 - "37 سال" (قیمت قدیم) 8 هزار تومان 2 - "آنکه فهمید، آنکه نفهمید" 5 هزار تومان 3 - "برادرم عباس" 12 هزار تومان 4 - "پهلوان سعید" (قیمت قدیم) 10 هزار تومان 5 - "جاسوس بازی" 30 هزار تومان 6 - "جنگ، شعر، عشق و مرگ" (قیمت قدیم) 14 هزار تومان 7 - "راز احمد" همراه با دی.وی.دی 47 هزار تومان 8 - "سه شهید" (قیمت قدیم) 10 هزار تومان 9 - "سید عزیز" 16 هزار تومان 10 - "نامزد خوشگل من" (قیمت قدیم) 8 هزار تومان 11 - "ناگفته ها" 30 هزار تومان و 12 - یک جلد کتاب نایاب "کمین جولای 82" هدیه صلواتی فقط 190 هزار تومان کارتخوان ندارم! از روز دوشنبه 30 تیر 1399 جهت هماهنگی در دایرکت پیام بدهید
سیب سرخی سر نیزه ست ... غریب و تنها بر بالین دوست و برادر عزیزم شهید "سید محمد هاتف"، بازگشته از سالهای دور شلمچه زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم باید این بار به غوغای قیامت برسم من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم آه، مادر! مگر از من چه گناهی سر زد که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟ طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم سیب سرخی سر نیزه ست ... دعا کن من نیز این ‌چنین کال نمانم، به شهادت برسم شاعر: محمد مهدی سیار
سه درد آمد بجانم هرسه یکبار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره داره غم یار و غم یار و غم یار دی ماه 1365 ارتفاعات قلاویزان مهران مشرف بر شهرهای بدره و زرباطیه عراق همون جایی که بعدها خیلیها از اون جا رفتن کربلا و من، هم جاموندم و هم واموندم! محسن کردستانی، بچۀ خیابون ایران عبدالامیر عارفی، بچۀ بلوار ابوذر موسی الرضا سیدآبادی، بچۀ مسعودیه حمید داودآبادی، بچۀ تهران نو سید احمد یوسف، بچۀ شهر ری سنگرمون شاید 2 متر در 2 متر با سقفی کمتر از 1 متر می شد و در دل کوه کنده بودیم. پتوها نقش کاغذ دیواری را بازی می کردند. توی همین سنگر، ماها که در همان اعزام با هم رفیق شده بودیم، 5 نفری یک ماه زندگی کردیم. البته در کنار موشها و عقربها که جنگ مزاحم زندگیشون شده و ما رو همسایه اونا کرده بود! یک ماه بعد، در اولین روزهای بهمن 1365 در ادامۀ عملیات کربلای 5 در شلمچه محسن کردستانی و سید احمد یوسف که دفعه اولشون بود جبهه می اومدن، شهید شدند. پیکر یوسف جا موند و ده پونزده سال بعد استخونهاش رو برای پدر و مادرش آوردند. غم یار و غم یار و غم یار حمید داودآبادی 27 تیر 1399 سالروز تحمیل قطعنامۀ 598
تهران در بحران از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی دربهمن 57،منافقین(مجاهدین خلق)،گروههای کمونیستی همچون حزب توده،چریکهای فدایی،حزب دمکرات،سازمان کومله و حزب رنجبران،شروع به فتنه انگیزی کردند. درتهران،ضدانقلابیون که دهها بلکه صدها گروه میشدند،سعی در ایجادبلوا و آشوب داشتند تا نهال نوپای جمهوری اسلامی را بشکنند و قدرتهای خارجی را برکشور حاکم سازند. دانشگاه تهران،یکی ازمهمترین کانونهای بحران درکشور بود.مقابل درب اصلی دانشگاه تهران،تعداداندکی جوان حزب اللهی برای دفاع از اسلام و انقلاب،چادری برپاکردند به نام"چادر وحدت". چادر وحدت محل تجمع حداکثر35نفر بودکه درخود این قدرت و توان را دیده بودند تا دربرابر دههاهزار منافق و ضدانقلاب سینه سپرکنند و نگذارند به اهداف پلیدخود برسند. همین که رهبران خبیث منافقین(مسعود و مریم رجوی)و رهبران دیگرگروهکها،درجلسات درون گروهی،خاطرات و حتی سخنرانیهای خود،از"چادر وحدت"با نفرت و وحشت یادکرده و میکنند،نشان از هراس و ناکامی آنان دارد. باوجودی که آنروزها فقط14سالم بود،به خاطر حس انقلابی و هیجانات مثبت،به جمع چادر وحدت پیوستم و کوچکترین عضو آن شدم.البته چادر وحدت نه سازمانی همچون منافقین باپیشینۀ ده پانزده سالۀ کارسازمانی،چریکی و نظامی بود که عضوگیری کند،و نه بودجه ای داشت که حقوق به کسی بدهد. همه جوانهایی بودند که ازروی دلسوزی برای مملکت و دفاع از آرمانهای امام خمینی(ره)و انقلاب اسلامی،خطر را به جان خریده بودند. وهنگامی که دشمنی بزرگتر و خارجی همچون صدام حسین بعثی کشور را موردتهاجم وحشیانه قرار داد،جوانان چادر وحدت به جبهه شتافتند تا نگذارند وجبی ازخاک کشور اشغال شود.جالبتر آنکه،درجبهۀ مقابل و درمیان لشکریان صدام،همان منافقین که روزگاری در خیابانهای تهران دست به شورش و ترور زده بودند،قرار داشتند تا باکمک صدام خاک ایران را اشغال کنند. 17000شهید ترور به دست منافقین،خونشان را دادند تا وجبی ازکشورمان به دست صدام و آمریکا و منافقین و مزدورانشان نیفتد. در کتاب چادر وحدت،خاطرات و دیده های خودم را از حوادث،درگیریها و اتفاقات سالهای1359تا1360در تهران،نوشته ام.قطعاخواندن این کتاب برای جوانان نسل امروز بسیارمهم خواهد بود. چادر وحدت را سال1393نشر یازهرا(س)در646صفحه،با جلداعلا و قیمت 19500تومان منتشرکرد. چندتایی از آن کتاب باهمان قیمت را دارم که دوستان میتوانند برای تهیه وخرید اقدام کنند. درصورت تمایل،مبلع 19500تومان را به شماره کارت حمید داودآبادی 6104337956205460 واریزکنید و تصویر آن را به دایرکت بفرستید.انشاءالله باشما هماهنگ میکنم تشریف بیارید و کتاب را تحویل بگیرید. باپوزش ازعزیزان شهرستانی،بدلیل عدم امکان ارسال پستی،فقط مخصوص تهران و فروش حضوری است.
تو حق نداری شهید باشی احمد! ما تو را اسیر می خواهیم ‌نه شهید. ولو به قیمت اینکه 38 سال دست بسته در گوشۀ زندان و شکنجه خفته باشی. حاج احمد، شهید نشو وگرنه بازی ما خراب می شود! حاج احمد، تو را به جان هرکس دوستش داری، شهید نشو، زنده بمان. وگرنه خیلی از کرکره ها پایین کشیده خواهند شد! حاج احمد، اگر شهید باشی، چه کسی باید پاسخگوی ۳۸ سال کار نکردن نگشتن و بی خیالی ما شود؟! اگر شهید شوی چه کسی پاسخگوی میلیاردها تومان هزینه که به نام تو صرف شده، خواهد بود؟! ما چیکار کنیم؟ ما روی تو حساب باز کردیم. کلی سوژه و داستان و فیلمنامه از زندان و زنده بودن و ۳۸ سال شکنجه تو و همرزمانت آماده کردیم. البته فقط در ذهن! فقط اگر تو زنده بیایی، همه تخیلات و توهمات و خودخواهی های ما به واقعیت خواهد پیوست. واقعا چه خواهد شد اگر بعد ۳۸ سال فقط برای رضای دل ما، برای اینکه بازی مان خراب نشود، زنده بیایی! حاج احمد، شهید نشو وگرنه کاسبی ها تعطیل می شوند. آن وقت سیاست بازان و بودجه بران و جامه دران، از تو همچون کرونا یاد خواهند کرد که کاسبی ها را تخته کردی و بازی ها را نیمه ساز نمودی! حاج احمد، شهید نیا وگرنه همین خود ماها کاری می کنیم که از شهادتت پشیمان شوی. تو باید زنده باشی! این که شهید شدی و آرزویت شهادت بود، به ما ربطی ندارد. مهم این است که دل ما چه می پسندد و از سرنوشت تو چه بهره ای می بریم و چه سود می جوییم. خانۀ آنچنانی در ژنو و بیروت حقوق آنچنانی حق ماموریت سفرهای مداوم خانگی بین غرب و شرق طومار پرکردن خطاب به سازمان ملل طومار پیچیدن و در گوشۀ انباری چپاندن ملت را با افراد مجهول و اخبار مجعول سر کار گذاشتن: یه لبنانی یه فلسطینی یه یونانی ... ببین، اگر شهید شده باشی، همه اینها از دست می رود. که ما نیز از دست می رویم! به دل الکی خوش ما رحم کن و شهید نباش! اسراف در بیت المال که می دانی یعنی چه؟! برای اینکه هزینه های این 38 سال اسراف نشود، شهید نشو. ما شیرِ در زنجیر و دست بسته در اسارت و شکنجه دیدۀ مزدورانِ حقیر را، بیشتر می پسندیم تا شهید در نبرد رویارو با اشقی الاشقیا! حاج احمد، آدم خوبی باش و برای رضای دل ما چند نفر، ۳۸ سال دیگر اسارت و شکنجه را تحمل کن، تا ما بازیمان کامل شود. یادت نرود حاج احمد: آنکه خدا چه می خواهد، مهم نیست! مهم این است که دل ما تو را زنده می طلبد. ناامیدمان نکن و سفره را برنچین. حمید داودآبادی 31 تیر 1399 پس از طوفان الکی و بی حاصلِ سی و هشتمین سالگردت
بستۀ کتاب ویژۀ شهرستانها تعداد بسیار محدودی بستۀ کتاب ویژۀ شهرستانی های عزیز آماده کردم که مخاطبین محترم می توانند برای تهیه آن اقدام کنند: 1 - "37 سال" 10 هزار تومان 2 - "راز احمد" همراه با دی.وی.دی (حاوی فیلمها، متن و تصاویر ناب از حاج احمد متوسلیان) 47 هزار تومان 3 - یک جلد کتاب نایاب "کمین جولای 82" (روزشمار گروگانگیری در 524 صفحه) هدیه صلواتی در صورت تمایل به خرید کتابها، لطفا مبلع 74 هزار تومان (57 هزار تومان قیمت کتابها + 17 هزار تومان هزینه پست) را به شماره کارت حمید داودآبادی 6104337956205460 واریز کنید و تصویر آن را به دایرکت بفرستید. انشاءالله در اولین فرصت کتابها برایتان ارسال می شوند.
عجیب ترین کتاب حمید داودآبادی خاطرات وزیر فراماسونر حکومت پهلوی دکتر "محمد سام کرمانی" وزیر کشور و همچنین وزیر اطلاعات و جهانگردی دولت امیرعباس هویدا در حکومت پهلوی در سالهای دهه 50 بود. او به دلیل عملکردش که به مذاق هویدا و شاه خوش نمی آمد، مورد غضب قرار گرفت و از دولت اخراج شد. سام در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی همراه خانواده اش از ایران گریخت و به آمریکا رفت. او سالها در رستورانها کارگری می کرد تا زندگی خانواده خود را تامین کند. سال 1377 که سام پس از 20 سال به ایران آمد، به واسطه استاد "علیرضا کمره ای"، داودآبادی در آن ایام با او آشنا شد و با راهنماییهای آقای کمره ای، اقدام به ثبت و ضبط خاطرات وی نمود. سام مجددا از ایران به آمریکا رفت ولی مرداد سال 1394 به ایران بازگشت و سرانجام در کشورش فوت کرد و در بهشت زهرا (س) دفن شد. داودآبادی که موفق نشده بود سام را پیدا کند، سرانجام در سال 1396 کتاب "خاطر اعلیحضرت آسوده" را منتشر کرد. سام در این کتاب ورود خود به مجامع فراماسونری ایران را نیز تعریف کرده است. شاید اولین باری باشد که یک فراماسون، خاطرات خود را بازگو می کند. این کتاب که در نوع خود کاملا صادقانه، بیطرف و جذاب است، تاکنون دوبار چاپ شده و مورد توجه مشتاقان تاریخ قرار گرفته است. کتاب خاطرات دکتر محمد سام در 679 صفحه همراه با تصاویر و اسناد منتشر نشده با قیمت 48 هزار تومان توسط نشر نارگل منتشر شده است. در صورت تمایل به خرید کتاب عزیزان تهرانی: مبلع 48 هزار تومان را به شماره کارت حمید داودآبادی 6104337956205460 واریز کنند و تصویر آن را به دایرکت بفرستند. با آنها هماهنگ میکنم که تشریف بیاورند و کتاب را تحویل بگیرند. در صورت درخواست ارسال با پیک، مبلغ 25 هزار تومان هم بابت پیک واریز کنند. عزیزان شهرستانی: مبلغ 60 هزار تومان (12 هزار تومان هزینه پست) واریز کنند و تصویر رسید را همراه با نشانی دقیق و کد پستی و شماره تماس به دایرکت بفرستند تا در اولین فرصت برایشان ارسال گردد.
عشق بازي مي كنم با نام او توی حال و هوای خودم بودم. غرق در دنیا و دنیاییان. دقیقا مثل همیشه. مثل همه. هراس از کرونا ... گریز از مردم و ... گوشیم که زنگ خورد، دوست جدید و عزیزی بود که رفاقتش برایم خیلی ارزشمند است. مهدی آرامی جو وقتی گفت می خواهد بیاید خانه مان، خوشحال شدم. و دقایقی بعد آمدند. مهدی و دوست جوانترش امیرحسین بهرامی. چه هدیه ارزشمندی با خود داشتند. چون ميسر نيست من را کام او عشق بازي مي كنم با نام او منِ کربلا نرفته منِ جامانده از کاروان عاشقان منِ وامانده از قافله دوستان وقتی پرچم زیبا و دلنشین حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) از شام بازآمده را در کنار حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به خانه مان آوردند، دلم روشن شد. هیچی نمی تونم در وصف آن شب دلنشین بگم. حسرت زیارت حرم امام حسین (ع) در این دنیا که بر دلم نشست فقط دعا کنید محروم از عشق امام حسین (ع) نمیرم و از شفاعتش محروم نگردم آن دنیا اللهم الرزقنا زیارة الحسین فی الدنیا و شفاعة الحسین فی الآخرة... حمید داودآبادی 1 مرداد 1399
آه ای عکسها راحتم بذارید آخرش این عکسها منو می کُشند دق می دن نمی ذارن راحت زندگی کنم نمی ذارن یادم بره کجا بودم با کیا بودم چیکار کردم نمی ذارن مثل خیلیا که هم نماز اولشون ترک نمی شه هم زیارت عاشوراشون و دکمه پدرسوخته بازی بالای یقه بیخ گلوشون همیشه بسته است، اختلاس کنم! اون روز که این عکسها رو می گرفتم، اصلا فکر نمی کردم این عکسها بتونن دست و پام رو ببندن! نذارن مثل خیلی از دوستان صف اول، بخورم، ببرم و ... شما رو به خدا از من دور شید راحتم بذارین بذارین به درد تنهایی خودم بسوزم و بسازم و بمیرم نفسم رو نگیرین تنگی نفس از داغ شما، در بنیاد شهید معنا نداره جانبازان شیمیایی همچنان پشت در تعیین درصد دکاترۀ معزز بنیاد جانبنزان گیر کردن قلب شکسته از هجر شما که درصد جانبازی نداره روح و روان متلاشی از یاد شما که جانبازی محسوب نمی شه ای عکسها حداقل اجازه بدید بعد 39 سال خسته بشم دردتون جونم رو به لب رسونده قلبم رو به درد آورده روح و روانم رو به هم ریخته آرامش برایم نذاشتین آسایشم رو بر باد دادین شب و روز خواب و بیداری هوش و بیهوشی مستی و هشیاری خماری و نشئگی همه رو قاطی کردید خب منم آدمم خستگی باید در کنم نفس باید تازه کنم تجدید قوا لازم دارم آبی غذایی مالی منالی زندگی حیات خوردن آشامیدن چاپیدن غارت اختلاس حق الناس حق الناس حق الله آه‌ ای‌ یا‌ران‌! به فریا‌دم‌ رسید ورنه‌ امشب‌ مرگ‌ فریا‌دم‌ رسد 1 مرداد 1399 حمید داودآبادی